ارین وک روزنامهنگاری که معمولا در مورد فرهنگ مینویسد زاده آتلانتاست. او معتقد است که آزار خیابانی در آتلانتا معنای متفاوتی با سایر شهرهایی که در آن زندگی کرده است دارد.
در آتلانتا مرسوم است که مردان در خیابان با زنان صحبت کنند و زنان هم متقابلا جواب مردان را بدهند و این داستان همینجا تمام میشود.
بهعنوان زنی در آمریکای جنوبی، او از اینکه در خیابان لبخند، سلام و حرفی از سمت افراد غریبه بگیرد خوشحال میشود و اگر این اتفاق نیوفتد حس بدی پیدا میکند. او حتی بیشتر اوقات خودش شروع کننده صحبت است. او میگوید برای زنان آتلانتایی آزار خیابانی زمانی ست که یک فرد در ازای رفتارش به ما دستور بدهد(یا رفتارش حاکی از امری دستوری باشد) که به او توجه کنیم.
اما در شهرها و کشورهای دیگر، جایی که فرهنگ بسیار متفاوت است یک سلام و علیک دوستانه هم میتواند آزار خیاباتی تلقی شود.
داستان آن چیزی که ما در ایران بهعنوان آزار خیابانی میدانیم بسیار متفاوت از زنان آتلانتایی ست. ما فرهنگ آزار خیابانی را در اجتماع و فرهنگ سنتی/ مذهبی مابانهای که میگوید خیابان همیشه یک محدوده خطرناک برای زنان است یاد گرفتهایم. زنان همیشه گوسفندانی در نظر گرفته شدهاند که باید از گرگهای محیطهای بیرونی بترسند و فرار کنند. مدارس و یا حتی دانشگاههای تفکیک جنسیتی شده نیز این راه را برای ایجاد مفهومی خاص از آزار خیابانی برای دختران و زنان آسان کرده؛ یعنی ما تا بزرگسالی هم یک ارتباط ساده با جنس مخالف را نداشته ایم و از وجود آن دچار استرس شده ایم.
در روانشناسی اصطلاحی داریم به نام « هایپر ویجیلنس» که به معنی یک حساسیت حسی با رفتارهایی اغراقآمیز در جهت تشخیص هدف یک فعالیت است. علائمی چون اضطراب، برانگیختگی غیرطبیعی، واکنش غیرطبیعی به محرک ها و اسکن مداوم محیط برای کشف فعالیت جز نشانههای روانی و حالاتی مثل عرق کردن شدید، افزایش ضربان قلب و مشکل در تنفس و... نیز نشانه های فیزیکی آن هستند.
برای روشن شدن معنای هایپرویجیلنس چند مثال میزنم:
مثلا در محیط خانه به شما مداوما گفته شده که اگر غریبه ای در خیابان به شما سلام کرد قصد او آزار رساندن به شماست، پس شما به این اتفاق یک حساسیت حسی پیدا میکنید و زمانی که چنین اتفاقی در دنیای واقعی برای شما بیافتد برداشت شما از موقعیت آزار خواهد بود.
یا مثلا در حین راه رفتن در خیابان شخصی از پشت سر شما به بدن شما تعرض کرده و شما از آن پس، حتی در محیط های رسمی هم همیشه مواظب پشت سر خود هستید.
یا مثلا یک روز که با آرایش از خانه خارج شده اید متوجه نگاهها یا رفتارهای نامتعارفی نسبت به خودتان شدید و از آن پس آرایش نمیکنید.
در هایپرویجیلینس مناظر ( مثلا خیابان های تاریک)، صداها( مثلا صدای بوق ماشینی که پشت سر شماست)، افراد( مثلا مردان) و... یادآور فعالیت تهدیدآمیزاند. در چنین حالی فرد در واقع در حالت فوق هوشیار قرار میگیرد تا با توجه به هشدارها خودش را از خطرات دور کند. این هوشیاری بیش از حد میتواند منجر به انواع الگوهای رفتاری وسواسی و همچنین ایجاد مشکلات تعاملی در روابط اجتماعی شود.
مثلا فرد رفتاری را به اشتباه آزار خیابانی تلقی میکند، در هر برخوردی با جنس مخالف حالت تدافعی خواهد داشت و غیر منطقی برخورد میکند، از هر برخوردی با جنس مخالف اجتناب میکند و...
حال اگر پدیده آزار خیابانی برای فرد( بر اساس آن چیزی که برای خودش تعریف کرده) مکررا اتفاق بیوفتد شدت هایپرویجیلینس بیشتر خواهد بود و در مواردی میتواند فرد را دچار صدمات جدی از جمله حملات تکانشی واسترس و اضطراب مداوم و... بکند. شاید وضعیتی که ما در ایران درحال تجربه هستیم همین است( البته این موضوع به هیچ عنوان برای توجیه آزار خیابانی نیست)
در شبکههای اجتماعی به خصوص اینستاگرام برای آگاهی رسانی نسبت به پدیده آزار خیابانی ما مداوما انواع رفتارهایی که برایمان آزار خیابانی تلقی شده را به اشتراک میگذاریم تا از میزان این رفتارها بکاهیم. حال آنکه بیشتر افرادی که چنین داستانهایی را دنبال میکنند زنان هستند( و نه افراد آزاررسان) و غافل از این هستیم که این تجربیات میتوانند نتیجه عکس برای زنان داشته باشد ( نه اینکه به اشتراک گذاری این تجربیات بد باشد) یعنی حساسیت ما را نسبت به آزار تا حتی افزایش دهد که برای خود زنان آسیب بیشتری به همراه داشته باشد.
کمتر متنی در مورد مکانیزمهای رفتاری، روانی و مقابله ای نوشته شده که زنان به کمک آن بتوانند از خودشان محافظت کنند تا کمتر (خصوصا از نظر روانی آسیب) ببینند.
از اینکه چه تجربیاتی وجود داشته که ازار را به شیوه ای دیگر دیده و مکانیزم متفاوتی را بعنوان قربانی به کار برده نیز کمتر شنیده ایم تا حدی که اگر چنین تجربه ای نیز به اشتراک گذاشته شود با سرزنش و دعوت به سکوت همراه است تا قبح آزار خیابانی نریزد.
طبیعتا این شرایط قابل تغییر است. منظورم از این شرایط آزار خیابانی نیست، بلکه واکنش ما نسبت به آزار خیابانی و کاهش هایپرویجیلینس در راستای سلامت روان نیمی از جامعه است.