اگر چیزی به خوبی کار میکند تو از جزیاتش خبر نداری
این گزاره ایی بود که در سالها کار فنی به من یاد داده بودند که اگر تا به حال به مشکلی برنخوردی در یک نظام یعنی سطح اطلاعات تو پایین است یا با یک مشکلی اساسی دست و پنجه نرم نکرده ایی
از کودکی با آسم درگیر بودم خیلی قبل تر از آنکه کرونا اسم استرازانکا را به سر زبان ها بیندازد شرکت شناخته شده ایی برای من بود ، به لطف این مشکل ، تک تک جزیات سیستم تنفسی را می شناسم راه و روش عملکرد دارو ها و اصلا نوع داروها
درد در قلب ، ماشه یادگیری جزیاتش را می فشارد، "بطن چپ" "بطن راست" "دریچه" "عضله قلب" "سرخ رگ "
آکاهی یا شناخت دوباره درباره تک تک اعضا مدیون درد اولیه است
زندگی با زبان غیر مادری شبیه همین درد همیشهگی هست مشقت بی پایان
آن لحظه که فکر میکنی آماده ام برای اینکه سطحی بالاتر بروم فقط کافیست یک اتفاق معمول در زندگی رخ دهد
تعویض خانه !
حجوم لغت ، اسباب کشی ، کرایه ، پول پیش ، کرایه گرم و سرد ، تا صدها لعات دیگر که در هرکدام که در فرهنگ تو مشترک باشد به مانند تخت چوبی در دربا به آن آسان بگیری
این یکی را میدانم در زبان مادری یا انگلیسی هم همین را می گویند به مثابه پاگرد استراحتی کنی برای مقابله با باقی لغات و حجوم نادانسته ها
و باز میخوانی تا وقتی به این درد عادت کنی ، یک زندگی روزمره که تمامی لغاتی که نیاز داری از قبل آماده است
آرام آرام با تجربه میشوی ، اگر در دنیای جدید میخواهی وارد شوی لغات را کمی زیر و رو میکنی
اما همیشه چک اولی هست ، شدتش کم میشود
برای جلسه بانکی یا صحبت درباره بیماری با دکتر از قبل آماده میشوی به آسودگی میرسی با مشقت به آسودگی میرسی
تا ناگهان قوی سیاهی ظاهر شود که انعکاسش برای مهاجر صد برابر سیاه تر است
مرگ یکی از دوستان ، سیلی اول مرگ که لای دردغربت گم و گور بود ، سیلی دوم باز مشقت همیشگی حمله لغات جدید
کفن و دفن ، سنگ قبر ، مزارستان ، در گور کردن کسی
به خودم گفتم تمام شد با تمام سختی و روزها گریه این درس هم تمام شد
باز در زد ، اینبار اتفاقات بعد از مرگ ، "وصیت نامه" ، "نام برده شدن در وصیت نامه"