دروغ گفتن در درمان یک چیز است، اما وقتی با درمانگر خود صادق نیستید، خودتان را فریب می دهید. در اینجا این است که چرا بسیاری از مردم این کار را انجام می دهند و چگونه باید آن را متوقف کنیم.
دروغ گفتن در درماندروغ چرا؟دلایلی که مردم دروغ می گوینددروغ بر درمان تأثیر می گذارد
همه در درمان دروغ می گویند. حتی افرادی مثل من که بهتر می دانند (من یک درمانگر هستم!).
بزرگترین دروغی که تا به حال به درمانگرم گفتم این بود که ازدواج خوبی داشتم. من حدود نه سال با شوهرم بودم، سه ازدواج کردم، و به شدت می خواستم باور کنم که ازدواجم خوشبخت است.
من این واقعیت را نادیده گرفتم که او گاهی اوقات برای روزها با من صحبت نمی کرد - حتی بعد از یک مشاجره کوچک. نمیدانستم که او مرتباً مرا در مقابل دوستانم شرمنده میکرد، و خودم را گول زدم که فکر میکردم بیشتر از یک فرد «متاهل خوشبخت» به طلاق فکر نمیکنم.
من به درمانگرم دروغ گفتم، زیرا نمیخواستم اعتراف کنم - حتی به خودم - که در ازدواج بدبخت هستم.
من به خوبی می دانم که اگر تمام جزئیات مهم را فاش نکنید (گاهی اوقات به دلیل خجالت آنها!) خودتان را فریب می دهید. عدم افشای حقیقت می تواند در پیشرفت اختلال ایجاد کند و رشد شخصی را متوقف کند.
چرا باید کار سخت پیدا کردن یک درمانگر، پر کردن فرم های بیمه، به اشتراک گذاشتن داستان زندگی ام را انجام دهم و سپس در مورد آن دروغ بگویم؟ چه چیزی مانع نسخه (ویرایش شده) من از داستان شده است و در واقع چه اتفاقی می افتد؟
دروغ گفتن در درمان
آیا دروغ در درمان یک چیز است؟
معلوم شد من از تنهایی دور هستم.
در سال 2015، مت بلانچارد و بری فاربر، روانشناسان بالینی، در مورد یک مطالعه مرتبط - با تمرکز بر دروغ گفتن در درمان - گزارش دادند که نتایج تکان دهنده ای را نشان داد. نود و سه درصد از افرادی که به درمانگر خود پاسخ دادند، اعتراف کردند که به درمانگر خود دروغ گفته اند یا کاملاً صادق نبوده اند.¹
این شامل مواردی مانند زینت بخشیدن به حقیقت، موافقت با درمانگر در حالی که واقعاً این کار را نمی کند (مردم راضی هستند، شما می دانید که هستید!)، به حداقل رساندن مشکلات، یا حفظ اسرار (که حذف یک حقیقت است، به جای یک کمیسیون فعال). دروغ است، اما مهم است).
فاربر، استاد برنامه روانشناسی بالینی در کالج معلمان دانشگاه کلمبیا که سال ها این موضوع را مطالعه کرده است، می نویسد: «دروغ زدن در درمان نه تنها رایج است، بلکه در همه جا هم وجود دارد.
دروغ چرا؟
چرا در درمان دروغ گفتن؟
راشل روتمن بوررو، LCSW، یک درمانگر در آستوریا، نیویورک، که با کودکان و والدین کار میکند، میگوید: «اغلب دروغها یا حقایق ویرایششده، از محل ترس و شرم ناشی میشوند که احساسات قدرتمندی هستند».
بوررو توضیح می دهد که والدین ممکن است احساسات واقعی خود را در مورد فرزندان یا همسر خود از درمانگر حفظ کنند و ممکن است مدیریت رفتارها و واکنش های آنها نسبت به آنها را کم اهمیت جلوه دهند. «کودکان ممکن است هرگز اعتراف نکنند که اذیت کردن چقدر دردناک است یا عمق نگرانی در مورد اعضای خانواده. گاهی اوقات دروغ به یک درمانگر ممکن است برای مشتری حقیقت باشد.
دلایلی که مردم دروغ می گویند
دلایل دروغ گفتن مردم در درمان
افرادی که در درمان دروغ می گویند این کار را انجام می دهند زیرا:
آنها نگران قضاوت شدن هستند یا اینکه درمانگر آنها را دوست ندارد.
آنها از اعمال یا احساسات خود خجالت می کشند یا احساس شرم می کنند.
اگر آنها مشکوک باشند که مثلاً با مصرف مواد مشکلی دارند ، میترسند که از آنها انتظار میرود که به بازتوانی یا درمان دارویی بروند.
آنها می ترسند که درمانگر متوجه شود که مشکلی جدی مانند اختلال خوردن یا اعتیاد جنسی دارند . لازم به ذکر است که بسیاری از افرادی که رفتارهای خود تخریبی انجام می دهند نیز تمایل به پنهان کردن اطلاعات دارند (در ضمن درمانگر شما این را می داند).
اگر شروع به بیان حقیقت با صدای بلند کنید (و ممکن است آمادگی مقابله با عواقب آن را نداشته باشید) دشوار است که در انکار بمانید.
ممکن است فکر کنید که درمانگر شما می تواند تشخیص دهد که شما چه زمانی دروغ می گویید. با این حال، یک بررسی در سال 2020 منتشر شده در Frontiers of Psychology اشاره میکند که رفتارهای غیرکلامی معمولاً با دروغگویی مرتبط هستند (اجتناب از تماس چشمی، بیقراری، حرکات بیقرار پا) شاخصهای قابل اعتمادی برای گفتن حقیقت در مقابل دروغگویی نیستند.²
در یک مطالعه، 73 درصد از پاسخدهندگان گزارش کردند که «در درمان حقیقت دروغهایشان هرگز تایید نشده است.»1 برای برخی افراد، این منجر به خاتمه زودهنگام درمان شد.
دروغ بر درمان تأثیر می گذارد
چگونه دروغ در راه می شود
بنابراین، بیایید به دروغ هایی فکر کنیم که ممکن است وسوسه شوید به درمانگر خود بگویید، و اینکه چرا عدم پذیرش در درمان می تواند برای سلامت روان و شادی شما مضر باشد .
دروغ شماره 1 افسردگی من واقعاً بد نیست.
«مطمئناً، من هر از چند گاهی روز بدی دارم، اما چه کسی اینطور نیست؟ من کار می کنم، به باشگاه می روم، حتی گاهی اوقات تفریح می کنم. همه فکر میکنند که من یکی از شادترین و با همترین افرادی هستم که میشناسند.» آشنا بنظر رسیدن؟
چرا باید حقیقت را گفت
به حداقل رساندن میزان پریشانی روانی یا اذعان به اینکه چقدر زندگی روزمره شما تحت تأثیر قرار گرفته است، در درمان رایج است. گاهی اوقات مردم احساس میکنند که حق ندارند افسرده شوند، در حالی که «دیگران وضعیت بسیار بدتری دارند».
کم اهمیت جلوه دادن افسردگی یا اضطراب ممکن است در تشخیص وسعت مشکل توسط درمانگر تداخل داشته باشد و توانایی او برای کمک به شما را مختل کند. افسردگی با عملکرد بالا یک چیز واقعی است، و دردناک است، و شما مجبور نیستید اینطور زندگی کنید.
دروغ شماره 2 من هرگز به خودکشی فکر نمی کنم.
گاهی اوقات شما بیدار دراز می کشید و فکر می کنید که چه نوع قرصی و چند قرص ممکن است این کار را انجام دهند، اما این را نمی پذیرید زیرا می ترسید که درمانگر شما فکر کند واقعاً بیمار هستید، و حتی ممکن است نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشید .
چرا باید حقیقت را گفت
اگر در مورد آن صحبت نکنید، درمانگر شما قادر نخواهد بود هم شدت افسردگی شما و هم احتمال آسیب رساندن به خودتان را ارزیابی کند.
مهم است که " افکار خودکشی " خود را درک کنید، که می تواند شامل طیفی از آرزوهای منفعلانه و مشغله های ذهنی با مرگ باشد، و تعیین اینکه آیا قصد خودکشی وجود دارد (یک برنامه محکم).
اگر تصمیم گرفته شود که شما واقعاً خودکشی می کنید، شما و درمانگرتان می توانید در مورد مرحله بعدی صحبت کنید، که ممکن است از قرارداد بدون خودکشی، قرار ملاقات فوری با روانپزشکی که می تواند شما را بیشتر ارزیابی کند و شاید داروهای ضد افسردگی تجویز کند، تا یک ویزیت با احتمال کمتر باشد. به اورژانس