86 درصد از کارکنان معتقدند که عدم همکاری و تعامل نیروها میتواند منجر به شکست فعالیتها شود. گاهی دپارتمانها هریک محصور در واحد خود فعالیت میکنند، برخی از تیمها دورکارند و… در چین مواقعی ارتباط و تعامل درستی بین اعضا اتفاق نمیافتد، سرمایهگذاری بر فناوریها و ابزارهای جدید هم مشکل را حل نمیکند و تنها با یک استراتژی همکاری سازمانی قدرتمند میتوان به نتیجه رسید. اگر شما هم چنین تجربهای را دارید و میخواهید بدانید که مشارکت سازمانی چیست و چطور میتوان به آن دست پیدا کرد تا پایان این مقاله با وبلاگ تستپرو همراه باشید.
گروهی از افراد که در کنار هم ایدههایشان را بکار میگیرند و با استفاده از مهارتهایشان برای دستیابی به یک هدف مشترک تلاش میکنند تا در نهایت کار مشترکی را ارائه دهند، مشارکت سازمانی نامیده میشود. چنین فرایندی احساس هدفمندی و آسانتر حل شدن مشکلات را به وجود میآورند. در واقع فضایی ایجاد خواهد شد که در آن کارمندان با ایدهها، دیدگاهها و تخصصهای مختلف میتوانند برای یافتن راهحلهای نوآورانه با یکدیگر همکاری کنند.
هریک از اعضای تیم مهارتها، تخصصها و استعدادهای متفاوتی دارد. با درگیر شدن همه تیمها، تحویل پروژه سریعتر خو اهد بود زیرا کارمندان میتوانند نقاط قوت خود را با یکدیگر ترکیب کنند بطور مثال مسئلهای که میتواند هفتهها بطول انجامد با تقویت توانمندیها در عرض چند ساعت به جواب برسد.
شما به عنوان یک سرپرست یا مدیر تیم باید بتوانید این روحیه را در کارکنان ایجاد کنید. در ادامه استراتژیهای متفاوتی برای اینکه بفهمید مشارکت سازمانی چیست ارائه شده است:
هر سازمانی پروسههای اجرایی متفاوتی را دنبال میکند اما باید راهکاری را بکار بگیرید که بیشترین اثربخشی را داشته باشد و هر دو طرف از آن سود ببرند:
مدیران اجرایی و رهبران کسبوکارها باید بتوانند الگویی برای همه باشند. با رعایت ارزشهای سازمانی میتوانید مشارکت و کارایی کلی کارکنان را بهبود ببخشید.
به جای اینکه فقط به کارکنان برای دستاوردهای فردی آنها پاداش دهید، باید دستاوردهای تیمی را جشن بگیرید. باید روشی را بکار ببندید که کارمندان، همکاران خود را رقیب نبینند و به شرکت به عنوان یک دارایی برای مبارزه با رقابت خارجی نگاه کنند.
خط مشی مشخصی برای شیوههای دستیابی به اطلاعات داشته باشید تا کارکنان دقیقا بدانند که اطلاعات موردنیازشان را کجا بیابند و چگونه وظیفهای را که به آنها محول شده است با موفقیت انجام دهند.
ار کارمندان بازخورد بگیرید تا هرگونه تنگنا یا فرصتی برای بهبود را شناسایی کنید. نباید تصور کنید که معرفی یک فناوری جدید میتواند حلال همه مشکلات باشد. ابزارها زمانی میتوانند به شرکت شما کمک کنند که یک استراتژی قوی برای پشتیبانی از آن داشته باشید.
هر کسبوکاری از گروه یا افرادی تشکیل شده است که با تمرکز بر ایده، محصول، خدمت یا راهکاری در تلاشند ارزشی را به مصرفکنندگان نهایی ارائه دهند. مشارکت سازمانی همان چسبی است که این فرایندها را به هم وصل میکند. با وجود آسانتر شدن توسط ابزارها، بسیاری از اصول اولیه بدون تغییر باقی ماندهاند.
موفقیت هر سازمانی به میزان همکاری کارکنان آن بستگی دارد. همکاری اساسیترین واحد سازنده کار تیمی است و برای ارائه نتایج در پروژههایی که نیاز به همکاری تیمی دارند اهمیت بیشتری پیدا میکند. گاهی در تیمهای کوچک میتوان با کمترین مداخله به نتیجه رسید اما برای ابعاد بزرگتر باید بتوان پلتفرمی کارآمد داشت تا این همکاری به درستی تعریف شود.
اهداف مشترک سازمانی، نقش هریک از اعضا را مشخص میکند. تیمها باید ساختاری داشته باشند که خروجی مسئولیتها را تسهیل بخشد. رابطی که میتواند این کار را انجام دهد مشارکت سازمانی است؛ فرآیندی که در آن اعضای فردی یک تیم برای کمک به ایجاد یک نتیجه مطلوب که با تعاریف آنها از موفقیت تطابق دارد، با یکدیگر در ارتباطند و با تبادلنظر میکنند.
همانطور که همکاری بخش مهمی از فرایندهاست باید برعکس آن را هم دید. هدف اصلی مشارکت این است که کارکنان مسئولیتهای خود را برعهدهبگیرند و کار خود را در کنار اعضای تیم خود انجام دهند. اعضای تیم به جای کار در سیلوها و سپس جلسه برای ارزیابی کار خود، به طور مداوم با یکدیگر همکاری کنند تا مطمئن شوند که در مسیر درست هستند.
نوآوری همیشه عامل اصلی رشد در بیشتر سازمانها بوده و همکاری کلیدی برای هدایت آن است. همکاری تبادل ایدهها و افکار را در میان اعضای تیم تسهیل میکند و سپس با تخصص جمعی آنها را بررسی میکنند. همکاری در این حالت به عنوان یک نیروی چند برابر کننده ایده عمل میکند تا بتوانید کنترل و تعادلی در آن بسازید که به تنهایی نمیتواند پیادهسازی شود.
بخصوص اگر موضوعی نیاز به تفکر جمعی داشته باشد یا اولویتهای مشتری تغییر کند باید توانایی لازم برای مدیریت این تغییرات را با همکاری و مشارکت بهبود داد.
از آنجایی که همکاری یکی از اصول اصلی متدولوژیهای چابک و اسکرام است، به تیمها اجازه میدهد تا پاسخگوتر و انعطافپذیرتر رفتار کنند. اما چطور میتوان به آن دست یافت؟
فقط 33 درصد از کل کارمندان امروز مشغول به کار هستند، به این معنی که اگر برای رفع این مشکل تلاش نکنید، سازمان شما در معرض خطر بزرگی قرار دارد. مشارکت سازمانی میتواند منجر به همکاری بیشتر کارکنانی شود که همیشه آماده پذیرش تغییر هستند.
تقریباً 67 درصد از جلسات با شکست مواجه میشوند و جلسات غیرمولد سالانه بیش از 37 میلیارد دلار برای شرکتها هزینه دارد. سازمانهایی با فرهنگ سازمانی درست، جلسات کمتری برگزار میکنند زیرا همه وظایف خود را میدانند و برای انجام آن در تلاشند. به این ترتیب، جلسات فقط برای موضوعات کاملاً ضروری که نیاز به مشارکت فعال دارند، برگزار میشود که به نوبه خود باعث صرفهجویی در وقت کارکنان و بهرهوری بیشتر آنها خواهد شد.
همکاری در محل کار را میتوان به سه دسته عمده تقسیم کرد:
در این مدل از همکاری، گروه ثابتی از اعضا با وظایف، اهداف، وابستگیهای متقابل و زمانبندی مشخص وجود دارد. برای دستیابی به اهداف، اعضا باید وظایف متقابل خود را در محدوده زمانی تعیین شده با موفقیت به پایان برسانند.
بیشتر همکاریهای تیمی مستلزم هماهنگی بین همه اعضا با ارتباطات واضح است. نمونهای از همکاری تیمی میتواند یک تیم بازاریابی پنج نفره باشد که با هم کار میکنند تا یک کمپین بازاریابی جدید را در یک ماه راهاندازی کنند. در حالی که هر یک از اعضا وظیفهای جداگانه دارد، همه آنها در کنار هم برای موفقیت کمپین وظایف خود را به سرانجام میرسانند.
گاهی هدف یادگیری است. اعضایی از کسبوکارهای مختلف در کنار هم جمع میشوند تا دانش خود را به اشتراک بگذارند و راههای مختلف برای حل چالشها را پیادهسازی کنند. دورههای این کار اغلب مداوم یا باز هستند. در حالی که اکثر اعضا در جامعه جایگاه برابری دارند، اعضای با تجربه تر ممکن است جایگاه بالاتری داشته باشند.
کنفرانسهای فنی یا ملاقاتها نمونهای عالی از همکاریهای اجتماعی هستند که در آن افراد از مناطق مختلف گرد هم میآیند تا در مورد مسائل فنی مشابهی که هر روز با آن سر و کار دارند بحث کنند.
اگر تعامل میان افرادی باشد که از نظر توزیع جغرافیایی در مکان متفاوتی قرار دادهاند. اکثر اعضا یکدیگر را نمیشناسند زیرا همکاری توسط اینترنت و رسانههای اجتماعی هدایت میشود. شبکههایی که از این طریق به جمعآوری اطلاعات و دانش کمک میکنند برای دستیابی به اهداف مشترک در همکاری هستند.
یک مثال خوب از همکاریهای شبکه می تواند گروههایی در رسانههای اجتماعی باشد که در آن افراد به پرسش و پاسخ میپردازند.