الکل از دیدگاه بیولوژیک، یک نوشیدنی نیست؛ یک عامل تهاجمی است. بدن انسان با الکل همان رفتاری را دارد که با "زهر" دارد. اما چرا تاثیر آن بر افراد متفاوت است و مکانیسم تخریب آن چگونه عمل میکند؟
مرحله اول: تخریب میکروبیوم
اولین اثر الکل، روی باکتریهای مفید روده هستند. الکل با خاصیت ضدعفونیکنندگی خود، اکوسیستم گوارشی را نابود میکند و سپس از طریق دیواره روده به جریان خون نفوذ میکند.
مرحله دوم: محاصره کبد
کبد، پالایشگاه بدن است. وظیفه دارد سموم را تجزیه کند.
• افراد تازهکار: کبد سالم است و با قدرت سمزدایی میکند، بنابراین فرد دیرتر مست میشود.
• مصرف بیش از حد: وقتی ورودی الکل از سرعت پردازش کبد بالاتر رود، کبد تسلیم میشود و خونِ سمی در سراسر بدن پمپاژ میشود.
مرحله سوم: واکنش عروقی (پدیده صورت سرخ)
بدن برای کاهش آسیب به اندامهای داخلی، جریان خون را به سمت مویرگهای سطحی و پوست منحرف میکند. قرمزی و گرگرفتگی پوست، نشانهی تلاش بدن برای دور کردن متابولیتهای سمی از ارگانهای حیاتی است.
مرحله چهارم: لوب پیشانی؛ خداحافظی با تمدن
خطرناکترین اثر الکل روی قشر پیشانی مغز (Frontal Cortex) است. این ناحیه مرکز "خودآگاهی"، "قضاوت" و "اراده" است.
• الکل جریان خون و فعالیت این ناحیه را کاهش میدهد (خاموشی موقت).
• نتیجه: فرد رفتارهای بدون فکر، بدون شرم و خارج از چارچوب اخلاقی بروز میدهد. عملاً "بخش انسانی" مغز تعطیل شده و "بخش غریزی" کنترل را به دست میگیرد.
• نکته ترسناک: بر خلاف کبد، سلولهای مغزی که در اثر تماس با الکل میمیرند، هرگز جایگزین نمیشوند. مصرف مداوم یعنی کوچک شدن دائمی مغز.
مرحله پنجم: پارادوکس الکلیهای حرفهای
چرا دائمالخمرها گاهی با یک پیک مست میشوند؟
این نشانه قدرت نیست، نشانه سقوط است. کبد این افراد به دلیل آسیبهای مکرر (کبد چرب یا سیروز) خاصیت ارتجاعی و سمزدایی خود را از دست داده است. کبدی که دیگر کار نمیکند، حتی اجازه میدهد کوچکترین مقدار الکل و سایر سموم محیطی مستقیماً وارد مغز و خون شوند.
نتیجهگیری:
مستی، حس رهایی نیست؛ بلکه حس "خاموشی سیستمهای حیاتی" است. دانستن اینکه در هر جرعه، سربازان بدن (کبد) و فرماندهان بدن (سلولهای مغزی) قتلعام میشوند، شاید باعث شود در انتخاب نوشیدنی بعدی خود تجدید نظر کنید