اصطلاحی داریم
*تحت عنوان "فرا اخلاق"*
Meta Ethic
در *صنعت،سیاست،اقتصاد،خدمات،ورزش ،آموزش و کارآفرینی و...کاربرد زیادی دارد.*
درس زیر
یک *درس فرا اخلاق* است.
قبل از *هرکاری*
*وهر سخنی و*
*قضاوتی این درس آموختنی است* آنهم وقتی از ایرانی متمدن ثبت شده باشد
خواندنی و آموزنده :
*روزنامه اطلاعات در یادداشتی نوشت:*
سال ۱۳۶۶ شمسی است. بازیهای فوتبال مقدماتی جام ملتهای آسیا. *کاتماندو پایتخت کشور فقیر نپال.* تیم فوتبال ایران با تیم میزبان در حال بازی است. در نیمه دوم، در حالی که بازیکنان ایران بازی را از حریف، تا اینجای کار، بردهاند، *مرتضی کرمانی مقدم بازیکن ستاره مهاجم تیم ملی در زمین خوش میدرخشد و نیمکتنشینان، بازی برجسته او را تشویق میکنند.*
ناگهان *مرحوم پرویز دهداری مدیر فنی تیم ملی به رضا وطنخواه سرمربی تیم میگوید مرتضی را از زمین بیرون بکش!* وطنخواه به دهداری میگوید پرویزخان! ما هر سه تعویضمان را انجام دادهایم. نمیتوانیم دیگر تعویض کنیم. مرتضی هم که فوقالعاده ظاهر شده است. پرویزخان اما میگوید میدانم که نمیتوانیم تعویض کنیم، *گفتم از زمین بیرون بیار. ده نفره بازی میکنیم!*
مرتضی در میان بهت خودش و ناباوری بازیکنان حریف و تماشاچیان، از زمین بیرون میآید بدون آنکه کسی بتواند جانشینش شود.
بعد از بازی، *وطنخواه مرتضی کرمانی مقدم را میخواهد و میگوید پرویزخان با شما کار دارد. به اتاقش برو.* پرویز دهداری با او آرام آرام شروع به سخن میکند. *از او و تواناییاش در فوتبال تعریف میکند* و او را تشویق و تحسین میکند. بعد از این تعریفها، مرتضی بیشتر تعجب میکند. از او میپرسد: خیلی عذر میخواهم پرویزخان. اگر این طور است که میفرمائید پس *چرا وسط بازی مرا کشیدید بیرون.* من که حتی کارت زرد هم نداشتم… .
دهداری نگاهی عمیق به مرتضی میکند. مرتضی احساس میکند نگاههای پرویزخان از او گذر کرد و تا دوردستها، آنسوی دیوار اتاق، امتداد یافت…
*پرویزخان نفس عمیقی میکشد و میگوید: تو آن بازیکن حریف را دریبل یکسره و دو سره زدی و بعد توپ را از میان پاهایش عبور دادی و دوباره توپ را گرفتی و منتظر ماندی تا دوباره تقلا کند و دوباره دریبلش کنی؟ فکر نکردی که آن بازیکن هم، مثل تو، بازیکن تیم ملی یک سرزمین است. ملتی منتظر دیدن درخشش و شایستگی او هستند. از آن گذشته، او پدر دارد، مادر دارد، احتمالاً زن دارد، بچه دارد، خویشاوند دارد، آنها دارند بازی را میبینند، منتظرند ببینند فرزندشان، همسرشان یا پدرشان در مصاف با حریف چه میکند. تو او را نزد خانوادهاش، بچهمحلهایش، دوستانش و ملتش تحقیر کردی، خوار و خفیف کردی.*
مرتضی جان!
*ما قبل از اینکه فوتبالیست باشیم، انسانیم.* چه کسی به ما حق داده است انسان دیگری را کوچک کنیم، حقیر کنیم، خجالتزده کنیم. آن هم در برابر میلیونها جفت چشم…؟ پس انسانیت چه میشود؟ *اخلاق چه میشود؟ جوانمردی چه می شود؟ فتوت چه میشود؟…*
*پرویزخان سخن میگفت و مرتضی اشک میریخت….......*
چقدر ماها
*در دوران اقتدار وتوان ومیدان و پُست و تریبون داری و مجال ومقال و خیال و قیل وقال وفرا اخلاقی عمل کرده ایم؟*