طرف پاش ضربه خورد بود، و از دردش شکایت میکرد. یه شب میره بیرون و غذای مونده میخوره و برمیگرده خونه. دل درد شدیدی میگریره. به حدی که اصن درد پاش یادش میره. یه جورایی شبیه کسی که افسردهاس، دراگ مصرف میکنه تا چند ساعت حالش بهتر بشه؛
چندتا مصداق رخ داده شبیه این الگو، وقتی از بالا نگاه میکنیم به تصمیات جمعی که گرفته شده در این چند وقت اخیر؛ به عنوان مثال:
درد بزرگ خیلی از مردم گرونیِ الان، ولی به خاطر همین شلوغیها تحریمهای جدید وضع میشه. که بیشتر فشار بیاد به اقتصاد. از اون طرف ترویج اعتصاب باعث میشه همین گردش فعلی پول تو اقتصاد هم کند تر بشه. که خودش در نهایت منجر به گرونی بیشتر میشه. جملهی معروفِ "پول تو اقتصاد مثل خون تو بدن" میمونه.
جلوگیری از گردش پول = فروپاشی زنجیره تأمین = مرگ اقتصاد.
یا مصداق دیگهاش، حذف ایران از کمیسیون زنان سازمان ملل بود. عربستان صعودی که در اونجا زن بدون همراهی یک محرم سخت میتونه توی خیابون راه بره، جریان آزادیهای زنان در ایران رو هدایت میکنه : ) احساس میکنم براشون سنگین بود ایران تو لیست باشه و اونا نباشن. (برای پس گرفتن تک تک این امتیازاتی که به عنوان یک کشور داریم از دست میدیم، در آینده باید باج بدیم به دایههای دلسوز تر از مادر آمریکایی و انگلیسی تا پس بگیریم.)
برآیند تصمیات جمعی طوری شده که با طرف چاقو میزنه تو شکم خودش که کمر دردش رو فراموش کنه. کسی که آینده نگریاش رو از دست بده، میشه به سمتی هدایت کرد. و این این کارها همش دومینوهای رسیدن به یک مشکل بسیار بزرگِ که باعث میشه همهی مشکلات دیگه از یادمون بره.
تصور کن از خونه بیای بیرون و توی خیابونا درگیر مسلحانه داره رخ میده، آب نیست، غذا نیست، برق نیست، گاز نیست، اینترنت نیست. رسیدن به این شرایط، راه حل همهی مشکلات فعلیه : )
مصداق رفتاری دیگر در راستای رسیدن به شرایط بالا: