کلمه “فتوگرافی” به معنای عکاسی اولین بار توسط “سر جان هرشل” در سال ۱۸۳۹ استفاده شد. این کلمه متشکل از دو کلمه یونانی ” phōtós” به معنای نور و ” graphê” به معنی نقاشی میباشد. فتوگرافی یا “نقاشی با نور” امروز برای مردم مختلف، معانی مختلفی دارد؛ برای برخی این کلمه یک حرفه است و برای برخی دیگر یک سرگرمی است. با این وجود تمام فعالیتهای عکاسی امروزی به یکی از نیازهای اولیه زندگی انسان که اولین بار توسط انسانهای اولیه با نقاشی روی دیوارهای غار اختراع شد باز میگردد: نیاز به ثبت تصاویری از خودش، فعالیتهایی که دارد و دنیای اطراف خودش برای مقاصد مستند و همچنین بیان هنرمندانه. با پیشرفت تکنولوژی، این اصل اولیه نیز تحت تاثیر قرار گرفت و تلاشهای انسانهای قبل از ما اطلاعات لازم را در اختیار ما قرار داده است و کمک کرده تا پایههای بنیادینی که باعث پیدایش عکاسی شدهاند، ساخته شوند.
با اینکه تصویرسازها، مجسمهسازها و نقاش های مشهور طی تاریخ بشر آثار هنری فوقالعادهای برای ما به جا گذاشتهاند، اکثر افراد استعداد موردنیاز برای استفاده از این روشها را نداشتند. همین موضوع باعث شد انسان به فکر ابداع روشی بیافتد که همه بتوانند تصاویری از دنیای خودشان را به راحتی ثبت کنند. اولین آزمایشهای بشر در مسیر پیدایش عکاسی مستلزم داشتن دو پیش نیاز اصلی بود: ۱- دستگاهی که بشر با کمک آن بتواند نور را از یک تصویر از دنیای واقعی هدایت یا متمرکز کند و ۲- روشی که بتواند این تصویر را ثبت یا ضبط کند.
پیش نیاز اول در مسیر پیدایش عکاسی خیلی وقت پیش اختراع شده بود. کلمه لاتین “camera Obscura” به معنی اتاق تاریک اولین بار توسط فیلسوف چینی “موزی” (۴۷۰ تا ۳۹۰ قبل از میلاد) به کار برده شد و توسط فیلسوف یونانی “ارسطو” (۳۸۴ تا ۳۲۲ قبل از میلاد) درک شد. همچنین اولین بار توسط محققان عرب در حدود سال ۹۰۰ میلادی با جزئیات شرح داده شد. کمرا آبسکورا (camera Obscura) در واقع یک جعبه بود که یک سوراخ کوچک در یکی از طرفین آن قرار داشت؛ با قابلیتهای اپتیکال این سوراخ، نوری که از آن عبور میکرد تغییر شکل مییافت و یک تصویر آینهای و سر و ته را در داخل جعبه، روی دیوار مقابل تولید میکرد. این دستگاه اساس کار چیزی است که امروزه با نام دوربین پینهول (pinhole Camera) شناخته میشود.
در کمرا آبسکورا تئوری اصلی فعالیت دوربین اختراع شده بود و از آن استفاده میشود. چیزی که ما امروزه در لنزهای مدرن، شاترها، سیستمهای فیلم و یا سنسورهای دیجیتال میبینیم، براساس این مفهوم ساده ساخته شده است. با اینحال در این بخش از تاریخ هنوز هیچ تکنولوژی برای ثبت یا ضبط تصویر نمایش داده شده وجود نداشت.
دانش مربوط به کمرا آبسکورا طی آزمایشات چینیها در سالهای ۸۴۰ تا ۱۰۸۸ پس از میلاد گسترش یافت و در قرن ۱۳ میلادی راجر بیکون مزیت این وسیله را مشاهده ایمن خورشیدگرفتگیها عنوان کرد. در قرن ۱۵ استفاده از این وسیله برای نقاشی در بین هنرمندان فراگیر شد؛ لئوناردو داوینچی استفاده از آن را در مجموعه دوازده جلدی قوانین آتلانتیک (Codex Atlanticus) شرح داده است. با اینکه بحث و گفتگو پیرامون این موضوع هنوز هم ادامه دارد، احتمال زیادی وجود دارد که توسط هنرمندان رنسانس و پس از رنسانس، به عنوان وسیلهای برای افزایش واقعگرایی آثار آنها استفاده میشده است. اساتید هلندی قرن ۱۷ مانند ورمیر به خاطر توجه به جزئیات معروف هستند و احتمال زیادی وجود دارد که او از کمرا آبسکورا استفاده کرده باشد. در این برهه زمانی، استفاده از لنز برای افزایش کیفیت اپتیکال پینهول نیز فراگیر شده بود.
با اینکه اولین کمرا آبسکوراهای ساخته شده خیلی بزرگ بودند و در ابعاد یک اتاق ساخته میشدند، در نهایت به صورت قابل حمل ساخته شدند و افراد بیشتری با قابلیت این دستگاهها آشنا شدند و کمک کردند بشر یک گام دیگر در مسیر پیدایش عکاسی پیش برود.
قدم بعدی در مسیر پیدایش عکاسی رفع مشکل ثبت تصاویر بود. تا قبل از قرن ۱۷ میلادی موفقیت خیلی کمی در ابداع یک روش برای ثبت نور به یک روش کنترل شده و ماندگار وجود داشت.
مطالعه بیشتر: از شانته لوپ تا شرق هند با هنری کارتیه برسون
یکی از اولین نقاط عطف در رفع این مشکل کشفیاتی بود که در سال ۱۷۲۷ توسط دانشمند آلمانی یوهان هنریش شولز انجام شد. او کشف کرد نمکهای نقره، نقره کلراید و نقره نیترات، هنگامی که در معرض نور قرار بگیرند سیاه میشوند. کشف او یک روش خاص برای حفظ تصاویر ارائه نکرد ولی کمک زیادی به گسترش این متد و پیدایش عکاسی کرد.
بریتون توماس وجوود، پسر بنیانگذار سفالگری وجوود یکی از اولین محققانی بود که از کشفیات شولز در مسیر پیدایش عکاسی بهره برد. در یک مقاله در سال ۱۸۰۲ برای روزنامه موسسه سلطنتی او روشها و موفقیتهای آزمایشات خودش را در اواخر دهه ۱۷۹۰ شرح داده است که با استفاده از کاغذ و یا چرم سفید پوشیده شده با نیترات نقره توانسته تصاویری سیاهنما و یا تصاویر نمایش داده شده توسط کمرا آبسکورا را ثبت کند. این آزمایشات ناموفق در نظر گرفته میشد، چون تصاویر در مقابل نور مقاوم نبودند و هیچ روشی برای تثبیت تصاویر به دست آمده وجود نداشت و هر نوع قرار گرفتن در مقابل نور، باعث میشد تمام سطح تصویر تیره شود و عکس ثبت شده خراب شود. با این وجود تلاشها و موفقیت محدود او باعث شد وی توسط افراد زیادی به عنوان اولین عکاس دنیا و اولین فرد موفق در مسیر پیدایش عکاسی شناخته شود.
در دهه ۱۸۲۰، یک مخترع فرانسوی به نام جوزف نیسِفور نیِپس یک سری آزمایش برای چاپ عکس با استفاده از یک صفحه فلزی پوشیده شده از “قیر جودا” را شروع کرد. این آزمایشات پس از تجربیات قبلی او با لیتوگرافی و چیزی که گمان میشود اولین کندهکاری فتوگراور در سال ۱۸۲۲ باشد انجام شد. به خاطر اینکه دست او برای ردیابی تصویر آینهای کمرا آبسکورا خیلی قوی نبود و میلرزید او به دنبال یک پروسه جایگزین برای ثبت دائمی عکس بود. نیپس در ابتدا آزمایشات خودش را در سال ۱۸۱۶ با کلراید نقره آغاز کرد و همان مشکلاتی که وجوود با آنها روبرو بود را تجربه کرد. همین موضوع باعث شد او به قیر روی بیاورد.
او قیر را با روغن اسطوخودوس یا نفت سفید حل میکرد و بعدا یک صفحه مفرغ را به این ترکیب آغشته میکرد. سپس این صفحه برای هشت ساعت در کمرا آبسکورا در معرض نور قرار میگرفت. نور تابیده شده، قیر را غیر قابل حل میکرد. سپس صفحه یک بار دیگر با روغن اسطوخودوس شسته میشد تا قسمتهایی که نور به آنها تابیده نشده است پاک شوند. این پروسه یک تصویر مثبت (Positive) را تولید میکرد که قسمتهای روشن با قیر سفتشده تشکیل شده بودند و قسمتهای تیره نیز توسط مفرغ ساده قابل مشاهده بود. برای دیدن تصویر باید از زاویه خاصی نور به صفحه تابیده میشد و از زاویه خاصی هم به آن نگاه میشد. نتیجه این پروسه اولین بار در سال ۱۸۲۶ در اولین هلیوگراف (از هیولیوس به معنای خورشید) نیپس یا چیزی که به عنوان اولین عکس تاریخ شناخته میشود دیده شد. بعدا با همکاری لوئیس داگور، نیپس یک پوشش رزین حساستر به نور و روشهای گسترش بهبود یافتهتری را ابداع کرد که باعث تولید تصاویر با کیفیتتری میشد ولی هنوز هم نوردهی چندین ساعت طول میکشید.
با اینکه به نظر همه ما، اولین هلیوگراف تاریخ هیچ برتری فنی و هنری ندارد، این عکس اولین عکس ثابتی است که در تاریخ طولانی عکاسی تولید شده است.