اخیراً تعداد زیادی سوال دریافت کردهام که در مورد روش درست یادداشتبرداری میپرسند. وقتی به این سوالات پاسخ میدادم، متوجه شدم که موضوع یادداشتبرداری به خوبی بسیاری از اصول عمیقتر یادگیری را در بر میگیرد.
به جای اینکه فقط به روش یادداشتبرداری بپردازم، میخواهم نحوه تفکر خودم درباره یادداشتبرداری را توضیح دهم. این موضوع میتواند دیدگاههای ارزشمندی درباره نحوه یادگیری هر چیزی ارائه دهد.
اولین سوالی که باید در هر فرآیند یادگیری مطرح شود، چه مطالعه کتاب باشد، چه تماشای ویدئو یا انجام تستهای تمرینی، این است که از این فعالیت چه هدفی را دنبال میکنید؟
به نظر من، یادداشتها دو کارکرد اصلی دارند:
بیشتر افراد روی کارکرد اول تمرکز میکنند. بدون شک، این مسئله در گذشته اهمیت بیشتری داشت. دسترسی به اطلاعات محدود بود، بنابراین اگر در کلاس قسمتی از توضیحات معلم را از دست میدادید، ممکن بود دیگر هیچگاه به آن دسترسی پیدا نکنید. به همین دلیل، یادداشتهایی که تمام مطالب آموزشی را ثبت میکردند، بسیار حائز اهمیت بودند.
اما از نظر من، کارکرد دوم یادداشتبرداری بسیار مهمتر است. آنچه که شما به آن توجه میکنید، تعیینکنندهی حافظهای است که بعدها میسازید. روانشناسان این مفهوم را "عمق پردازش" مینامند. دانشجویانی که به ویژگیهای عمیقتر مطالب توجه میکنند، در آزمونهای بعدی عملکرد بهتری دارند، در مقایسه با کسانی که روی جزئیات سطحی تمرکز میکنند.
بنابراین، یادداشتبرداری فقط یک روش برای نوشتن مطالب نیست. این یک روش برای جهتدهی به توجه شماست تا حافظههای بهتری بسازید — حتی اگر هرگز دوباره دفتر یادداشت خود را باز نکنید.
هدف اصلی ما از یادداشتبرداری، آغاز فرآیند سازماندهی اطلاعاتی است که دریافت میکنیم تا بعدها بتوانیم از آنها بهطور مؤثری استفاده کنیم.
بنابراین، سوال «چگونه یادداشتبرداری کنیم؟» جای خود را به یک سوال عمیقتر میدهد: چگونه باید مطالبی که یاد میگیریم را سازماندهی کنیم تا استفاده از آنها آسانتر باشد؟
روش صحیح سازماندهی همیشه به هدف شما بستگی دارد. بهعنوان مثال، میتوانید کتابخانه خود را بر اساس رنگ کتابها مرتب کنید و این ممکن است از نظر بصری جذاب باشد. اما اگر دوستی بخواهد کتابی را بر اساس موضوع پیدا کند، این نوع سازماندهی کمک چندانی نخواهد کرد.
در واقع، سازماندهی اطلاعات به گونهای که با هدف شما سازگار باشد، کلید موفقیت در یادگیری است. هرچقدر که ساختار ذهنی شما دقیقتر و هدفمندتر باشد، دسترسی به اطلاعات مورد نیاز و استفاده از آنها در زمان مناسب آسانتر خواهد بود.
به همین ترتیب، نحوه یادداشتبرداری شما همیشه به این بستگی دارد که چگونه از دانش خود استفاده خواهید کرد. اگر اطلاعات به خوبی سازماندهی شوند، خاطرات صحیح به طور خودکار در زمان نیاز به ذهن شما خواهند آمد. اما اگر سازماندهی ضعیفی داشته باشید، ممکن است در آزمونها یا مواقع دیگر برای بازیابی اطلاعات مورد نیاز خود دچار مشکل شوید.
سوال را میتوانیم باز هم عمیقتر کنیم: چه نوع ساختار دانشی برای سازماندهی اطلاعات نیاز دارید؟
من دوست دارم این را به صورت گرافیکی تصور کنم، مثل یک نمودار جریان (flow-chart). هدف نهایی یادگیری این است که به یک نوع ساختار برسیم، به طوری که وقتی ورودیهای خاصی دریافت میکنید، قادر باشید خروجیهای مشخصی تولید کنید.
برای برخی از موضوعات، این ساختار ممکن است بسیار ساده باشد. برای مثال، در یک کلاس زبان فرانسه، ممکن است فقط به جفتهای کلمات نیاز داشته باشید. در یک کلاس آناتومی، ممکن است نیاز به یک نمودار با فضاهای خالی داشته باشید که باید نام صحیح قسمتهای بدن را در آنها پر کنید.
این ساختارها به شما کمک میکنند تا بتوانید اطلاعات را به گونهای سازماندهی کنید که در زمان مناسب به آنها دسترسی داشته باشید و از آنها استفاده کنید. ساختار درست و مناسب، فرآیند یادگیری را کارآمدتر و مؤثرتر میکند.
بیشتر موضوعات درسی، حتی آنهایی که به حافظهمحوری زیادی نیاز دارند، دارای ساختارهای پیچیدهتری هستند. گاهی اوقات لازم است که گروههایی از اطلاعات را به یاد بسپارید. به عنوان مثال، یک رویداد تاریخی ممکن است شامل مکان، تاریخ، افراد دخیل و اهمیت آن باشد که همه اینها به هم مرتبط هستند. یا در یک مسئله فیزیک، ممکن است نیاز باشد که از تشخیص نوع مسئله به صورت انتزاعی شروع کنید، اصول مرتبط را در نظر بگیرید و به یک کتابخانه بزرگ از تکنیکهای مختلف حل مسئله متصل شوید.
این نوع ساختارها به شما کمک میکنند تا اطلاعات را به شکلی سازماندهی کنید که بتوانید بین مفاهیم مختلف ارتباط برقرار کنید و به سرعت به راهحلهای مناسب دست یابید. ساختارهای پیچیدهتر در یادگیری، امکان درک عمیقتر و کاربرد بهتر دانش را فراهم میکنند، به ویژه در موضوعاتی که نیاز به تحلیل و ترکیب اطلاعات دارند.
موضوعاتی که نیاز به "درک" یا "شهود" دارند، معمولاً دارای نمودارهای جریان (flow-chart) پیچیدهای هستند. در مقابل، موضوعاتی که بیشتر بر حفظیات تکیه دارند، بهظاهر سادهتر به نظر میرسند اما شامل تعداد زیادی عناصر قابل یادآوری هستند.
لازم نیست که یک تصویر کامل و بینقص از این نمودارهای جریان داشته باشید. در واقع، برای بسیاری از درسها، ممکن است تا زمانی که تجربه کافی در آن زمینه کسب نکردهاید، نتوانید چنین نموداری را رسم کنید.
اما تفکر درباره یادگیری به این شکل، شما را ترغیب میکند که پیشبینی کنید چگونه باید از ذهن خود استفاده کنید تا از دانشی که به دست آوردهاید بهرهبرداری کنید. این رویکرد به شما نشان میدهد که چگونه باید یادداشتبرداری کنید. به عبارت دیگر، این نوع تفکر به شما کمک میکند تا متوجه شوید که برای استفاده مؤثر از دانشتان، چگونه باید اطلاعات را سازماندهی کنید و در نهایت به چه نوع یادداشتبرداری نیاز دارید.
این رویکرد به شما امکان میدهد تا نه تنها به حفظ مطالب، بلکه به درک و تحلیل عمیقتر آنها دست یابید و از آنها در مواقع نیاز به بهترین نحو استفاده کنید.
فرآیندی که در هنگام یادگیری طی میکنیم، اغلب به ایجاد ساختارهای ذهنی مربوط میشود که پیشتر توضیح دادم.
این به این معنا نیست که شما هر بار که فرانسوی صحبت میکنید یا یک مسئله فیزیک را حل میکنید، آگاهانه از یک نمودار جریان (flow-chart) عبور میکنید. اگر موضوع را به خوبی یاد گرفته باشید، این ارتباطات به طور خودکار عمل میکنند. حتی ممکن است با پیشرفت در یک موضوع، به نظر برسد که برخی مراحل را نادیده میگیرید. به عنوان مثال، سخنوران مسلط به یک زبان دوم، مستقیماً از معنی به کلمه میرسند، بدون اینکه ابتدا از زبان مادری خود عبور کنند.
مغز انسان پیچیده است و آنچه در واقع هنگام یادگیری و اجرا انجام میدهید، بسیار پیچیدهتر از یک نمودار جریان است. اما به عنوان یک سادهسازی برای توصیف آنچه که قصد دارید انجام دهید، نمودارهای جریان اغلب به خوبی کار میکنند.
هر زمان که به یک موضوع جدید میپردازم، یکی از اولین سوالاتی که از خود میپرسم این است که چه نوع ساختاری را میخواهم ایجاد کنم. چه موقعیتهایی باید باعث شوند که این دانش را به یاد آورم؟ چگونه باید آن را دستکاری کنم، بین موقعیتهای مشابه تمایز قائل شوم، محاسبه یا با آن استدلال کنم؟
اگر نمودار جریان ساده باشد، ممکن است بر ساخت فلشکارتها تمرکز کنم. وقتی ساختار پیچیده است و مطمئن نیستم که به خوبی آن را درک کردهام، بیشتر به تمرین مسائل تکیه میکنم. اگر هدف نهایی من بیشتر درک موضوع باشد، سعی میکنم آن را به کسی دیگر (یا حتی خودم) آموزش دهم. اگر هدف نهایی حل یک مشکل عملی باشد، باید به کاربردهای آن فکر کنم.
اگر موقعیتهایی که میخواهید از دانش خود استفاده کنید، متنوع باشند، بهتر است خود را در معرض نمونههای مختلف قرار دهید. اما اگر هدف شما به یک وظیفه خاص محدود میشود، بهتر است تمرینات مکرر انجام دهید تا بتوانید هر بار که با آن موقعیت مواجه میشوید، به یاد آن دانش بیفتید.
یادداشتبرداری اغلب اولین قدم در فرآیند یادگیری است. معمولاً هنگامی که برای اولین بار با یک ایده آشنا میشوید یا درباره آن مطالعه میکنید، یادداشتبرداری میکنید. هدف در این مرحله این نیست که کاملاً بر موضوع مسلط شوید، بلکه این است که شروع به شناسایی نوع ساختاری کنید که نیاز دارید ایجاد کنید و آن را بسازید.
یکی از چالشهایی که به سرعت نمایان میشود این است که در کلاسهای سخت، معمولاً همگام شدن با مطالبی که گفته میشود بسیار دشوار است. در کلاسهای کندتر و کمتر جذاب، ممکن است زمان بیشتری برای سازماندهی ذهنی و فراتر رفتن از آنچه که بهطور مستقیم گفته میشود، داشته باشید.
در کلاسی که برایم گیجکننده است، ممکن است بیشتر تمرکز کنم بر روی کپی کردن دقیق آنچه که گفته میشود. انتظار دارم که بعداً این مطالب را مرور کنم و در زمان مناسبتر بهطور عمقیتر یاد بگیرم. از سوی دیگر، در کلاسی که به خوبی آن را درک میکنم، ممکن است بخواهم زمان بیشتری را به فکر کردن درباره مثالهای دیگر، کاربردها و یا پرسیدن سوالات عمیقتر دربارهی مطالب اختصاص دهم.
بنابراین، روش صحیح یادداشتبرداری به دو عامل بستگی دارد: ساختاری که قصد دارید یاد بگیرید و توانایی شما برای کار کردن روی آن ساختار در اولین مواجهه با مطالب. اگر ساختاری که قصد دارید ایجاد کنید را در ذهن داشته باشید، هنگام گوش دادن به مطالب، بیشتر احتمال دارد که توجهتان به یادگیری به شیوهای معطوف شود که در آینده به نفع شما باشد.
این رویکرد به شما کمک میکند که بهطور هدفمندتری یادداشتبرداری کنید و از همان ابتدا یادگیری خود را به سوی درک عمیقتر و کارآمدتر هدایت کنید.
یادداشتبرداری نباید تنها به حفظ و ضبط مطالب محدود شود، بلکه باید به عنوان ابزاری برای شروع فرآیند ساختاردهی ذهنی استفاده شود. یادگیری، بیش از آنکه به ثبت جزئیات محدود شود، به توانایی شما در برقراری ارتباط بین مفاهیم و استفاده کاربردی از آنها وابسته است.