ویرگول
ورودثبت نام
دکتر دواهکین
دکتر دواهکین
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

صلح حسنی، خطبه امام مجتبی(ع) پیش از صلح و تحلیل آن


متنی که در ادامه آورده شده، بخشی از منتهی الآمال، و قسمت انتهایی بخش مربوط به امام حسن مجتباست:

"وقتی امام مجتبی تصمیم عزم فرمود که از کوفه به جنگ معاویه عازم شود، مغیره ابن نوفل را در کوفه به نیابت از خود گذاشت و نخیله را لشکرگاه خود قرار داد. فرمان کرد تا مغیره مردم را انگیزش دهد تا به لشکر آن حضرت بپیوندند. پس فوج پس از فوج روان شد تا شمار لشکر به چهل هزار سوار و پیاده رسید. پس حضرت، عبیدالله ابن عباس را با قیس ابن سعد و دوازده هزار نفر به جنگ معاویه فرستاد و فرمود که عبیدالله امیر باشد و اگر او را عارضه ای روی داد قیس ابن سعد امیر باشد و اگر او را نیز عارضه ای روی داد، سعید پسر قیس امیر باشد. پس عبیدالله را نصیحت فرمود تا که از مصلحت قیس ابن سعد و سعید ابن قیس بیرون نرود.

سپس خود از آنجا به ساباط مدائن رفت. در آن جا خواست تا اصحاب خود را امتحان کند و کفر و نفاق و بی وفایی آن منافقان را بر عالمیان ظاهر گرداند. پس مردم را جمع کرد و حمد و ثنای الهی به جای آورد. سپس فرمود: به خدا سوگند! من به حمد الله والمنه امیدم آن است که خیرخواه ترین خلق میباشیم از برای خلق او و کینه از هیچ مسلمانی به دل ندارم و اراده بدی نسبت به کسی به خاطر نمیگذرانم.

هان ای مردم! آنچه شما از آن کراهت به اجتماع و وحدت مسلمانان دارید بهتر است برای شما از آنچه که دوست میدارید به پراکندگی و تفرق ایشان. آنچه من صلاح شما را در آن می بینم نیکوتر است از آنچه شما صلاح خود را در آن میدانید. پس مخالفت با امر من نکنید و رایی که من برای شما اختیار کنم، بر من رد نکنید. حق تعالی ما و شما را بیامرزد و به هرچه موجب محبت و خشنودی اوست هدایت نماید."

وقتی این خطبه به پایان برد از منبر فرود آمد. آن منافقان که این سخنان را از آن حضرت شنیدند به هم نظر کرده و گفتند: از کلمات حسن معلوم است که میخواهد با معاویه صلح کرده و خلافت را به او واگذارد.

پس آن منافقان که گروهی از ایشان در باطن مذهب خوارج داشتند برخاسته و فریاد زدند: کفر والله رجل! (به خدا قسم این مرد کافر شده است!)

پس بر آن حضرت شوریده و به خیمه اش ریختند و از اسباب هرچه یافتند غارت کردند. حتی مصلای آن جناب از زیر پایش کشیدند. عبدالرحمان ابن عبدالله ازدی پیش تاخت و ردای آن حضرت را از دوشش کشید و برد. آن حضرت متقلدالسیف(با شمشیر آخته) نشست و ردا بر دوش نداشت. پس اسب خود را طلبید و سوار شد. اهلبیت آن جناب و قلیلی از شیعیان وی اطرافش را گرفته و دشمنان را از آن حضرت دفع میکردند.


بعد از این قسمت دیگه بخش مرتبط با ترور ناموفق امام مجتبی به دست خوارج پیش میاد که احتمالا اغلب با اون اتفاق و پناه گرفتن ایشون در مدائن پیش عموی مختار ثقفی آشنا باشید.

اما نکته های جالبی که برای خودم در مطالعه این مطلب پیش اومد مثلا یکی این بود که همیشه برای من محل سوال بود که چرا امام مجتبی با وجود یک لشکر چهل هزار نفری و پیروزی هایی که قیس ابن سعد بر سپاه معاویه داشت، تن به صلح داد؟

میتونم بگم جواب رو در همین خطبه و وقایع بعد از اون پیدا کردم. بعضی از فجایع تاریخ اسلام مثل غصب ولایت امیرالمومنین، تحمیل صلح به امام مجتبی و یا حتی واقعه عاشورا بر اثر "جوگیری" رخ داده. در این واقعه هم سخنان امام مجتبی اصلا ربطی به صلح با معاویه نداشت. چون اگر بنا بر صلح بود که ایشون سپاهی رو برای جنگ با معاویه به پیش نمیفرستاد. اما هجوم رسانه ای ناگهانی که اتفاق افتاد (داد و بیدادهای منافقین) باعث شد تا این باور بین یاران ایشون جا بیفته که امام مجتبی جا زده و میخواد تن به صلح بده. به همین دلیل برخی شاید به دلیل عصبانیت و برخی شاید به دلیل تلاش برای نزدیک تر شدن به معاویه تلاش کردن تا به امام حسن آسیب بزنن.

نکته اینجاست که حتی بعد از این ماجرا هم باز امام مجتبی مستقیما تن به صلح نداد. بلکه ایشون وقتی از فرار عبیدالله ابن عباس و پیروزی های قیس ابن سعد آگاه شد باز هم کمی صبر کرد تا مردم پیرامونش جمع شده و یاریش کنن اما بنا به روایت تاریخی، بیش از چهار هزار نفر حاضر به یاری حضرت نشده و ایشون نهایتا پس از دادن آخرین هشدارها مبنی بر شکل حکومت معاویه به مردم تن به صلح داد.

پس عملا ما دقیقا شاهدیم که هجمه رسانه ای یا تفسیر به رای حرف ولی جامعه تا چه حد ممکنه روی ذهن مردم تاثیرگذاری داشته باشه. احتمالا ما اگر در اون فضا توفیق حضور داشتیم باید دقت می کردیم که نسبت به سخنان امام جامعه نیت خوانی نداشته و به شایعات توجهی نکنیم. پیش از همین اتفاقات شایعات زیادی رو بین یاران امام محتبی مبنی بر نظر ایشون به صلح با معاویه برای سست کردن سپاه و مردم پخش کرده بودن. شایعاتی که هیچ مبنایی نداشت اما به دلیل تکرار بیش از حد، اثر خودش رو در ذهن افراد گذاشت و نهایتا منجر به صلح حسنی و انحراف هرچه بیشتر مسیر اسلام شد.

امیدوارم این مطلب مورد استفاده تون قرار بگیره و منظور اصلی من هم منتقل شده باشه.

تاریخ اسلامتاریخصلح امام حسنسیاسی
یک دانشجوی داروسازی که به تاریخ، ادبیات فانتزی، کمیک، فلسفه سیاسی و چندتا چیز دیگه علاقه‌منده!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید