فضای مجازی تبدیل به یکی از واقعیتهای زندگی در عصر ما شده است و اگرچه فایدههای بسیاری دارد و شخصا بسیار بسیار بسیار از آن سود برده ام، مضراتی نیز در پی داشته است.
یکی از این مضرات سرعت و وسعت انتشار شایعات و مطالب دروغ است. به ویژه در جامعهی ایرانی و در شبکههای اجتماعی پارسی که به علت پایین بودن #سواد_رسانه_ای، مطالب کذب و دروغ به راحتی منتشر میشود و متاسفانه بیشتر افراد پیش از آنکه از درستی مطالب مطمئن شوند یا دستکم در صحت آن شک کنند، هر نوشتهای را باور کرده، به اشتراک میگذارند.
چند وقت پیش، افراد مجهول الهویهای علیه من مطالب کذبی منتشر کردند. این مطالب عمدتا در توییتر منتشر شده بود (شبکه اجتماعیای که پس از افول گوگل پلاس، بیشتر در آنجا فعال بودم). و بعد دیدم یکی از ترولهای (Troll: اوباش اینترنتی) پر سر و صدای فارسی نیز دروغهای علیه من را در اینترنت منتشر کرده است.
قصد دارم در اینجا، واقعیتهای زندگیم را بنویسم، صرفا از آن جهت که در مقابل نسخهی دروغ ترولهای، نسخهی درستی از زندگینامهام در فضای مجازی وجود داشته باشد.
در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی (1979 میلادی) در آمریکا متولد شدم. پدر و مادرم در شهر بوستون ایالت ماساچوست آمریکا زندگی میکردند و پدرم در آن زمان استاد دانشگاه تافتس و رئیس بخش آندوکرینلوژی بیمارستان سنت الیزابت بود.
حدود یک سال پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، خانوادهام به ایران بازگشت و طبعا من نیز که کودک بودم، همراه آنها به ایران آمدم. برادرانم در ایران متولد شدند. دوران دبستان، راهنمایی، و دبیرستان را در مدرسه نیکان گذراندم.
سال ۱۳۷۶ دیپلم گرفتم و همان سال در کنکور تجربی شرکت کردم. رتبهی کنکور من ۳۷۸ (یا ۳۸۷، تردید از حافظهی من است) شد؛ و رشتهی پزشکی دانشگاه علوم پشکی شهید بهشتی گزینهی اولم در انتخاب رشته کنکور بود، که مستقیما در آن پذیرفته شدم.
نه در کنکور و نه در هیچ مقطع دیگری از زندگیم از هیچ نوع سهمیهای استفاده نکردهام. علی رغم اینکه پدرم عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بود و اگر در دانشگاه دیگری قبول میشدم، میتوانستم با سهمیهی هیات علمی به دانشگاه محل خدمت پدرم (ع.پ. شهید بهشتی) منتقل شوم، همان طور که نوشتم، از چنین سهمیهای استفاده نکردم و مستقیما در دانشکدهی پزشکی دانشگاه ع.پ. شهید بهشتی پذیرفته شدم.
در دانشکدهی پزشکی با همسرم، مژگان عباسلو، آشنا شدم و در سال ۱۳۷۸ با یکدیگر ازدواج کردیم.
در مقطعی از دوران دانشجویی، به صورت پاره وقت در مرکز تحقیقات غدد دانشگاه ع.پ. شهید بهشتی تحت نظر پدر دانشمندم به تحقیقات پزشکی میپرداختم. بدیهی است در مقالات و کتبی که مشترکاً با پدر و دیگر همکارانم نگاشته و منتشر کرده ایم، نام تمامی پژوهشگران مربوط به عنوان نویسنده آمده است و در بانکهای مقالات علمی قابل جستجو است.
همچنین سالها ویراستار ادبی «مجلهی غدد درون ریز و متابولیسم ایران» بودم. در جشنواری رازی سال ۱۳۸۷ به عنوان مجله برتر انتخاب شدیم.
پس از اتمام دانشکده پزشکی، سربازی را بدون هیچ رانت، سهمیه، یا امریهای، مانند تمام افراد دیگر گذراندم. در روز تقسیم در نیروی هوایی افتادم.
سال ۱۳۸۸ پس از پایان خدمت سربازی به آمریکا رفتم، چند ماهی به ایران بازگشتم و دوباره برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. همسر و دخترم حدود یک سال بعد به آمریکا آمدند.
در آمریکا، هم کار کردم و هم به صورت پاره وقت، کارشناسی ارشد سلامت و پزشکی انفورماتیک را در دانشگاه برندایس تحصیل کردم.
در سال ۱۳۹۶ همراه با خانوادهام به ایران بازگشتیم و هم اکنون در ایران زندگی میکنیم.