گفتم: یه مکانیک حرفه ای سراغ نداری ؟
گفت : یه نفرو می شناسم که خیلی آدم خوبیه و حلال و حروم سرش می شه
گفتم : این که آدم دینداریه خیلی خوبه ولی عیب یابیش رو ماشینهای خارجی چطوره؟
گفت : تا اونجاییکه من شنیدم وقتی جوون بوده خیلی دست خیر داشته و تو همه مواقع کمک حال مردم بوده
گفتم : این که بنظر میرسه باید خیلی آدم خوبی باشه
گفت : دقیقا
گفتم : ولی سوال من رو جواب ندادی
گفت : چرا جواب دادم
گفتم : منظور من این بود که یک مکانیک که تخصصش عیب یابی ماشین باشه لازم دارم نه مرشد و پیر مراد ! قراره بدم چرخهای ماشینم و سیستم فرمان و تعلیق رو چک کنه . می خوام با خونواده برم مسافرت ...
این پیر دیر شما نزد خدا بنده بسیار با ارزشیه ولی این ارزشش ربطی به داشتن تخصص فنی در عیب یابی و تعمیر اتومبیل نداره.من ترجیح میدم اگه خواستم پند انسانیت بگیرم برم پیش این مکانیک شما و اگه خواستم جون زن و بچم رو حفظ کنم برم پیش مکانیک کافری که تخصص فنی و تجربه کافی داشته باشه.
گفت : اینم حرفیه واسه خودش
گفتم : این عین منطق و مطابق با عقل سلیمه
یادم میاد حدود بیست سال پیش یه آشنایی یه کارخونه ای رو تو اصفهان معرفی کرد که یکی از تجهیزاتشون رو نمی تونستن راه اندازی کنن. دستگاه یک سیستم توزین اتوماتیک سی تا چهل ساله بود که از آلمان خریده بودند و آورده بودند ایران ولی نمی تونستند ازش استفاده کنند.
اونطوری که مدیر عامل کارخونه می گفت حتی اپراتوری که با این دستگاه حدود سی سال تو آلمان کار کرده بود و روی همین دستگاه بازنشسته شده بود رو آورده بودند ایران ولی متاسفانه دستگاه راه اندازی نشده بود...
یه چند نفری رو هم از شهرهای مختلف ایران آورده بودند ولی آنهم بیفایده بود
من به اتفاق یکی از دوستان که مهندس برق بود راهی سفر شدیم و چهار روز مشغول کار روی دستگاه بودیم فکر می کنم روزی بیست ساعت کار کردیم و دستگاه راه اندازی شد.
یه هزینه مناسبی شارژشون کردیم که تا سه ماه چکشون پاس نمی شد . خلاصه ما بودیم و یک فقره چک در دست که تلفنهامون رو هم جواب نمی دادند... دست بر قضا به یک مشکلی خوردند و مجبور شدند دوباره با ما تماس بگیرند برای رفع مشکل و ما هم عازم سفر شدیم و همونجا قبل از شروع کار جدید مجبورشون کردیم چکمون رو پاس کنند.
یه دستگاه دیگه همونجا بهمون واگذار کردند که داشتند همونروز با جنسهای دپو شدشون تو یه محوطه باز میان آهن قراضه ها کیلویی می فروختنش که ما رفتیم آوردیمش تو و یک برد الکترونیک براش سفارش گذاشتیم و دستگاهی که حداقل هفت هشت هزار دلار ارزشش بود و داشتند به قیمت آهن قراضه میفروختنش رو زنده کردیم.
صورت حساب نوشتیم حدود 800 دلار و دادیم حسابداری. همونجا مدیر عامل ما رو خواست دفترش و با حالتی گستاخانه دلیل اینکه باید 800 دلار بابت سرویس ما پرداخت کنه رو پرسید.
گفتم : دوست عزیز داشتید دستگاه 8 هزار دلاری رو به قیمت آهن قراضه میفروختین فکر نمی کنین 800 دلار برای یک همچین خدمتی رقم زیادی نیست
گفت : آخه شما که وقت زیادی روی این دستگاه صرف نکردین
گفتم : یعنی اگه همین نتیجه رو ظرف 40 ساعت کار بهتون می دادیم حقمون بود ولی حالا نیست ؟
آن چیزی که ارزش یک کار را تعیین می کند مدت زمان صرف شده نیست بلکه راندمان و کیفیت کار است.
چه بسیار مدیرانی که ساعتهای بیشماری را صرف انجام کاری می کنند و نیت خیر خود را به رخ می کشند ولی نتیجه عملکردشان بجز ضرر چیزی عاید شما نمی کند.
عقل سلیم حکم می کند کار را به کاردان بسپارید :
تعمیر اتومبیل خود را به مکانیک ماهر و با تجربه بسپارید
نان خود را از نانوایی که آرد و تنور و کنترل دما و شعله را می شناسد تهیه کنید
برای درمان بیماریهای قلبی به پزشک حاذق و با تجربه در زمینه قلب و عروق مراجعه کنید
برای بیماریهای روحی و روانی نزد روانکاو و روانشناس بروید
برای مدیریت مالی و کنترل هزینه ها و ضرر و زیان و حسابهای مالیاتی شرکتتان از یک حسابدار با تجربه استفاده کنید
برای تضمین آخرتتان از همنشینی با یک مرجع روحانی و دانشمند بهره ببرید
و هر وقت دیدید نانوایتان نان سوخته تحویلتان می دهد حتما نان را از نانوایی دیگری تهیه کنید
به این می گویند زندگی بر اساس " عقل سلیم "