ویرگول
ورودثبت نام
نشریه دانشجویی «ترنج»
نشریه دانشجویی «ترنج»
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

عصر جدید، ویران‌گری مدرنیسم

|علی حسنی|



عصر جدید نقطه­‌ی اوج کارنامه‌­ی سینمایی چارلی چاپلین و از نقطه نظر اجتماعی و سیاسی، گزنده‌­ترین آن‌هاست. جدال صنعت و انسانیت و مجاهدات در راه خوشبختی. آخرین فیلم چاپلین با محوریت شخصیت ولگرد، وداع باشکوه او با سینمای صامت است و چارلی را به سمت ساخت اثر بعدی خود یعنی دیکتاتور بزرگ سوق داد. چاپلین در عصر جدید رسالت کمدی را تمام و کمال به انجام رساند؛ اسارت انسان در مدرنیته و هجویه­‌ای علیه ماشین و انسان ماشینی. فیلمی که در فهرست 10 فیلم برتر کمدی تاریخ سینما قرار دارد.

پیشرفت شتابان علوم فنی و ریاضی، ابزارهای تازه و متنوعی در اختيار انسان قرار داده و همين امر منجر به تسلط ديدگاه­‌های فن سالار در عرصه‌­های مديريتی شده است. اين تسلط تبعات قابل بحثی داشته كه در طول اين سال‌ها همواره انسان‌گرايان و فن‌سالاران را به كنش­‌ها و واكنش‌­های متقابل وا داشته است. در جهان مدرن همه ­چیز با هدف بهره­‌وری صورت می­‌گیرد و از سوی دیگر انسانيت و مفاهيم اخلاقی در اين عصر آن‌چنان متأثر شده كه هيچ وجدان بيداری قادر به ناديده گرفتنش نيست. فشار كاری طاقت فرسا، كنترل شديد و پايمال كردن حقوق اوليه شهروندی، تحقير شخصيت انسان­‌ها و مواردی از اين دست باعث می­‌شود كه انسان زير چرخ توسعه له شود. چاپلین در این فیلم دیدگاه صنعتی را که حاصل سرمایه‌داری می­‌داند به ریشخند می‌گیرد و معتقد است نظام سرمایه‌داری برای کسب سود بیشتر سعی می‌­کند همه چیز را به خط تولید تبدیل کند. این بهره­‌کشی کاپیتالیسم آزادی انسان را که حق اوست از او می‌گیرد و او را به برده‌­ای مستاصل تبدیل می­‌کند. در سکانس نخست این فیلم این دیدگاه کاملا مشهود است: پلان اول تصویری از گله گوسفندان، بعد دیزالو به حرکت دسته‌جمعی کارگران که از ایستگاه مترو خارج می­‌شوند. در واقع برای نظام سرمایه‌داری كارگران فرقی با گله حيوانات ندارند. چاپلین در تدوین هنرمندانه خود اینگونه جامعه بی­‌رحم مدرن را در عصری تکنولوژی‌زده به تصویر می­‌کشد. او به از بین رفتن ارزش‌های انسانی معترض است و موج مدرنیسم را ویرانگر جنبه‌های انسانی بشر می‌داند. چاپلین تفکر والای خود را کمیک می­‌کند و از پس کمدی درخشان او که از پارادوکس میان موقعیت و پرسوناژ خلق می­‌شود؛ مخاطب را وادار به اندیشیدن می­‌کند و کنتراست خلاقانه­ بین غم و شادی حالتی منحصر به فرد به آثار او می­‌دهد. در حقیقت بار انتقادی آثار او بیشتر از جنبه­‌ی طنز آن است و همیشه بعد خنده مخاطب را وادار به تفکر می­‌کند و نقدی جدی و عمیق و به شدت تند و تیز دارد.

در همان سکانس نخستین فیلم، چاپلین مثل یک موش آزمایشگاهی برای آزمایش دستگاه تغذیه که قرار است هنگام غذا خوردن هم فرصت استراحت را از کارگران بگیرد، بکار گرفته می‌­شود. در این پلان که یکی از خاطره‌­انگیزترین پلان‌های تاریخ سینماست ظرافت­‌های جالبی خرج شده است. نمای اینسرت از دو مهره‌­ای که درون بشقاب چاپلین گذاشته می­‌شود تعلیق ملایمی را ایجاد می­‌کند. وقتی‌که مخاطب از اتفاق باخبر است اما چاپلین نه! از طرفی خرابی­‌ها و اتصال دستگاه در عین خنده‌­دار بودن بسیار مشمئزکننده است: هنگامی که کاسه سوپ بر روی لباس چاپلین خالی می‌­شود یا وقتی بلال با سرعت به روی سبیل او می­‌چرخد. بعدتر یکی از مشهور‌ترین صحنه‌های فیلم، صحنه رفتن چاپلین به درون آن ماشین عظیم‌الجثه بود. او وارد تونل تکنولوژی می­‌شود و از میان چرخ‌دنده‌ها که نمادی از جامعه مدرن هستند می‌گذرد. این ماشین از لاستیک و چوب ساخته شده بود. چاپلین عادت داشت که یک صحنه را چندبار فیلمبرداری کند اما بازی در این صحنه برای چاپلین آنقدر دشوار بود که وی تنها یک‌بار آن صحنه را فیلمبرداری کرد. جالب اینجاست که برای نشان دادن شخصیت اصلی در داخل چرخ‌دنده‌ها زمانی که او به عقب حرکت می‌کرد، چاپلین تنها فیلم را به عقب بازگرداند. این صحنه به تنهایی ۷ روز به طول انجامید. البته بیشتر این زمان صرف آماده‌سازی مقدمات شد و خود صحنه تنها یک بار فیلمبرداری شد. در سکوی پنجم جایی که چاپلین بر روی خط تولید فرصت عطسه‌زدن یا سیگار کشیدن هم ندارد از شدت کار به دلیل بالا رفتن سرعت دستگاه دچار تیک عصبی شده و کنترل خود را از دست می­‌دهد و همه چیز را به شکل مهره میبیند: دماغ افراد یا دکمه‌­های دامن منشی شرکت. سپس وقت طغیان است. چاپلین به اراده رسیده و اَکت او حالتی آنارشیستی به خودش می‌گیرد. راهکار چاپلین برای رهایی از این اوضاع همین پلان است: او به این شرایط نابسامان تن در نمی­‌دهد و با روغن شروع به یک طنازی تلخ می‌کند. روغن را به کارگران می­‌پاشد، به رییس شرکت و حتی به مامور پلیس. او تاکید می‌­کند که در عصر جدید انسان‌ها باید مثل یک ماشین روغن بخورند تا به خوبی کار بکنند. زیرا دیگر ابزارند! ولگرد جاودانه سينما در هيچ شغلی دوام نمی‌آورد چون به دگرديسی وحشيانه ماشينيزاسيون تن نمی‌دهد. برای چاپلین كشتن روح انسانی و فطرت واقعی بشر زجرآور است و عصر جدید به عنوان دراماتیک­‌ترین کمدی تاریخ سینما اعتراض هنرمندانه­‌ی چاپلین نسبت به استعمار مدرن است. قهرمانی كه چاپلين به تصوير می‌كشد در ظاهر يک دلقک ولگرد است اما در حقيقت يک آزادی‌خواه بزرگ و يک مبارز واقعيست. انسانی كه در برابر زياده‌خواهی حاكمان عصر جديد با همه‌­ی قدرتشان می‌ايستد و آزادی و شادمانی را حق همه انسان‌ها می‌داند حتي اگر به قيمت گرسنگی، آوارگی و بی‌هويتی خودش تمام شود.

پس از مرخص شدن از بیمارستان روانی، چاپلین بار دیگر با جهان شلوغ عصر مدرن روبه‌رو می‌­شود. تصویر انبوه مردم در شهرهای شلوغ با یک دیزالو هنرمندانه از ذهن چاپلین، یک پلان سوبژکتیو خلق می­‌کند. سپس خیلی رندانه با اتفاقی رهبر‌شدنش به نوعی تمام رهبران سیاسی جهان را به سخره می‌گیرد؛ با آن راه رفتن با مزه که منحصر به خودش است. بعد از دستگیر شدن چاپلین، اکنون یک پروتاگونیست دیگر وارد قصه می­‌شود. دختر رابین هود‌وار از بارانداز اسکله موز می­‌دزدد و به بچه‌­های فقیر می­‌دهد. دختر با آن چشمان گیرا و کمک به بچه‌­ها از همان اول به دل مخاطب می‌­نشیند. شاید انتخاب میوه موز خود نیز کنایه‌آمیز باشد؛ اینکه کرامت انسان دیگر مهم نیست و او به میمونی تلاش‌گر برای امرار معاش در عصر جدید تبدیل شده است. از اینجا به بعد داستان زندگی دختر به شکلی موازی پیگیری می­‌شود. او پدری بیکار و خواهرانی یتیم دارد و زندگی نکبت‌باری را چون چاپلین می‌­گذراند.

در فیلم دو طبقه فرادست و فرودست به خوبی نشان داده شده است. فرادست با ابزار قانون بر همه چیز تسلط دارد و فرودست همواره تبعیت می­‌کند. در سکانس زندان، چاپلین که خود از فرودستان است ناخواسته همدست قانون می‌­شود و زندانیان فراری را دستگیر می­‌کند؛ گویی حق انتخابی در این زمینه ندارد و سرنوشتش دست خودش نیست. بعدتر دختر شجاعت و شهامتی جسورانه به او می­‌بخشد؛ مثلا در پلان فرار دختر و چارلی از دست پلیس. او حتی در زندان خوشحال است و نمی­‌خواهد آزاد شود، روحیه‌­ی کار و زندگی را دختر در او بوجود می‌­آورد. دختر که حدودا از وسط فیلم به داستان اضافی می­‌شود مثل ستونی کمر فیلم را سرپا نگه داشته و مایه امیدواری همه می­‌شود.

اما رویا! خيال بافی، بزرگ­ترين تفريح فقر است. چاپلین و دختر رویاپردازی می­‌کنند. رویای یک خانه خوب و زندگی مرفه! آنها با هم رابطه­‌ی عاطفی برقرار کرده‌­اند و خود را نسبت به هم مسئول می­‌دانند. جلوتر زمانی که چاپلین نگهبان فروشگاه شد، شب وقتی دزدها به فروشگاه دست‌برد می‌­زنند؛ بیل بزرگه یک دیالوگ شاهکار می­‌گوید: «ما دزد نیستیم، ما گرسنه‌­ایم!» در واقع چاپلین نشان می­‌دهد انسان مدرن تمام دغدغه­‌اش رسیدن به نان است و یک معاش حداقلی. دختر، چاپلین را به خانه‌اش دعوت می­‌کند و بعدتر برای او کار پیدا می‌کند؛ در کافه­‌ای که خود آنجا رقاصه است. در سکانس معروف رقص و آواز این فیلم، اولین بار بود که چاپلین در سینما آواز خواند و حرف زد. این آهنگ با نام (Je cherche après Titine) توسط آهنگ‌ساز فرانسوی به نام Leo Daniderff در سال ۱۹۱۷ ساخته شد که محبوبیت زیادی نیز به دست آورد. اما محبوبیت اصلی آن به دلیل اجرای زیبا توسط چاپلین بود که با کلمات من درآوردی و نامفهوم اجرا شد. این فیلم که درباره زندگی طاقت‌فرسای کارگران بود باعث شد خانه فعالیت‌های غیر آمریکاییان، اعلام کند که چاپلین یک کمونیست است و او را مجبور نمود تا آمریکا را ترک کند. او تا سال‌های ابتدایی دهه ۱۹۷۰ میلادی به آمریكا بازنگشت. تا اینكه آكادمی اسكار برای اهدای اسكار یک عمر فعالیت هنری از او تقاضا كرد به آمریكا سفر كند. چاپلین كهنسال، مردد و نامطمئن قدم به خاک آمریكا گذاشت. مطابق روال معمول مراسم اسكار، پیش از اعلام نام چاپلین گزیده‌‌ای از آثار وی در قالب یك كلیپ تصویری پخش شد و حضار در سالن به شدت به خنده افتادند. چاپلین نگاهی به یكی از اعضای آكادمی انداخت و گفت: «دارند به فیلم‌های من می‌خندند؟ مگر هنوز هم خنده‌دار هستند؟» چاپلین این هنرمند باشکوه در حالی‌كه تمامی حاضرین در جلسه سرپا ایستاده و چند دیقه پیاپی برای او دست زدند به روی صحنه رفت و جایزه خود را دریافت كرد. پیرمرد در حالی‌كه شدیدا گریه می‌كرد به ذكر یک كلمه بسنده كرد: «... متشكرم».

اما دوباره پس از کار پیدا کردن همه چی خراب می­‌شود. ماموران به دنبال دختر می­‌آیند و چارلی و دختر فرار می‌کنند. نمای پايانی عصر جدید بیانگر این است که انسان معاصر برای رسيدن به آرامش و خوشبختی راه درازی در پيش دارد. سپیده دم، در گوشه­‌ی راه:

- دختر (ماتم زده): برای چی باید ادامه بدیم؟

- چاپلین (این‌بار چاپلین است که به او شهامت زیستن می‌­دهد): به مرگ بگو نه، ما دوباره می‌­تونیم!

راه،

چارلی چاپلین و دختر دست در دست هم..

پرده سیاه می­‌شود و تمام!

علی حسنینشریه ترنجmodern timesکارگرانجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف
نشریه «ترنج»، نشریه واحد فرهنگ و هنر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف ToranjSUT@gmail.com صاحب‌امتیاز: انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف/مدیرمسئول: اسما شهنازی/سردبیر: مبینا صباغی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید