اگر ندونی چی میخوای، نمیتونی تمرکز کنی و انرژیات به هدر میره. در از این شاخه به اون شاخه پریدن
اگر بدونی چی میخوای ولی هیچ قدمی در راستای رسیدن بهش برنداری، باز هم هیچ اتفاقی نمیافته. رو چه چه حسابی وقتی تمام روز مشغول انجام کارهایی دیگرهستیم انتظار داریم به اهدافمون برسیم؟
مثال: ۱- نقشه خونه رو میکشید (خواسته) ۲- سنگ روی سنگ میذارید تا اون طرح ساخته بشه
مشکلات احتمالی:
نمیشه گل من. مثبت فکر کردن و جذب و این چیزها تو فیلما جواب میده.
در عمل: مدیریت زمان، منابع و تمرکز انرژی هست.
نمیشه همه چیز رو باهم داشت، طرفیت محدود است. تمرکز محدود، انرژی محدود.
تمرکز کردی روی هدفت و به هر چیزی دیگری که در اون راستا نبود، نه گفتی،، طبق همه اصول جهان هستی میرسی بهش. لیس انسان الا ما سعی.
حقیقت تلخ و ما دنبال راحتی هستیم. ترجیح میدیم به خودمون دروغ بگیم تا با واقعیت رو به رو بشیم.
چند بار به خودت گفتی فلان کار رو میکنم و نکردی؟ هر دفعه یه دلیلی آوردی جز اینکه: من نتونستم. من اراده کافی ندارم. من روی وجود خودم سلطنت ندارم که کاری که میخوام رو پیش ببرم.
اگر میخوای پیشرفت کنید، صداقت با خود اولین دروازهای که باید فتح کنید. وگرنه هیچ وقت مشکل رو پیدا نمیکنید که بخواید رفع کنید.
برعکس اش این میشه که زندگی راحت است و ما باید دنبال راحتی باشیم. این طرز فکر برای یک برده داخل برده داری بسیار جواب میده.
ولی اگر میخواید آزاد باشید، این دید که مبنا سختی است و من باید برم توی شکمش اش و دنیا دار بلا و سختی است، اینطوری هر چیزی که سخت نباشه براتون میشه نعمت، همواره شکر گذار هستید. همواره رو به رشد و قوی شدن هستید، چون گذر از سختی، سرسختی میخواد.
میری دورهات رو میزنی و برمیگردی میبینی، هر چیزی که رو رفتی گشتی با زحمت لای این کتاب و اون کتاب پیدا کردی، تهش رو توی یه حدیث گفتن. ولی ما چون زحمت نکشیدیم برای بدست آوردن اون احادیث، برامون بی ارزش هست.