دو سال آخر ریاست جمهوری احمدینژاد و دو سال آخر ریاست جمهوری روحانی را مقایسهای کنید؛ متوجه میشوید که اگر چه وضعیت اقتصادی کشور دو سال آخر احمدینژاد به مراتب بهتر از زمان فعلی (دو سال آخر روحانی) بود، امنیت روانی جامعه و عصبیت مردم به طرز فجیعی بدتر بود.
بخشی از این تلاطم عصبی جامعه را میتوان به پای زخمهای بیمرهم شورش ۸۸ گذاشت، اما عامل مهمتر، به نظر من، نقش رسانه بود. رسانه به چند دلیل، که در ادامه ذکر خواهم کرد، پشت احمدی نژاد را خالی کرد، در حالیکه به دلایل متعدد، که ذکر خواهد شد، بخشی بزرگی از رسانه هنوز با روحانی است.
یادم نیست این جمله را اولین بار چه کسی گفت که «احمدی نژاد، به تنهایی یک رسانه است.» حرف غلطی نبود، اما مانند همۀ نکات مثبت دیگر احمدینژاد، این مورد هم موجب غرور وی شد و فکر کرد که به رسانههای مرسوم دیگر نیازی ندارد. به عبارت دیگر احمدینژاد، قدرت رسانه را میدانست، اما گمان میکرد مصاحبههایش با لری کینگ و مایک والاس و سی.بی.اس و سخنرانیهایش در سفرهای استانی تمام قدرت رسانهای مورد نیاز اوست؛ که نبود.
تاثیرگذارترین رسانۀ ایران، یعنی صدا و سیما، نیز از ابتدا پشت احمدی نژاد نبود و بعد، مخالفش شد. چرا؟ چون صدا و سیما بخشی از حلقۀ قدرت نظام است و احمدینژاد اصولاً از این حلقه خارج بود؛ رهبر، به طور سنتی، تنها حامی او در آن حلقه بود که نفوذ کمی بر صدا و سیما داشت (و دارد).
(شاید ین حرف که رهبر نفوذ کمی بر صدا و سیما دارد در حالیکه ریاست آن را تعیین میکند، مورد هجمه واقع شود، اما میتوانید از هر کسی که در صدا و سیما کار میکند سوال کنید؛ نفوذ رهبر از حلقۀ مدیریت ارشد صدا و سیما و بخش خبر، پایینتر نمیآید و بسیاری از مدیران رده پایینی و کارمندان صدا و سیما، اصولا مخالف دیدگاههای رهبر هستند، اگر مخالف کل نظام نباشند!)
وضعیت رسانههای بیگانه مانند بیبیسی و ویاوای که از ابتدا مشخص بود و بر اساس سیاستهای دولتهایشان، مخالف اصلی احمدینژاد بودند، اما رسانههای داخلی طرفدار احمدی نژاد نیز در دو سال آخر پشت او را خالی کرده بودند. چرا که تغییر رفتار و گفتمان احمدینژاد در پس فرسودگی ۶ سال نبرد با حلقۀ قدرت داخلی و غرور نشأت گرفته از حمایت مردمی در سفرهای استانی، رسانههای پشتیبان ایدئولوژیکش را سرخورده و به منتقدان جدیش تبدیل کرده بود.
از طرفی اشتباه احمدی نژاد در خود-رسانه-بینی مفرط و حمایت صرف از حلقۀ اولی رسانه (جوانفکر) موجب شد حلقۀ قدرت به راحتی به رسانههای کوچکتر حامی احمدینژاد چنگ بیندازد و بسیاری از این رسانهها را نابود کند که در کمال تعجب احمدینژاد حمایت بایستهای از آنها نکرد.
بر خلاف احمدی نژاد، روحانی که تحت الحمایۀ مثلث پول-رسانه-قدرت به ریاست جمهوری رسیده بود، میداند که رسانه چگونه میتواند افراد نالایق را به جایگاه رفیع برساند و در غایت بیکفایتی در آن جایگاه حفظ کند.
صدا و سیما که از ابزار حلقۀ قدرت است، طبق انتظار حد اکثر حمایت از دولت بیکفایت روحانی را در دستور کار خود دارد، اما حتا با این دانسته، مهر سکوت بر لبان منتقدان به دولتی که اقتصاد را به مرز فروپاشی رسانده، خارج از تصور و مشمئز کننده است. حتا بخش خبری انتقادی ۲۰:۳۰ نیز دیگر منتقدی جدی نیست و به یک رسانۀ خنثا مانند روزنامۀ اطلاعات شبیه شده است.
رسانههای بیگانه، باز هم طبق انتظار، سعی میکنند انتقادات را تا حد ممکن به سمت رهبری متوجه کنند و در حالی که روحانی برایشان یک مهرۀ سوخته است، انتقادهایشان به نحوی نباشد که اصل تفکر سیاسی غربگرایی و احترام به نظم نوین جهانی را منکوب کند.
اما رسانههای داخلی، چیزی فراتر از وقاحت و قلم به مزدی نیاز دارند تا از این دولت دفاع کنند. آنها نیاز به پول دارند. قیمت دفاع از دلار ۳۰هزار تومنی، پراید صدوسی میلیون تومانی، هزاران هزار کشتۀ کرونا و بیتدبیری، و تورم بالای پنجاه درصدی، بسیار بسیار بالاست. که البته توسط حامیان روحانی در حلقۀ قدرت، پرداخت میشود.
حامیان پولدار روحانی، قدرت رسانه در کنترل جامعه را بسیار جدی میگیرند و برای همین،حمایت رسانهای از دولت یکی از پولسازترین مشاغل کنونی در ایران است!
اما نتیجۀ محسوس پول پاشی به پای رسانههای حامی دولت چیست؟ سال ۹۱،مردم علیه دلار سههزار تومانی تظاهرات میکردند ولی در سال ۹۹ برای دلار سیهزار تومانی جک میسازند.