متاسفانه به رغم اینکه دروغ گفتن تقریباً در همه فرهنگ ها و دین ها همواره نفی و نهی شده است اما بسیاری از ما فعالانه درگیر آنیم.
دروغ گفتن کار بدی است؛ دروغ ، دروغ است، سفید و آبی و سیاه ندارد! البته !! بیشتر دروغ هایی که گفته می شوند، غلط اند و پیامدهای خوبی ندارند.
بگذارید با هم صادق باشیم؛به نظر می رسد که تقریباً همه دروغ می گویند.
بنا بر تحقیقات 95 درصد از مردم هر هفته دست کم یک دروغ را می گویند.
دروغ سفید می گوییم دروغ هایی که از نظر خودمان در آن خیری متوجه کسی می شود، و با این دروغ به نفع دیگران کاری را انجام می دهیم، بدون اینکه به کسی آسیبی برسانیم.
بنابراین دروغ های سفید، اظهارات نادرست کوچکی اند که معمولاً برای جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی یا برای سود بردن دیگران گفته میشود.
دروغ های سیاه می گوییم یا می شنویم؛ دروغ هایی که صرفاً نفع شخصی خودمان در آن است. البته که این نفع ما در گِرو ضرر دیگری است، اما اجتناب از آن سخت است، و در نهایت سود خومان اهمیت دارد.
دروغ های سیاه از نظر اجتماعی منفی تلقی می شوند و معمولاً پرهیز از آن توصیه می شود. دروغ های سیاه ؛ دروغ های خودخواهانه یا خودمحورانه اند که هدفشان پوشاندن اعمال ناشایست یا به دست آوردن مزیت است.
در این متن به نوع دیگری از دروغ که کمتر شناخته شده است و به اصطلاح به آن نوع سوم دروغ یا دروغ آبی می گوییم، می پردازیم.
دروغ های آبی آنهایی هستند که به دلیل عدم اعتماد به نفس در مورد تمایل به حضور در یک گروه می گوییم.
با دروغ های آبی، ما به دنبال پذیرش و احساس امنیت هستیم، دروغ های آبی سبب پذیرفته شدن ما در جمعی می شوند که به دلیل فکری یابد هم رأی شان باشیم.
دروغهای آبی دروغهایی هستند که گفته میشود به نفع گروه یا گروهی است که فرد به آن تعلق دارد یا برای تضعیف دشمنان گروه. آنها نشانه وفاداری به گروه های اجتماعی هستند که ما به آنها تعلق داریم (بارنز، 1994)
📷
اصطلاح "دروغ های آبی" برای توصیف دروغ هایی ابداع شد که افسران پلیس برای محافظت از دیگران در جامعه مجری قانون می گفتند. دروغ گفتن برای محافظت از افسر دیگر در برابر مجازات در آن جامعه به عنوان یک دفاع اخلاقی مناسب در برابر بیگانگان تلقی می شد (بارنز، 1994؛ بوک 1978).
اما دروغ آبی فقط در حوزه کاری افسران پلیس نیست.
برای مثال، خانوادههای جرایم سازمانیافته، دروغ آبی را یک فضیلت اصلی میدانند، در حالی که صداقت در مورد فعالیتهای گروه به عنوان یک خیانت در نظر گرفته میشود.
در حالی که دروغ های سفید به خاطر شخص دیگری و برای محافظت از آن گفته می شود، دروغ های آبی معمولاً به نفع یک گروه گفته می شوند. این نوع دروغ زمانی گفته می شود که ما می کوشیم فقدان عقلانیتی را که می تواند در هر زمان ما را احاطه کند توضیح دهیم.
خلاصه اینکه دروغ آبی انگار که نوعی لال بازی است. تظاهر به نادانی یا بی اطلاعی از چیزی برای فریب دادن دیگران.
اعضای گروه اغلب دروغ های آبی را از نظر اخلاقی مجاز و حتی با فضیلت می دانند
📷
چیزی شبیه به همان که گالیله در توبه نامه خود در دادگاه در مورد چرخش زمین به گرد خورشید اظهار کرد : " در هفتادمین سال زندگیام در مقابل شما اربابان دین و دنیا به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را در آغوش میفشارم اعلام میکنم که ادعایم مبنی بر چرخش زمین به گرد خورشید ناشی از مستی بوده و سراسر اشتباه و دروغ است"!
همه این گونه رفتارها صرفاً نشانه هایی از وفاداری غیرمنطقی است و افرادی که از آنها پیروی می کنند، خود را با دروغ های آبی با این استدلال متقاعد می کنند که همه این ها جنبه مثبت دارد و نشانه وفاداری به گروه برای حفظ گروه است.
یکی از نمونه های بارز دروغ های آبی در مورد فرقه های مذهبی یا برخی احزاب سیاسی صادق است.
هواداران برخی از فرقه های مذهبی حرف هایی برای جذب هواخواه می زنند که در طول زمان کذب بودن شان ثابت می شود.
در طول سالها، پیشرفتهای علمی و اجتماعی شواهد زیادی را جمعآوری کردهاند که نشان میدهد باورهای مذهبی بسیاری از فرقه ها پایدار نیستند. به همین دلیل، بسیاری از فرقه ها سعی در تطبیق با زمان جدید و مدرن شدن دارند.
با این حال، دقیقاً این فرقه ها هستند که به سرعت طرفداران خود را از دست می دهند، در حالی که دیگران، مانند موارد فوق، علیرغم ایده های پوچ خود به رشد خود ادامه می دهند.
هنگامی که ما به یک گروه تعلق داریم - خواه یک خانواده، یک تیم ورزشی یا یک ملت - اغلب یک ضرورت اخلاقی برای حمایت و دفاع از آن گروه، حتی به روش های فداکارانه، به عهده می گیریم. اعضای گروه زمانی قهرمان می شوند که فداکاری و وفاداری خود را به گروه نشان دهند.
به عنوان مثال، پدر و مادری که برای حمایت از خویشاوندان خود سه جا و در سه شغل کار می کنند، سرمشق فامیل می شود.
بسیاری به خاطر اینکه خود را به نفع گروه در معرض خطر قرار می دهند، به خود می بالند. به عنوان مضثال، آتش نشانی که برای نجات رفقای خود به داخل ساختمانی در حال سوختن می رود، به عنوان مظهر افتخار در نظر گرفته می شود. به همین ترتیب، اعضای گروهی که بر گروههای رقیب پیروز میشوند، بهعنوان فاضل شناخته میشوند.
تکهای جنگنده جنگ جهانی دوم برای هر دشمنی که میکشتند بهعنوان قهرمان تحسین میشدند.
راه دیگری که مردم از گروه خود محافظت، حمایت و دفاع می کنند، دروغ گفتن است
📷
وقتی دیگران به ما دروغ می گویند، ما تمایل داریم آن را به عنوان یک نقص اخلاقی مذموم تلقی کنیم. اما در چرخشی از ریاکاری اخلاقی، اگر کسی به نفع ما دروغ بگوید، ما اغلب آن را با فضیلت میدانیم.
جنگ یک مثال کامل است. هنگامی که مردم در ایالات متحده متوجه شدند که ولادیمیر پوتین در مورد قصد خود برای حمله به اوکراین دروغ گفته است، از بی صداقتی مطلق او شورش کردند.
با این حال، بسیاری از مردم در ایالات متحده جاسوسان آمریکایی را که در طول جنگ سرد از فریبکاری برای متحد کردن روس ها استفاده کردند، تجلیل کردند. قضاوت در مورد غیراخلاقی یا فضیلت آمیز بودن دروغ بستگی به این دارد که چه کسی فریب خورده است.
این فقط ملت های دیگر نیستند که به عنوان دشمن تلقی می شوند. اختلافات شدید سیاسی در ایالات متحده باعث شده است که مردم همشهریان خود را در احزاب سیاسی مخالف به عنوان دشمن ببینند.
در نتیجه، دروغگویی به شیوههایی که از گروه سیاسی فرد حمایت میکند یا دروغگویی به روشهایی که به گروههای مخالف آسیب میرساند، اغلب از نظر اخلاقی موجه یا درست تلقی میشود (اسمیت 2017).
یک مطالعه نشان داد که وقتی افراد برای گروه خود دروغ می گویند، در آن گروه قابل اعتمادتر دیده می شوند، نه کمتر (لوین و شوایتزر، 2015). به نظر می رسد دروغ می تواند پیوندها را تقویت کند.
عضویت در گروه را می توان به عنوان پس زمینه ای در نظر گرفت که در مقابل آن اخلاق دروغگویی را در نظر می گیریم. مواضع اخلاقی ما در مورد دروغگویی زمانی شکل می گیرد که در نظر بگیریم چه کسی تحت تأثیر دروغ قرار گرفته است.
دروغ هایی که از ما حمایت می کنند و کسانی را که خوب و درست می دانیم خوب است. دروغ هایی که به طرف مقابل آسیب می رساند - مخالفان بد ما - نیز قابل قبول است.
دروغهای آبی به اعضای گروه نشان میدهند که فرد اهل همکاری، وفادار و قابل اعتماد است. به همین دلیل، دروغگویان آبی پذیرفته می شوند.
به طور خلاصه، دروغهای آبی باعث میشود که فرد به شیوهای ناخودآگاه سعی کند از آن واقعیتهای غیرمنطقی که او را احاطه کرده است اجتناب کند.