امین علیزاده
امین علیزاده
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

چرا دیگر نخوردن سخت نیست؟

یووال نوح هراری در کتاب «انسان خردمند»، عادت خوردن تا سرحد ترکیدن را اینطور توجیه می‌کند که برای نیاکانِ اولیه‌ی ما، پیدا کردن غذا یکی از بزرگترین چالش‌های آن دوره بوده و اگر کسی برای مثال درخت میوه‌ای پیدا می‌کرده، باید سریع، قبل از آمدن عزیزان و آشنایان دیگر، تا می‌توانسته می‌خورده که برای روزهای آتی‌اش که مطمئناً غذایی در کار نبوده ذخیره‌ای داشته باشد؛

پس این در ژنتیک ماست که بخوریم تا بمیریم؛ وقتی هم که مزه‌ی بعضی غذاها را می‌چشی، آن چشیدن‌های ماهرانه که بعد از هزار بار خوردن به دست می‌آید، چقدر سخت‌تر می‌شود فراموش کردنشان؛ غذاهای چرب، غذاهای شیرین، شور و حتی ترش، متناسب با هر سلیقه؛

برای من هم نخوردن همیشه چالش بوده، یعنی در واقع نمی‌خوردم تا گرسنگی‌ام به مرحله‌ی عصبانیت برسد و بعد خودنِ عصبی را بغل کنم و تا وقتی معده‌ام دستور می‌دهد لبریزش کنم از غذا.

اخیراً اما خیلی به خوردن اعتنایی نمی‌کنم؛ تا یک جایی ما بنده‌ی شکم بودیم و از اینجا به بعد، برای پیش بردن اهداف آتی، شکم باید بنده‌ی من باشد؛ حقیقت امر هم اینجاست که آنقدر خورده‌ام، آنقدر زیاد که دیگر چیزی برایم تازگی ندارد و فقط مرور خاطرات است؛

برگری که فواد برایم تدارک دید، خوشمزه و پیل افکن؛
برگری که فواد برایم تدارک دید، خوشمزه و پیل افکن؛


یووال نوح هراریبرگرخوردنیرژیم غذایی
حرافیِ این ذهنِ بیش‌فعال.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید