بالاخره طلسم چندین ساله شکسته شد و من شروع کردم به نوشتن! نمیدونم این مَرض کمال گرایی کِی میخواد جور و پلاسشو از وجود من جمع کنه بره آخه تا همین چند دقیقه پیش که قصد کردم اکانت بسازم و بنویسم جلومو گرفته بود( کاری که تو این سه چهار ساله داره باهام میکنه). بگذریم از اسمم شروع میکنم که تلفظش برای خیلیها عجیب و غریبه. تُکتَم هستم، خیلی راجع به اسمم نپرسید که نمیدونم فقط میدونم بین علما اختلاف افتاده که اسم من فرانسویه، یونانیه یا ترکی، اگر شما فهمیدید به من هم بگین ممنون میشم:)
سرم برای نوشتن درد میکنه اما هیچ وقت جرات نوشتن از خودم رو نداشتم. نمیدونم چی شد، جادو شدم تو یک لحظه یک نیرویی منو کشید سمت ویرگول، ساخت اکانت و نوشتن. الان که مینویسم دستهام سست و بی حس شدن چون من اعتماد به نفس زیادی ندارم. از خوبیام بگم براتون بد نیست. من دختر خوشرویی هستم همیشه لبخند میزنم( دیوونه نیستما!) و یک جا بند نمیشم( اصطلاحا پر انرژیام) و آدم انتقادپذیری هستم. این خلاصهای از من بود.
حالا قراره اینجا از حال دلم و گاهی از چیزهایی که یاد میگیرم بنویسم...