پیوتر زوت خلبانِ اهل استونی است. او در ماجرای انبار ذغال سنگ با هواپیمایی پرواز میکرد که شیخ باب الاحر برای بهدست گرفتن قدرت در خمد از آن استفاده میکند. او وظیفه دارد تنتن و کاپیتان هادوک را که در کشتی روی دریای سرخ هستند، نابود کند. تنتن هم با مسلسل سعی در ساقطکردن جنگنده دارد که در اینکار موفق میشود. آنها لحظاتی بعد خلبان جنگندهی سقوطکرده در آب، پیوتر زوت را که جلیقه بر تن داشت از دریا نجات میدهند. زوت که برای نجاتش سپاسگزار است، تبدیل به یک دوست وفادار میشود و اصل ماجرا را با آنها در میان میگذارد.