|میترا کلانتری|
دکترای تخصصی روانشناسی، استاد دانشگاه، مشاور و زوج درمانگر
با پیشرفت تکنولوژی، ازدیاد جمعیت، وجود فضاهای مجازی و.. پیچیدگی روابط انسانها هم بسیار بیشتر از گذشته شده است. علاوه بر آن همه انسانها در طول زندگی خود، دیر یا زود با مشکلات و بحرانهایی رو به رو میشوند که گاهی این مشکلات آسیبهای روانی عمیقی بر آنها وارد میکند. از این رو و به دلایل مختلف دیگر، اهمیت کمک گرفتن از متخصصین روانشناسی ( که علم مطالعه رفتار و روان انسان است)، بیش از پیش احساس میشود. چرا که همانطور که به طور مثال برای دندان درد و چشم درد به دندانپزشک و چشمپزشک مراجعه میکنیم، برای مسائل روانی و رفتاری هم باید به متخصص مربوط به خودش مراجعه کنیم.
علیرغم اهمیت این موضوع، توجه به نکاتی در رابطه با چگونگی دریافت خدمات روانشناسی ، حائز اهمیت بسیار است:
نکته اول:
باید بین مشاوره گرفتن و رواندرمانی تفکیک قائل شد. تعداد زیادی از مردم تصور میکنند که حتما باید بیمار روانی باشند تا از روانشناس کمک بگیرند در صورتی که "مشاوره" و "روان درمانی" دو موضوع جدا از هم هستند.
روان درمانی به مشکلات، بیماریها و اختلالات روانی مثل افسردگی و اضطراب شدید، فوبیا، وسواس، پارانوئید و امثال آن میپردازد که نیاز به ریشهیابی و درمان با استفاده از پروتکلهای مربوط به هر رویکرد و تکنیکهای خاص آن دارند.
اما مشاوره امری است که عموم مردم در مسائل مختلف زندگی، برای تصمیمگیری یا حل مسائل و اختلافات یا یادگیری برخی مهارتها، به آن نیازمندند. به طوری که خداوند در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران به پیامبر(ص) میفرمایند که با مومنان مشاوره کن. یعنی پیامبر(ص) که انسان کامل هستند توصیه به مشاوره شدهاند! همچنین در آیه ۳۸ سوره شورا یکی از ویژگیهای مومنان را، مشورت کردن با دیگران مطرح میکند. چرا که وقتی به یک موضوع چند یا حداقل دو نفر از زوایای مختلف مینگرند بالتبع راهکارهای بیشتر و کاملتری مطرح و تصمیمگیری بهتری میکنند.
نکته دوم:
در خصوص دریافت مشاوره یا رواندرمانی، لازم است به این نکته دقت کنیم که هر مشکل و مسئله مربوط به روانشناس حوزه خاص خودش میشود، همانطوری که هر پزشکی نمیتواند مثلا آپاندیس شما را عمل کند یا هر پزشکی نمیتواند دندان شما را ترمیم کند، برای دریافت خدمات روانشناختی نیز به متخصص مربوط به حوزه خاص خودش باید مراجعه کرد. مثلا اگر زن و شوهری دچار اختلاف میشوند، قطعا باید به زوجدرمانگر مراجعه کنند یا برای مشکلات خانوادگی، نیاز به خانواده درمانگر است، برای مشکلات نوجوانان باید از روانشناس نوجوانان کمک گرفت، یا اگر فردی بیماری روانی دارد، یک مشاور معمولی نمیتواند گزینه مناسبی باشد، زیرا تخصص یا رویکرد خاصی در این زمینه ندارد، بلکه باید به رواندرمانگر مجرب با رویکرد خاص مراجعه شود.
نکته سوم:
علاوه بر مراجعه به متخصص خاص هر موضوع، باید دقت کرد که آن متخصص چه رویکردی دارد. در حوزه مشاوره و رواندرمانی رویکردهای مختلفی وجود دارند که هر کدام پروتکل خاص خود را برای درمان یا رفع مشکلات افراد دارند. قطعا طول دوره درمان و شیوه و روش درمان در رویکردهای مختلف مثل روانکاوی، اسکیماتراپی، اکت، شفقتدرمانی، روانتحلیلی و... متفاوت است زیرا هر کدام از این رویکردها با روش خاص خودشان به درمان فرد میپردازند و از زاویه خاص خود به او راهکار و تکنیک درمانی میدهند.
شاید بد نباشد اطلاعاتی ابتدایی در مورد رویکردهای مختلف درمانی و مشاورهای کسب و بعد تصمیم بگیرید به کدام درمانگر مراجعه کنید. به طور مثال بعضی رویکردها بیشتر در گذشته مراجعین، غور کرده و به اصطلاح ریشهیابی میکنند مثل روانکاوی، روانتحلیلی و روانپویشی. بعضی از رویکردها مقداری در گذشته غور نموده و سپس روی تکنیکهای رفتاری و درمانی زمان حال متمرکز میشوند مثل سی بی تی و طرحواره درمانی و بعضی از رویکردها هم اصلا به گذشته، کاری ندارند و بیشتر به زمان حال و مسائل درحال حاضر، فرد میپردازند مثل رویکرد اکت، شفقت درمانی و واقعیت درمانی؛ به همین دلیل طول دوره درمان رویکردهای مختلف، متفاوت است.
نکته چهارم:
همانطور که اشاره شد، علاوه بر افرادی که دچار بیماریهای روانی میشوند و نیاز به رواندرمانی دارند، عموم افراد نیازمند مشاوره و دریافت راهنمایی و نیز یادگیری یک سری مهارتهای ارتباطی هستند. چرا که انسان موجودی اجتماعی است، در اجتماع و در روابط با سایر انسانها متولد میشود، زندگی میکند و در همین روابط هم از دنیا میرود. انسان نمیتواند در تنهایی و بدون ارتباط با اطرافیانش زندگی کند و طبعا وقتی هم با دیگران در ارتباط است نیاز به مجموعهای از مهارتهای ارتباطی دارد تا بتواند هم خودش در آرامش و نشاط زندگی کند و هم جوّ اطرافش را بدون تشتُت و درگیری و با گرما و صمیمیت نگه دارد. ممکن است یک عده بگویند در قدیم مردم چه کار میکردند؟ مثلا زن و شوهرها بدون این آموزشها و راهکارها و مداخلهها، زندگیشان را میکردند خیلی هم بهتر از الان بود!
اولا که ما نمیدانیم زندگی ها، بهتر از الان بوده یا نه؟ چه بسا همان موقع هم افراد کلی مشکلات روانی و ارتباطی داشتند و بدون هیچ راهکار و مداخلهای مجبور بودند مثلا به واسطه فرهنگ سنتی جامعه یا نداشتن امکان اصلاح شرایطشان "بسوزند و بسازند".
ولی امروزه با پیشرفت علم روانشناسی، وقتی میشود یک زندگی شیرینتر، راحتتر و آرامتری داشت چرا از این امکان استفاده نکنیم؟!
ثانیا کلاً در زمان قدیم، این پیچیدگی زندگی و روابطی که الان هست، نبوده! و همانطور که در ابتدای متن اشاره شد، با وجود این تغییرات اجتماعی، فرهنگی، صنعتی و.. تقریبا همه نیاز دارند تا مهارتهای ارتباط مؤثر (همدلی، گوش دادن، صحبت کردن، جرأت ورزی و ابراز سازگارانه و..) روشهای حل تعارض، مهارتهای تنظیم هیجان و.. را یاد بگیرند. زیرا اکثر اختلافات و مشکلات افراد، به خاطر عدم آگاهی است. امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: الناس اعداء لما جهلوا. یعنی مردم باهم میجنگند به خاطر چیزهایی که نسبت به آن آگاهی ندارند.
در واقع معمولا به دلیل اینکه افراد نمیدانند چطوری با هم حرف بزنند، چطوری حرف دیگری را بشنوند، چطوری ناراحتی یا نیاز و خواستهشان را مطرح کنند و چطوری طرف مقابل را درک نمایند، با همدیگر اختلاف و درگیری پیدا میکنند و بسیاری از این اختلافات هم به دلیل سوء تفاهم است یا اینکه دچار خطاهای شناختی شدهاند یا اینکه انتظارات و حقوق و وظایف خودشان را نمیدانند، نیاز همدیگر را نمیشناسند و یا توقعات غیر واقع بینانه ای دارند که همه این موارد ناشی از عدم آگاهی است. که اکثراً هم به صرف یادگیری، موضوع حل میشود و حتی چندان نیاز به تمرین هم ندارند. فقط به دلیل اینکه متوجه میشوند مثلا افکار، رفتار یا گفتارشان اشتباه بوده، روابطشان سالم و اصلاح میشود.
از مواقع بسیار مهمی که مشاوره بسیار حائز اهمیت است برای کسانی است که قصد ازدواج دارند تا بدانند چقدر از نظر ویژگیهای شخصیتی، روحیات، نیازها، انتظارات، سبک دلبستگی، باورها، ارزشها، فرهنگ و.. با طرف مقابل همخوانی دارند؟ و یا چه جاهایی ممکن است دچار مشکل شوند و این تفاوتهایشان کجاها برایشان دردسرساز است؟! چه راهکاری برای کاهش این مشکلات و افزایش سازگاری آنها وجود دارد؟ و اگر تعارض و تفاوتهای اساسی و شدیدی در جهات مختلف دارند، آیا صلاح است با هم ازدواج کنند یا خیر؟
نکته پنجم:
از موارد دیگری که جهت استفاده بهینه از خدمات روانشناختی، بهتر است به آن دقت شود این است که سعی کنید از روانشناسها و مشاورهایی کمک بگیرید که با ارزشها و اعتقادات شما همخوانی دارند. به هر حال هر مشاور یا روانشناسی، اعتقادات و ارزشهای خودش را دارد و ممکن است از زاویه همان بینش و جهانبینی خود به مشکل فرد نگاه کند و با همان سبک هم به او راهکار دهد که چنانچه با ارزشهای مراجع منافات داشته باشد ممکن است او را دچار تناقض و مشکل کند.
نکته ششم:
اگر روانشناسی که به او مراجعه کردید توصیهای کرد که با منطقتان جور در نیامد فکر نکنید وحی منزل است! بالاخره مشاورها هم ممکن است اشتباه کنند و هر کسی ارزشها و اعتقادات خودش را دارد. در چنین مواردی با مراجعه به سایر مشاوران، اگر دیدید راهنماییشان مشکل خاصی نداشت آن را بکار برید!
نکته هفتم:
مشاوره و روانشناس باید مراجع را درک کرده و خودش را جای او بگذارد تا بتواند با مراجع همدلی کند و اعتماد او را جلب نماید، اما همدلی به معنای محق دانستن مراجع نیست!
اگر به مشاوری مراجعه کردید که خیلی به شما حق داد دیگر به او مراجعه نکنید، مثلا اگر مشاور به شما گفت "چقدر به شما ظلم شده .. یا شما کاملاً حق دارید و..." بدانید نه تنها کمکی به شما نمیکند، بلکه اتفاقا برعکس باعث میشود شما بیشتر در جایگاه قربانی قرار بگیرید و روابط و زندگیتان آشفتهتر شود.
نکته هشتم:
هیچ اتاق درمانی و هیچ مشاوره و رواندرمانی به خودی خود، باعث تغییر نمیشود. برای رفع مشکلات چه بیماری روانی و چه مشکلات فکری، ارتباطی و.. باید اولاً خود فرد احساس نیاز کند و بخواهد که درمان شود یا تغییر کند ( بنابراین هیپچگاه کسی را به زور به مشاوره نبرید). دوماً خود مراجع همکاری نموده و راهکارهای داده شده را به کار ببرد یا تمرینی اگر دارد انجام دهد و گرنه با صرف مراجعه به مشاور و روانشناس، هیچ اتفاق جدیدی در زندگی فرد نمیافتد؛ زیرا هیچ کس نمیتواند دیگری را تغییر دهد، ما فقط میتوانیم خودمان را تغییر دهیم.
با آرزوی سلامت و نشاط و آرامش برای تک تک بشریت
|ویراستار: امیر کبیریان|