امروز سالروز قطع کامل روابط ایران و ایالات متحده آمریکا است.
در روز 20 فروردین سال 1359 و بعد از پیش آمدن ماجرای لانه جاسوسی و اختلافات شدید ایران و آمریکا، جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت ایالات متحده دستور قطع هر گونه روابط تجاری و سیاسی بین ایران و آمریکا را صادر کرد. از آن روز تا کنون، ایران و آمریکا هیچ رابطه سیاسی و اقتصادی نداشته اند، دشمنی دو طرف هر روز بیشتر و بیشتر می شود، طرفین تا آستانه جنگ و درگیری نظامی پیش رفته اند و چالش های نظامی و اقتصادی فراوانی در این میان، رخ داده است.
اما رابطه ایران و آمریکا چه فراز و فرودی داشته و چگونه به نقطه کنونی رسیده است؟ در این گزارش قصد داریم مروری اجمالی بر تاریخ روابط ایران و آمریکا تا زمان انقلاب اسلامی و تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 داشته باشیم.
آمریکا به مثابه جبهه سوم/ روابط ایران و آمریکا در عصر قاجار و پهلوی اول
روابط رسمی ایران و آمریکا در زمان سلطنت قاجار آغاز شد. مشهور است که نخستین سیاستمداری که روی خوش به آمریکایی ها نشان داد، امیرکبیر بود.
امیر که در عرصه دیپلماسی سیاست «موازنه منفی» را پیش گرفته و سعی داشت جلوی پیش روی روس و انگلیس را بگیرد، سخت به دنبال جبهه سومی بود که بتواند زیاده خواهی دو طرف دیگر (روس و انگلیس) را کنترل کند و آمریکا یکی از این گزینه ها بود.
در طول سلطنت قاجار، سیاست امیرکبیر همواره سرلوحه سیاستمداران بود. برای قاجاریه، آمریکا دولتی منصف، کارآمد و ثروتمند بود که مستقل از روسیه و انگلیس عمل کرده و می توانست همکاری های مثبتی با ایران داشته باشد. دولت قاجار در دوره های مختلف، سعی کرد با ایالات متحده رابطه تجاری و سیاسی داشته باشد. اوج این روابط به زمانی باز می گردد که دولت ایران در سال 1290 از مورگان شوستر آمریکایی خواست که به عنوان مستشار مالی و رئیس کل خزانه داری ایران در ایران فعالیت کند. شوستر تجربه خوبی در ایران داشت اما با فشار روسیه مجبور شد از ایران برود (اینجا بخوانید).
تلقی سیاستمداران ایران در دوره پهلوی اول، از آمریکا و نقش سیاسی – اقتصادی اش همانند دوران قاجار بود. رضا شاه گمان داشت از طریق نزدیک شدن به آمریکا می تواند از خطر نفوذ و فشار انگلیس و شوروی در امان بماند. همکاری های دولت ایران و ایالات متحده در دوره رضاشاه قوت گرفت. با این حال، با قدرت گیری آدولف هیتلر در آلمان و نزدیک شدن بیشتر و بیشتر تهران به برلین، روابط ایران و آمریکا در «سطح» ماند. رضا شاه آلمان را به عنوان «جبهه سوم» به جای آمریکا برگزید و سعی کرد از طریق نزدیک شدن به نازی ها از شر فشار روس و انگلیس رها شود.
واشنگتن جای لندن و مسکو را می گیرد/ رابطه عاشقانه پهلوی دوم و آمریکا
بعد از اشغال ایران در شهریور 1320 توسط متفقین و تبعید رضاشاه به آفریقای جنوبی، نقش آمریکا در سیاست ایران تغییر کرد. آمریکایی ها که سعی داشتند رهبری متفقین در جنگ جهانی دوم را بر عهده بگیرند، در امور سیاسی ایران دخالت می کردند.
با پایان جنگ جهانی دوم، جنگ سرد آغاز شد. بلوک غرب به رهبری آمریکا در مقابل بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت. آمریکا نگران افزایش نفوذ شوروی در ایران و الحاق آن به بلوک شرق بود. این اتفاق می توانست سراسر خاورمیانه نفت خیز را در خطر بیندازد.
به همین دلیل، آمریکا ذیل «طرح مارشال» از ایران و حکومت جدیدش یعنی پهلوی دوم حمایت مالی گسترده کرد تا جلوی نفوذ شوروی در آن را بگیرد. این سیاست باعث نزدیک شدن بیش از پیش محمدرضا پهلوی و حکومتش به آمریکا شد.
روابط ایران و آمریکا تا زمان کودتای 28 مرداد 1332 از نوعی تناسب برخوردار بود؛ اگرچه شاه و دولت های مختلفش به آمریکا نزدیک بودند، اما همچنان از نوعی استقلال عمل و سیاست برخوردار بودند. این استقلال عمل به خصوص در دوره وزارت احمد قوام السلطنه دیده می شود.
با دخالت در کودتای 28 مرداد و حذف مصدق به نفع شاه و زاهدی، واشنگتن نشان داد که قصد دارد نوعی نظام «دیکتاتوری غرب گرا» در ایران برپا کند. از سال 1332 تا سال 1356 نفوذ سیاسی و اقتصادی آمریکا در ایران اوج گرفت.
افزایش نفوذ آمریکایی ها در ایران و نیز خاطره تلخ ایرانی ها از کودتای 28 مرداد و دخالت واشنگتن در امور داخلی، باعث ایجاد نوعی نفرت اجتماعی از آمریکا در بین گروه های مختلف مردمی شد. این نفرت خود را در فلسفه فردید، ادبیات چپ شاملو، ساعدی، آل احمد، سیاست ورزی جبهه ملی و نهضت آزادی، فعالیت مذهبی و سیاسی حوزه علمیه قم و روحانیون سنتی و غیرسنتی و حتی برخی ترانه های پاپ نشان می داد.
انقلاب و قطع رابطه کامل ایران و آمریکا/ عصر تنش آغاز شد
با آغاز جریان انقلاب سال 1357، نفرت از آمریکا وارد سطح جدیدی شد. با پیروزی انقلابیون و تغییر حکومت، سیاستمداران و گروه های سیاسی و مردمی شروع به مخالفت با آمریکا کردند. گروه های چپ از یک طرف و گروه های مذهبی از سوی دیگر نارضایتی خود را از حمایت آمریکا از شاه و پناه دادن به او اعلام کردند. تنشها میان گروه های سیاسی مختلف و آمریکایی ها اوج گرفت و در نهایت، گروهی با نام دانشجویان خط امام به سفارت آمریکا در تهران حمله برده و آن را اشغال کردند. این اتفاق نقطه پایانی روابط پر فراز و نشیب ایران و آمریکا بود. بعد از این رویداد بود که تهران و واشنگتن وارد 45سال تقابل، اختلاف و جنگ شدند و دیگر هیچگاه با یکدیگر رابطه مستقیم برقرار نکردند.
در دوره معاصر دو کشور بارها تا مرز رویارویی مستقیم نظامی پیش رفتند، اما در لحژه برخورد نظامی از تداوم درگیری طفره رفتند تا تنها نوعی جنگ اقتصادی، رسانهای میان آنها تداوم داشته شد. آیا اسرائیل در روزهای آینده میتواند طلسم درگیری نظامی ت۶ران و واشنگتن را بشکند؟