خانهداری شغلی ست که برای سالیان سال مختص زنان بوده و هست. زنانه بودن این شغل تماماً بر پایهی کلیشههای جنسیتی بناشده. مثلاً اینکه زنان بهتر از مردان کارهای خانه و فرزند داری را انجام میدهند بر پایهی این تفکر است که زنان در زمان کودکی مسئولیتهای بزرگسالی خودشان را تمرین میکنند مثلاً خالهبازی میکنند که بیشتر فعالیتهایشان مربوط به خانهداری ست یا عروسک بازی میکنند که تمثیلی از فرزند داری ست. پس درنتیجه توانایی بالاتری در انجام کار خانگی دارند.
فمینیسم معتقد است این باور توهینی به زنان و مردان هست؛ از این نظر که تواناییهای زنان را محدود میکند و قدرت انتخاب در تعیین شغل را از آنها میگیرد و همچنین اینکه مردان نیز میتوانند در انجام کارهای خانه و فرزند داری خوب عمل کنند و نباید جنسیت را در مورد کارخانگی مثل هر کار دیگری دخیل کرد.
ازآنجاییکه کارخانگی یک کار 24 ساعته، بدون مرخصی، بدون درآمد و درنتیجه ناتوان در تضمین آیندهی فردی ست و نباید آن را شغلی زنانه تعبیر کرد، فمینیسم اشتغال در محیطی خارج از محیط خانگی را بهعنوان یک وسیله برای توانمندسازی زنان و قدرتمند کردن آنها معرفی کرد وزنان را به این سمت سوق داد. این جنبش برای سالیان سال قطب مخالف کار خانگی بود وزنان خانهدار سمبلی از شکست تلقی شدند.
فمینیسم معتقد بوده که اگر زنان به انجام کارهای خانه مثل آشپزی، شستوشو و فرزند داری و... ادامه دهند مردان هیچوقت خودشان را در این کارها دخیل نمیدانند و درنتیجه هدف والا که برابری ست تحقق پیدا نمیکند. درنتیجه فرضیهای ساخته شد که اگر زنان بیرون از خانه کار کنند مردان فرصت بیشتری برای مشارکت در کار خانگی خواهند داشت؛ مثلاً زن یک نوبت بیرون از خانه کار کند و مرد در این نوبت به خانهداری بپردازد و در نوبت دوم جایشان عوض شود.
اما واقعیتی که در جهان امروز رخ میدهد چیست؟ نظام سرمایهداری به کمک نظام مردسالار آمد و کمکاری و نقص ایدئولوژی فمینیسم موجب شد که دوسوم کارخانگی بدون در نظرگیری فرزند داری کماکان توسط زنان انجام شود و60 درصد زنان شاغل در محیط بیرون از خانه کماکان کارخانگی را بهتنهایی انجام میدهند.
فمینیسم موجب شد تا زنان درصحنهی اجتماع حضور پیدا کنند تا به تواناییهای خود پی ببرند اما زنان کماکان در حال اثبات تواناییهای خود هستند. زنانی که خانهدار هستند کماکان بابت عدم فعالیت درصحنهی اجتماع سرزنش میشوند، زنانی که در محیط بیرون از خانه مشغول فعالیت هستند بابت انجام ندادن کارخانگی و فرزند داری سرزنش میشوند. و این موضوع در حالی ست که در جامعه تصور ما از زن شاد هردوی اینهاست. به زنان شاغل در محیط بیرون از خانه میگوییم زن شاد آنکسی ست که صرفاً خانهداری میکند و برای زنان خانهدار شاد بودن را در کار بیرون از خانه معرفی میکنیم. و واقعیت این هست که هیچکدام از این زنان شاد نیستند.
به عقیدهی من فمینیسم باید تمرکزش را برای توانمندسازی و بالا بردن ارزش زنان بهعنوان انسان روی این بگذارد که اگر زنی چه از روی اجبار چه از روی انتخاب به شغلی روی آورد ازجمله کارخانگی، آن زن را بهعنوان یک انسان ارزشمند و توانمند نشان دهد. بعلاوه ی اینکه بجای سوق دادن زنان به کار بیرون از خانه در ابتدا به مردان القا کنند که زمان بیشتری را در کنار خانواده بگذرانند و در کارخانگی مشارکت کنند؛ یعنی خلاف راهی که تاکنون طی کرده است.
در مورد کارخانگی در ایران بدون در نظرگیری محیط، فرهنگ و انتظارات اجتماعی و همچنین نقش رسانههای غالب، زنان کماکان کسانی هستند که هزینههای سنگینتری را بابت انتخابشان میپردازند و درنتیجه ایدئولوژی فمینیسم در ارضای نیازهای زنان ناتوان خواهد ماند.
پیشنهاد من این است که یکبار دیگر از ابتدا شروع کنیم و واقعیت خانهدار بودن را این بار صحیحتر تعریف کنیم.
انجام کار خانگی نیاز به بازتعریف دارد. واقعیت این است که با توجه به اینکه الآن سبک زندگیها عوضشده و ما نسبت به گذشته نسبت به انجام امور کارخانگی سختگیرتر شدهایم باید متوجه این باشیم که زنان بیشتر از پیش مشغول فعالیتهای مربوط به خانهداری میشوند. درنتیجه زنانی که بهاجبار یا از روی انتخاب به کارخانگی مشغول هستند حقیقتاً کاری قهرمانانه و حتی بشردوستانهای انجام میدهند. کارخانگی شغلی ست که هیچکس را تحت تأثیر قرار نمیدهد، توسط جامعه و حتی دولت دیده نمیشود و حداقل ازنظر روانی باید زره ای پوشید که بخشی نامرئی از جامعه شد. همچنین در جهان امروز گذشت از حقوق و مزایای شغلی مثل درامد، بیمه و موقعیت اجتماعی کار آسانی نیست؛ بااینوجود زنان بسیاری هستند که از این حقوق میگذرند و خودشان را در اختیار خانواده وزندگی زناشوییشان قرار میدهند. زنان بسیاری هستند که برخلاف میل و بر اساس مصلحت و علم روانشناسی روز به فرزند داری مشغول میشوند. بنابراین این دید که باید بابت شغل خانهداری خجالت کشید را کنار بگذاریم. ارجحیت دادن زنان شاغل در محیط اجتماع به زنان خانهدار و بالعکس را باید کنار بگذاریم. زنان خانهدار باید بهراحتی بگویند «بله شاغلم و شغلم خانهداری است».
باید متوجه این باشیم که در دنیای امروز حتی اگر انتخاب کارخانگی بر اساس شرایط اجتماع باشد باید به این انتخاب مشروعیت داد و سرزنشش نکرد و البته انجام آن را قدر دانست. خانهدار بودن چیزی از جاهطلبی، هوشمندی، استعداد، توانایی، قدرتمندی و حتی فمینیست بودن زنان کم نمیکند. همچنین اینکه زنانی انتخاب میکنند خانهدار باشند بدین معنی نیست که با نظام مردسالار مشکلی ندارند یا نمیخواهند زنان را در مراتب بالای شغلی و اجتماعی ببینند این صرفاً انتخاب آنها بر اساس شرایط آنهاست.
به زنان خانهدار و شغل آنها احترام بگذاریم. در دنیای امروز زنان خانهدار بسیاری فمینیست هستند این را فراموش نکنیم.
وجیهه غلامی