رها کردن
این روزها با هرکدوم از دهه شصتی ها که صحبت می کنم هرکدوممون آگاهانه یا آگاهانه درگیر رها کردن و چسبیدن هستیم، اما وقتی درگیر صحبت با بچه ها می شدم انتظاری که از داشتم این بود که با وجود تراپی، علامه دهر باشم و عاری از هرگونه عیب و نقص، چون حالا که با مباحث آشنا بودم تصور می کردم احتمالا به خاطر طرحواره عیب و نقصی که دارم و طرحواره سخت گیرانه که تنگ هم خوردن، الان دیگه عاری از هر عیبی باشم که بتونم بر شکست های آتی از کوچکترین تا بزرگترین مسایل که از جزیی ترین موارد تا مردن عزیزان غلبه کنم، اما این روز ها انگار دارم به پذیرشی از جنس نوع سوم می رسم.
یعنی چی؟یعنی بین دوتا گزینه که صفر و یک، یا انجام دادن و ندادن هست، با فرار از تصمیم، انتخاب نمیکنم. چون مزایای هردو رو میخوام و معایب هیچ کدوم رو نمیخوام و در این کشمکش طوری غرق میشم که اخرکار نه تنها یادم می رفت این تصمیم گیری حالت نسبی هست و برای بدست آوردن یه چیزی باید یه چیزی رو از دست بدی، همزمان یادم میرفت یکی از شاخص های مهم توی تصمیم گیری آرامش یا همون حالت سومه که رها کردن و قطع کردنه. این که یهو اینکار رو انجام بدی، یه وقتایی انقدررررر درگیر باتلاق هستی که یادت میره رها کردن هم یه گزینه است.
اینا که مینویسم صرفا دستاوردهای خودم از جلسات تراپی هست و ادعایی در این باره ندارم.
دیروز که داشتم به لطف اسکرول شبکه های اجتماعی، دست و پازدن توی باتلاق رها نکردن رو از خودم دور میکردم، یه کلیپ جالب تربیت فرزند دیدم که اندازه 100 ساعت اثرگذاری داشت.
یه بچه بغل مادره بود که داشت گریه می کرد، مادر بهش گفت میخوای متوقف کنی یا ادامه بدی، اگر میخوای ادامه بدی از وضعیت محرومیت استفاده کنیم، و وقتی بچه متوقف نکرد، مادر در فاصله ی دوری از خودش قرارش داد و دور شد، تا آلارم گوشی مادر زده بشه بچه به گریه ادامه داد و وقتی مادر برگشت بچه باید گریه رو تموم می کرد و لبخند می زد.
تحلیلش برام جالب بود که یجورایی احساس رو رسمیت بخشید، پذیرفت که ناراحت باشه و حق داره در سن و جایگاه خودش ناراحت باشه و بعد رها کرد تا بخش های دیگه رو ادامه بده
حالا برگشتم به زندگی بزرگسالی، اوایل کار وقتی از شرکت بیرون زدم، داشتم به یکی از همکارام میگفتم فلان کار چی شد، و بهم گفت بیخیال از کار اومدی بیرون تموم شد. باز توی زندگی روزمره ، محیط کار، ارتباطات، شکست ها و تصمیم های اشتباه چقدر درگیر سرزنش گری ،سرکوب و باقی موندن توی غم ها خشم ها و ترس ها هستیم. حتی درگیر حسرت از دست دادن همین شیوه تربیتی برای پوشش دادن مجدد همین رها نکردن! در واقع گاهی حتی ازش به عنوان یه بهانه برای پوشش ناکامی ها و ادامه دادن و رها نکردن و قبول نکردن مسیولیت استفاده می کنیم.