قبل از شروع چندتا نکته بگم:
مطلب کمی عمیق هست و از این رو با آوردن مثالهای از عصر حاضر سعی شده تا ملموس تر باشه.
کمی حوصله کنید، با مقدمهای بریم سراغ اصل موضوع:
هر کسی یه چیزهایی رو دوست داره و از یه چیزایی بدش میاد. به عبارت دیگر حب و بغض.
این دوست داشتن و تنفر اگر مبنایی داشته باشد، به آن مبنا ایدئولوژی میگویند. به عبارت دیگر هل الدین الی الحب و البغض.
ولی این امکان وجود داره که یه ایدئولوژی فقط حول یک شاخه مانور بده؛
ایدئولوژیهای بغض محور، خیلی میتوانند قدرتمند بشوند، سریع گسترش پیدا میکنند و رعب و وحشت ایجاد میکنند و بر ایدئوولوژی های دیگر غالب میشوند. داعش رو به یاد بیارید، صرفا با خبر اینکه قرار است به شهری حمله کنند، نیروهای پلیس فرار میکردند. پس از ورود تمام نشانههای شیعیان رو نابود میکردند، از مسجد بگیرید تا کتاب و افراد. و دیدیم که چه طوری در مدت کمی منطقهی بزرگی رو به تصرف خودشون در آوردند.
از سوی دیگر ایدئولوژیهای حب محور جذاب هستند و قلب افراد رو میگیرند و اینطوری گسترش پیدا میکنند. فردی که مجذوب آن ایدئولوژی شده باشه، حتی در شرایط سخت هم ممکن حاضر باشه از جونش بگذره.
چند پاراگراف جلوتر میبینم که اگر یه ایدئولوژی شاخه بغض نداشته باشه چی میشه.
حالا یکم فیزیکی، ۲x۲=۴ باهم چند گذاره رو بررسی کنیم:
سوال قلقلک دهنده اینجاست؛ من این سوال رو جواب نمیدم، فقط یه مثال میزنم.
مثال: تصور کنید یک فرد سخنور و یک فرد ساده به اختلاف خوردند. فرض کنید هر کسی از بیرون به این دو نگاه کند، مجذوب فرد سخنور خواهد شد چرا که او منطقی و زیبا حرف میزند. اما آدم ساده شاید حتی منظورش رو هم نتواند درست برساند و سوتفاهم ایجاد کند. فرض کنید حق با آدم ساده است ولی وی نمیتواند با کلام حریف فرد سخنور شود. در اینجا آدم ساده تصمیم میگرد به زور متوسل شده و فرد سخنور را مغلوب میکند و حق خود را بگیرد. درست است که فرد سخنور در لایه کلام بسیار قدرتمند بود ولی آدم ساده در لایه پایین تری قدرت برتر را داشت. ( حتی آدم ساده ولی نیرومند میتوانست زبان فرد سخنور را قطع کند! )
در دوران اوج تمدن اسلامی که دانشمندان متعدد و سرشناس تاریخ ایران مثل خوارزمی و ابوریحان و ابن سینا و ... بودند و نرخ پیشرفت علم و بسیار بالا رفته بود، جامعه اسلامی خیلی حب محور شد و فراموش کردند که باید روی بغضشون کار کنند. از این رو یک تمدن بسیار سطح پایین و وحشی مثل مغولها که صرفا روی برائت کار کرده بودند، آمدند و تمام تمدن و فرهنگ و دانش و دانشمندان رو یک جا سوزاندند و تمام!
پس جنس جاذبه با دافعه فرق میکند و هر کدام در لایه خودشان باید مورد بررسی قرار گیرد. و معقول نیست که جاذبه یک ایدئولوژی را با دافعه ایدئولوژی دیگر مقایسه کرد.
اگر در لایه برائت ضعیف باشیم، یکی دیگه که برائت قوی تره داره بر ما ولایت پیدا میکنه.