اعتماد به نفس مقولهای است که در مستقلسازی نقش مهمّی دارد؛ یعنی این که فرد به نیروهای درونی خودش جهت انجام کاری اطمینان پیدا کند و ارزش خود را بداند، امّا متأسّفانه خانوادهها گاهی با رفتارهای خود به این موضوع لطمه میزنند.
چهار حیطهای که به اعتماد به نفس فرزندان ما کمک میکند عبارتند از:
الف) رضایت از خود در خانواده: وقتی فرد از منحصر به فرد بودن خود در خانواده، بدون مقایسه با دیگر افراد، اطمینان داشته باشد، میتوان گفت اعتماد به نفس خوبی دارد، اگر در خانواده به او محبّت بیقید و شرط داشته باشیم و او را همینگونه که هست، بپذیریم به اعتماد به نفس او کمک کردهایم.
ب) رضایت از خود: شکل ظاهری هر فرد کمک بسیاری به اعتماد به نفس او میکند، چنانچه یکی از روشهای کسب شخصیت و مقبولیت اجتماعی برای دختران، زیبایی ظاهر و برای پسران رقابتهای مختلف میباشد. پس پدر و مادر هرگز نباید با گفتن کلماتی که به برداشت نازیبا از هیکل و قیافه ظاهری فرزند منجر میشود، او را تحقیر نمایند. عباراتی مانند: «از هیکلت خجالت بکش، چهقدر چاق شدی، لاغر مردنی و ...» که این گونه برخوردها به این جنبه مهم اعتماد به نفس ضربه میزند.
ج) رضایت از خود در اجتماع: وقتی در جامعه و بین اطرافیان، فرد محبوبیت و مقبولیت داشته باشد، اعتماد به نفس او نیز بالا میرود، چنانچه افرادی که به عنوان سرگروه و مبصر، مسؤول جایی هستند از استقلال و اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند.
اغلب خانوادهها غیرمستقیم به این جنبه اعتماد به نفس ضربه میزنند؛ مثلاً با ترساندن فرزندان خود از دیگران و یا بدگویی فرزندان نزد همسایهها و فامیل، اعتماد به نفس فرزند خود را کم میکنند. با این کار از یک سو احترام فرزند نزد همسایه یا فامیل کم میشود؛ و از دیگر سو بر اثر نصیحتهای آنها به فرزند ما، اعتماد فرزندمان را به ما نیز کم کرده و احساس حقارت میکند و این احساس حقارت، اعتماد به نفس او را کم میکند. پس همسایهها و فامیل ممکن است آدمهای قابل اعتمادی باشند، امّا مشاوران خوبی نیستند که ما مشکلات فرزندانمان را به آنها بگوییم؛ زیرا رسیدگی به مشکلات فرزندان نیاز به تخصّصی دارد که در حیطه کار هر کسی نیست.
اولیا باید نکات مثبت حقیقی بچّه را به دیگران بگویند تا تشویقی برای فرزند باشد و نکات منفی را فقط در خانواده به فرزند تذکر دهند و سعی کنند با کمک خود فرزند، آن مشکل را حل نمایند و اگر قادر به حلّ مشکلات خاص رفتاری نبودند با کمک مشاوران مجرّب و مراجعه به مراکز مشاوره، در رفع مشکل و پیگیری آن تلاش نمایند.
د) رضایت تحصیلی و آموزشی: یکی از اهداف آموزش و پرورش؛ تحصیل علم است، مثل هدفهای زیستی، اجتماعی، عاطفی، پرورشی و... . امّا تکیه اصلی خانوادهها و مدیران و معلّمان در امر آموزش؛ نمرههای تحصیلی فرزندان است، اگر این نمرهها خوب و بالای هیجده باشد، خانواده و معلّم از او راضی هستند و در این صورت است که اعتماد به نفس دارد، امّا فرزندانی که نمره خوبی ندارند، ممکن است اعتماد به نفس کمتری داشته باشند و یا این که اگر روزی نمره کمتری بگیرند؛ آن روز نسبت به خود احساس خوبی ندارند.
درست است که یکی از اهداف آموزش و پرورش تحصیل علم و آموزش دروس مختلف است، که با نمره معلّم سنجیده میشود، امّا هدفهای والاتر و مهمتری وجود دارد که با کلّ شخصیت فرزند در ارتباط است و لازم است اولیا در دورههای مختلف با آن آشنا باشند و در جهت رسیدن به این اهداف به مدرسه کمک کنند.
امیدواریم دیگر خانوادهای نباشد که به خاطر کم شدن نمره آموزشی فرزند، او را تحقیر نماید و یا صرفاً به خاطر بیست گرفتن او را تشویق کند؛ چرا که هدف از مدرسه رفتن؛ اجتماعیشدن، مشارکت، امید به زندگی، لذّت بردن از فرصتها و ... است. وقتی فردی خود را از نظر خود، خانواده، جامعه و مدرسه مثبت ارزیابی کند، اعتماد به نفس هم پیدا میکند، امّا اگر خود را منفی ارزشیابی کند و یا اولیا و معلّمان و دوستان به او نظر منفی القا کنند، این فرد از اعتماد به نفس کمتری برخوردار خواهد بود و به همان نسبت استقلال او آسیب خواهد دید.
در نهایت معتقدیم برای ایجاد استقلال و اعتماد به نفس در فرزندان و مسؤولیتپذیر کردن آنها باید به آنها احترام گذاشت و بر رفتارهای آنها، بیآن که به احساس آزاد بودنشان لطمهای وارد شود، نظارت غیرمستقیم داشت تا خوشبختی آنها تحقّق یابد.
منبع: سید محمدرضا پیغمبری، 1391، والدین آگاه فرزندان دلخواه، انتشارات مرسل