ویرگول
ورودثبت نام
محمدرضا
محمدرضا
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

انقلاب ۵۷ هم همین بود!

در تایید دوستان؛ آره همین بود :) هیچ فرقی نداشت. دیگه توضیح واضحات ندیم؛ یک مثال می‌زنم فقط:


شخصی رو فرض کنید که کار کارمندی‌اش خسته شده، و فکر میکنه با بیزنس زدن مشکلاتش حل میشه.

یکم جستجو میکنه که کسایی که از کارمندی به صاحب بیزنس تبدیل شدن چه مسیری رو طی کردن. خیلی سریع یک الگوی مشترکی پیدا میکنه بین همه‌ی اون‌ها: این که همشون در یک برهه‌ای کار کارمندی رو رها کردن و بیزنس خودشون رو شروع کردن. چون این شخص مغزش خیلی درگیره، از نظر خودش به جمع بندی میرسه و جستجو رو متوقف میکنه.

بعد برای دوستان‌اش توضیح میده که چرا بیزنس بهتر از کارمندی هست و اون ها رو دعوت میکنه. کم کم یه عده‌ی زیادی دور هم جمع میشن که میخوان بیزنس راه بندازن و بسیار شور و هیجان هم دارن. ولی تنها چیزی که از راه اندازی بیزنس میدونن، ترک کار کارمندی فعلیشون هست. یواش یواش آماده میشن که تصمیم سخت رو بگیرن و به زندگی رویایی‌اشون برسن. شعارهای قشنگی میدن، میگن ما خفن ترین بیزنس رو راه‌اندازی میکنیم، بازار خیلی ظرفیت داره، ما هم تیم خوبی جمع کردیم و موفق میشیم.

...اما دوستان غافل بودن از این حقیقت که اون صاحب بیزنس موفق قبل از ترک کار کارمندیش یه ایده‌ای در ذهن داشت! از مدتی قبل، بعد از تایم کار کارمندی‌اش روی ایده‌ی خودش کار کرده بود، و دیده بود که میتونه از این بیزنس جدید پول دربیاره. بعد از این مرحله میرسه به اون نقطه که کار کارمندیش رو رها کنه.

ولی این دوستان چون مغزشون خیلی درگیره، فقط اون مرحله ترک کار کارمندی رو می‌بینن و فکر میکنن بیزنس یعنی همین.

بهشون میگی سلطان: بیزنس پلن‌ات چیه؟ ایده ورود به بازارت چیه؟ برنامه‌ات چیه؟

پاسخ میدن: کار کارمندی جواب نمیده، فقط بیزنس.


انقلاب۵۷انقلاب‌کردنزیرساخت انقلاب
بازیکن این زندگانی دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید