ربات دهه ۶۰ای
ربات دهه ۶۰ای
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

اندرزم نده

من قصه زندگی‌مو بستم گذاشتم کنار. اجازه ورود به کسیو نمی‌دم مگر... نمی‌دونم ولی دورم یه حصار چیدم که کسی نیاد. اگرم بیاد در حدی که خودم می‌خوام نگهش می‌دارم نه بیشتر. اسمش می شه رفیق؟ دوست؟ تو دنیای مجازی همین ولاغیر.

بعد وقتی کسی بدون این که منو بشناسه پند و اندرزم می‌ده و نمی‌فهمه اون بخش اعتمادم به شدت خدشه‌دار شده خنده‌‌ام میگیره از اون خنده‌های عصبی. سکوت می‌کنم می‌گم بله درست می‌گید. بذار فکر کنه پندش اثر کرده.

ترجیح دادم از محیط بسته بلاگفا بیام بیرون و اینجا بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید