شاید بشه گفت موسیقی یک زبان جهانیه که همه آدمها در سراسر دنیا واکنش یکسانی بهش نشون میدن. تحقیقات گستردهتر در علوم اعصاب موجب ایجاد رشتهای به اسم نورومیوزیکولوژی شده. توی این رشته میگن که گوش دادن به موزیک و نواختن موسیقی یکی از راههای افزایش سلامت مغزه.
شاید اسم پدیده موزارت رو شنیده باشین. توی دهه 1990 این پدیده خیلی شایع شد. طبق این پدیده بچههایی که به آهنگهای موزارت گوش بدن باهوشتر میشن. با اینحال طبق تحقیقات جدید چیز خاصی در مورد آهنگهای موزارت وجود نداره اما موسیقی باعث میشه که بچهها سالمتر، باهوشتر و خوشحالتر باشن. مزایای گوش دادن به موسیقی همینجا تموم نمیشه. مثلا موسیقی باعث کاهش استرس و فشار عصبی، بهبود کمخوابی، افسردگی و کمبود تمرکز میشه و به دلیل اینکه تاثیر مثبتی در حافظه، توانایی شنیداری و انعطافهای شناختی داره بچه ها بازدهی بهتری در درسهای ادبیات و ریاضی خواهند داشت. بعلاوه اینکه تاثیراتی که موسیقی در مغز میذاره فعالیتهای اونها رو در مشاغلی مثل مهندسی، علوم ریاضی و علوم کامپیوتر بهتر میکنه. شاید جالب باشه بدونین که آلبرت انیشتن هم ویولونیست بوده.
این موضوع تنها در مورد آهنگهای شاد نیست. حتی آهنگهای غمگین هم تاثیرات مثبتی میتونن بذارن مثلا اگر دوران سختی رو پشت سر بگذارین یا دوره درمانی خاصی رو طی کنین آهنگ های غمگین کمک کننده هستن.
طبق تحقیقات رقصیدن با موزیک یا کنسرت رفتن، همخوانی در سرود، دست زدن و... هم باعث میشه که فعالیتهای اجتماعی مثبت در افراد مثل کمک کردن به دیگران افزایش پیدا کنه. خیلی جالبه که در یک رستوران با پخش موزیکی که متن مثبتی داره متوجه شدن افراد انعامهای بیشتری به خدمه رستوران دادن. یا حاضرن پول بیشتری رو به خیریهها تقدیم کنن.
خب پس گوش دادن به موسیقی کلا خوبه دیگه؟ نه. هر مغزی به انواع موسیقی واکنشهای متفاوتی رو نشون میده بهعلاوه اینکه بستگی داره از گوش دادن به موسیقی یا حتی نواختنش به چی بخواین دست پیدا کنین.
مثلا گوش دادن به موسیقیهای متن دار در حین یادگیری اطلاعات جدید در بسیاری از افراد میتونه موجب کاهش تمرکز و در نهایت عدم یادگیری مناسب بشه. با اینکه همین موسیقی در حین انجام کارهای دستی و تکراری خوبه.
تحقیقات نشون داده گوش دادن به موسیقی اشتباه در یک جای اشتباه میتونه خطرناک باشه. مثلا گوش دادن به هوی متال یا موسیقی تکنو میتونه باعث افزایش استرس در افراد بشه.
در نتیجه انتخاب موسیقی برای بچه ها باید چیزی بیشتر از گوش دادن یا صرفا رقصیدن فایده داشته باشه. بچهها حین گوش دادن موزیک باید دست بزنن و برقصن و ارتباط مفهومی با اون موزیک برقرار کنن. لیلی لونیویتز پروفسور تحصیلات موسیقیایی معتقده که بچهها حین گوش دادن موسیقی با اجرای رقص درواقع باید یک نمایش اجرا کنن تا حداقل متوجه تفاوت بین صحبت کردن و آواز خوندن بشن، آواها رو تشخیص بدن و چیزهایی از این دست که به تواناییهای مغزیشون کمک کنه. در همین خصوص کتابخانهای از موسیقیهای متنوع در ژانرهای زیادی برای بچه ها باید ساخته بشه تا گوش موسیقیایی بچهها رو تقویت کنه. این کتابخونه باید شامل موسیقیهایی که بچه ها دوست دارن بعلاوه موسیقیهایی باشه که از فرهنگهای مختلف جمعآوری شده. لیلی لونیویتز معتقده همونطوری که ما نمیذاریم بچههامون هرروز پیتزا و ساندویچ بخورن نباید بذاریم بچهها فقط به یک نوع موسیقی یا یک آلبوم از یک خواننده گوش کنن.
در نهایت هیچ ژانری از موسیقی بد شمرده نمیشه فقط در بعضی ژانرها پیدا کردن موسیقی خوب سخته. یکی از راههای جالبی که انجمن ملی آموزش موسیقی برای تقویت گوش شنیداری و ارائهی ژانرهای مختلف موسیقی کرده ایجاد یه لیست 42 تایی از موسیقیهایی هست که همه باید حفظ باشن. این لیست در سال 1995 ایجاد شده و تا امروز گسترش زیادی پیدا کرده.
در نهایت پیشنهاد موزیسینهای آموزشی اینه که دو دسته از موزیک میتونه برای بچهها بد باشه. موزیکهای کودکانهای که توسط خود بچهها خونده شده و حتی وقتی شما بعنوان بزرگسال بهشون گوش میدین بدتون میاد و محتوای خوبی نداره و موزیکهایی که محتوا و متن نامناسبی داره.
در سیستم آموزشی ما حداقل جای یک مهره خالیه و اون آموزش موسیقی توسط اساتید موسیقی هست. طبیعتا نه برای اون چیزی که با عنوان لهو و لعب میشناسیم بلکه برای فایدههایی که آموزش موسیقی برای بچهها خواهد داشت.
اینکه در مدرسهای موزیکی از ساسی مانکن برای شاد کردن بچه ها پخش میشه دقیقا همون مسالهای هست که همیشه گفته میشه: هدف وسیله رو توجیه نمیکنه. این به خودی خود نشون دهنده این هست که معلمان یا کادر آموزشی مدرسه چقدر نسبت به تخصص هایی که باید داشته باشن یا شیوه انتخاب فعالیتهای دانشآموزی ناآگاه هستن که خود همین مساله باعث میشه برگردیم و به سیستم آموزشی که به این معلمان آموزش داده نگاه کنیم.
شاید این نکته قابل توجه باشه که حرکت هماهنگ بچهها در همخوانی ترانهی ساسی مانکن یک موضوع اتفاقی نیست و شاید تحت تاثیر یک آموزش هماهنگ شکل گرفته باشه، آموزشی که بر خلاف اعتقاد مطهری ربطی به نفوذ فرهنگ دشمن نداره و صرفا بخاطر مشکلات نظام آموزشی باشه. در سالهای اخیر مدارس غیرانتفاعی زیادی اقدام به جذب معلمهایی کردن که در واقع فارغ التحصیل رشتههای مختلف هستن و نسبت به روانشناسی کودک و آموزش و تربیت کودک هیچ سررشته ای ندارن. این افراد با حداقل حقوق توسط مدارس غیرانتفاعی استخدام میشن بدون اینکه هیچ آموزشی دیده باشن و یا در حین کار، آموزشی به اونها داده بشه. شاید عجیب بنظر برسه ولی این اتفاق اصلا موضوع دور از ذهنی نیست که این معلم ها به شکل غیر عامدانه کاری رو انجام دادن که بنظرشون خیلی باحال بوده و اصلا هیچ ایده ای نسبتی به تاثیرات کارشون نداشتن.
در کنار این باتوجه به اینکه ظاهرا همه یا اکثر بچه ها متن موزیک رو حفظ بودن میشه حدس زد که خانه و خانوادهی این بچهها چه میگذره. باید این مساله رو بررسی کرد که فعالیتهای آموزشی یا تفریحی که بچهها در محیط خونه ازش بهرمند هستن چه چیزهاییست؟ اون هم درحالی که در اروپا تماشای تلویزون برای کودکان تا 10 سالگی بخاطر مضراتی که داره به یک ساعت کاهش پیدا کرده ایا والدین در کشور ما برای طفره رفتن از مسولیتهای خودشون یا کاهش هزینههاشون شبکههای ماهواره رو برای بچههاشون بهعنوان تفریح باز میذارن؟
در نهایت موزیک ویدیوهای ساسی مانکن و امثالهم مارو در موقعیت استثنائی در رابطه با خشونت جنسی قرار میده. اضافه شدن محتوای سکس به موزیک ویدیوها صرفا برای تبلیغات و بازخورد بیشتر گرفتن به وجود اومده. این مساله واقعا اتفاقی نیست که همه هرزه نگاری ها اطراف جنس زنانه میچرخه. خواه خود زن با آگاهی عقلانیت روی به این کار بیاره خواه به صورت روسپیگری عرضه داشته باشه چه سوژه یا ابژه باشه اما تمامی این کارها در نهایت منتهی به جنسیت زن میشه و آسیب نهاییش رو هم نه فقط به ما که بزرگسالیم و به اصطلاح از صنعتها و سیستمهای گوناگون آگاهیم بلکه به روی بچهها هم میذاره.
تصویرزن هایی که پوشش کمی دارند به عنوان شکلی از قدرت مردانگی تلقی میشه. انگار که مرد قدرت برتره و از نظر جنسی قدرتمندتره. هرچند با دقیق تر شدن متوجه میشین که تصویری که این مردها از خودشون نشون میدن نشونه ای از عدم وجود امنیت خاطر در اونهاست. آیا بچهها به اندازه ما در مورد موزیکی که بهش گوش میدن دقیق میشن؟ یا توانایی تحلیل این موزیکها و تصاویر و متون مستهجن اون رو دارن؟ آیا جنسیتزدگی رو تشخیص میدن یا ایدهال سازی میکنن؟
در نهایت از نظر من نبود یک تفریح و شادی بسیار بهتر از ایجاد تفریح و شادیای هست که اشتباه باشه. چیزی که تا سالیان متمادی تاثیر مخربش رو بر روان نسلها و اجتماع میگذاره.