چند وقتی بود که بدنبال مطلبی علمی, داخل سایت های ایرانی میگشتم و هرچه میگشتم به در بسته میخوردم.
سایت هایی برای پاسخگویی وجود داشت اما پاسخی وجود نداشت و هرچه بود مطالب بدرد نخور بود. به ناچار به سایت ها ایمیل میزدم یا در قسمت نظرات سوالام را مطرح میکردم, اما دریغ از یک پاسخ.
پیش خود گفتم حتما تعداد نظرات انقدر زیاد است که زمان پاسخگویی ندارند, از طریق شماره تلفن های بعضی سایت ها تماس گرفتم و هرکدام به طریقی جواب نمیدادند. یکی میگفت مسئول مربوطه نیست و دیگری مرا پشت خط رها میکرد. یکی اطلاعات غلط میداد و دیگری مطالب بی سر و ته سایتش را به خوردم میداد
پیش خودم فکر کردم حتما به دلیل رایگان بودن سایت ها و عدم دریافت مبلغ مشاوره اینگونه است. برای همین به سایت هایی مراجعه کردم که مطلع بودند, اما حق مشاوره میگرفتند. اما باز هم بعد از پرداخت اطلاعاتی میدادند که سایت های رایگان در اختیارم میگذاشتند.
تصمیم گرفتم به سراغ یکی از مراکز مربوطه بروم و نهایتا حضوری به جواب سوالم برسم اما این دیگر بدتر از همه بود و معمولا حتی با دریافت حق مشاوره هم حاضر به کمک نشدند و میگفتند این دیگر فوت کوزه گری است و نمیتوانیم اطلاعات محرمانه را در اختیارتان بگذاریم.
حتما خیال خواهید کرد که اطلاعات واقعا محرمانه بوده و طبیعتا نمیبایست در اختیار کسی قرار گیرد, اما جستجوی من درباره ی مطلبی بود که شاید تمام افراد تحصیل کرده در آن, حتی در مقطع لیسانس از آن آگاه بودند.
به سراغ دانشگاه و استاد هم رفتم اما یا به دانشگاه راه پیدا نکردم و یا استاد بقدری مشغله داشت که فرصت توضیح نمیماند. مطلب ساده بود اما مفصل و نیاز به زمانی در حد یک ساعت داشت.
نا امید و خسته تیر آخر را رها کردم. سرچ ساده ای به زبان انگلیسی انجام دادم و اولین سایت را باز کردم. اینجا بود که همه چیز روی سرم خراب شد. یکی از تازه کار های استرالیایی در سایتی همین سوال را مطرح کرده بود و در کمال تعجب یکی از فعالان این حوزه در همان کشور, توضیحات کامل و جامعی برایش نوشته بود, آدرس سایت فروش محصولاتش را نیز گذاشته بود تا ببیند و الگو برداری کنند و ایده خامی داشته باشد و ایمیلی هم ضمیمه کرده بود برای ارتباط بهتر و کمک بیشتر.
اینجا بود که به یاد متخصصان و فعالان ایرانی این محصول افتادم که حاضر نشده بودند حتی در ازای پرداخت حق مشاوره, کمکی کرده باشند, اما یک استرالیایی حاضر شده بود حتی با وجود ایجاد رقابت برای خود و شاید از دست دادن قسمت هرچند ناچیزی از سهم فروش خود, به پرسش این فرد پاسخ دهد.
اینجا بود که فهمیدم چرا کشوری مثل ایران تا سالیان سال در هیچ حوزه ای, پیشرفت نخواهد کرد.
ما حتی اجازه ایجاد رقابت نمیدهیم و یکی میشویم مثل ایرانخودرو و سایپا که سالهاست بی هیچ پیشرفت محسوس و غیر محسوسی در بازارهای داخلی جولان میدهند و هیچکس هم توان رقابت با آنها را ندارد.
فضای رقابتی همیشه هم بد نیست. ایجاد یک فضای رقابتی سالم به شما امکان استفاده از داکثر توانتان را میدهد. پتانسیل خاموش شما را بیدار میکند و اهدافتان را بلند پروازانه تر خواهد کرد.
برای مثال فرض بگیرید شما تنها تولید کننده کاغذ در شهری کوچیک هستید و بدون هیچ رقابتی جولان میدهید و بخاطر وجود هزینه بالای حمل و نقل, توان وارد کردن کاغذ برای دیگران مسیر نیست و اگر هم هست قیمت تمام شده بالایی دارد.چند سال طول میکشد تا شما به فکر بهبود کیفیت و کاهش قیمت بیافتید تا بتوانید در شهرستان, کشور و یا حتی در عرصه بین المللی سری توی سرها در بیاورید.
حال تصور کنید با همین شرایط, شخصی بعنوان رقیب تازه کار وارد شهر شما میشود. حال مسیر روبروی خود را چگونه میبینید و چگونه سعی میکنید با چالش بوجود آمده دست و پنجه نرم کنید.
متاسفانه ما انسان های بخیلی هستیم و بجای گرفتن دست هم, سعی در نردبان کردن هم داریم و هیچوقت به جایی نخواهیم رسید.
البته لازم به ذکر است که از پنج سایت اول خارجی, نتایج تقریبا مشابهی بدست آمد. و اینکه در تمام سایت ها, تقریبا بالای 50 جواب به پرسش داده شده بود که نیم بیشتری از آنها توسط متخصصان, فعالان و یا تجربه کنندگان این مشکل بود.
به امید اینکه بتوانیم در هر جهتی که میتوانیم به یکدیگر کمک کنیم.