توحید قهرمانی
توحید قهرمانی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

۷ ماه زندگی من در دوو

تقریبا ۷ ماه از لحظه ورود من به دوو می‌گذره. این مدت برای من پر از درس‌ها، لحظات تلخ و شیرین و دستاوردهایی بوده که هرکدومش رو می‌تونم به‌صورت مفصل توضیح بدم. اما در این‌جا سعی می‌کنم خلاصه‌ای از چیزی که توی این‌مدت تجربه کردم رو بنویسم. این سفر هنوز برای من ادامه داره و سعی می‌کنم در ادامه روزها هم هروقت تونستم از تجربیات جدید بنویسم.



ورود به دنیای بزرگ‌تر

برای من که تجربه کار کردن با برندهایی مثل ایران‌خودرو، تابناک و... رو داشتم، ورود به دوو مثل پا گذاشتن به دنیای بزرگ‌تری بود. همیشه در نقش مشاور یا پیمانکار با شرکت‌های بزرگ کار کرده بودم و این موضوع، آزادی عمل‌ها و چارچوب‌های مختلفی رو برام به‌دنبال داشت. ضمن این‌که کار توی جایی مثل ایران‌خودرو با ملاحظات خاص خودش همیشه برای من جذاب بود. ولی قرار گرفتن در چارچوب‌های منابع انسانی و کارمندی و روبرو شدن با بخش‌های مختلف سازمان که هرکدوم چارچوب‌های خاص خودشون رو دارن و تو هم باید براساس همون چارچوب‌ها و چارت‌ها باهاشون در ارتباط باشی، این دنیا رو بزرگ‌تر می‌کرد.

قبل از ورودم به سازمان خیلی‌ها تجربه داشته و نداشته‌شون رو بیان می‌کردن و قضاوت‌هاشون رو باهام در میون می‌ذاشتن. خوب! مطمئنا خیلی از اون قضاوت‌ها و تجربه‌های نداشته واقعیت نداشتن و تازه خیلی از تجربه‌های داشته هم با دید و تجربه من متفاوت بود.

منابع انسانی، شریان اصلی سازمان‌های بزرگ

عملکرد مثبت واحد منابع انسانی توی این‌مدت، یکی از دلایل موندگاری و لذت کار کردن برای من بود. هرجایی که مشکلی پیش میومد خیلی راحت می‌تونستم صادقانه اون رو با این واحد در میون بذارم و جوابی دریافت کنم که به حل موضوع کمک کنه. در کل این‌که واحد منابع انسانی واقعا هوای آدم‌هایی که داخل سازمان کار می‌کنن رو داشته باشه و واقعا براشون ارزش قائل باشه یا نه فاصله خیلی زیاد سازمان‌های مختلف رو روشن‌تر می‌کنه.

تصمیم‌هایی که تصمیم‌ساز می‌شن

تصور غالب اینه که توی سازمان‌های بزرگ همیشه تصمیمات از بالا به پایین ابلاغ میشن. خوب این در بسیاری از موارد صادقه. ولی موردی که می‌خوام بهش اشاره کنم تصمیماتیه که از پایین به بالا گرفته میشه. در واقع تاثیری که تصمیمات واحدهای کوچک‌تر روی تصمیمات مدیران ارشد میذاره.

به‌طور مثال بودجه‌هایی که توی سازمان‌ها به اشکال مختلف تصویب میشن، اکثرا بر اساس برنامه‌ریزی و عملکرد واحدها در نظر گرفته میشن. همین‌طور کمپین‌های تبلیغاتی و سایر موارد. پس سیستم همیشه از بالا به پایین عمل نمی‌کنه و در واقع یک نوع ساختار تصمیم‌گیری براساس عملکرد جزء به جزء سیستم وجود داره.

همکاری واحدها براساس چارچوب‌ها

به‌عنوان هد یک تیم در این‌سازمان، تجربه بعدی که برام جالب بود، کار کردن با انواع بخش‌ها بود. همون دنیای بزرگی که هر روز داره بزرگ‌تر میشه. کار با بخش‌های مختلف که هرکدوم دیدگاه‌های خاص خودشون رو دارن و روش‌ها و ابزارهای خاص خودشون رو.

همسان کردن ابزارها و نزدیک کردن دیدگاه‌ها چالشی بوده که من همیشه در سازمان‌های مختلف با اون مواجه بودم. این‌بار اما موندگاری و نیاز به استفاده از روش‌های درون‌سازمانی و بیرون‌سازمانی و آداپته شدن با دیدگاه‌های مدیران، این تجربه رو خاص‌تر کرده.

این روش‌ها، دیدگاه‌ها و ابزارها، از واحد دیجیتال و برند و مارکتینگ تا واحد مالی و اداری و یا روابط عمومی، فروش و... گسترده است.

با تشکر ویژه از وحید محمودیان برای دعوت من به این زندگی جدید، سعی می‌کنم باز هم در رابطه با تجربه‌هام براتون بنویسم. ممنون میشم اگه شما هم از تجربیاتتون از شرکت‌های مختلف بنویسید و باهام به اشتراک بذارید.



شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید