این اصلی ترین و اولین چیزی هست که توی ریاضی در کلاس اول ابتدایی به ما درس میدهند. در جای خالی علامت <=> بگذارید. یک ...... یک خب همه ما علامت مساوری رو در جای خالی قرار میدیم .
این در دنیای ریاضی شاید درست به نظر بیاید ولی آیا در حقیقت هم همین طور است؟
" یک " یک واحد شمارش است ولی یکِ خالی هیچ مفهومی ندارد مگر اینکه کنار موضوعی قرار بگیرید
مسئله اول : یک چی ؟یک سنگ ، یک سیب ، یک اسب ، یک انسان یا یک ... (جماد ، نبات ، حیوان و انسان)
مسئله دوم : این موضوع قابل انکار نیست " یک " فقط یک قرار داد است و هیچ یکی یکِ واقعی نیست و هر یکی ، از ذرات و عناصری تشکیل شده و کلی صفت و ذره در تشکیل شدن اون یک دخیل هستند یک سیب تشکیل شده از شکل ، رنگ ، مزه ، خاصیت ، منطقه جغرافیایی ، زمان تشکیل شدن ، کود های و سم هایی که در آن به کار رفته ، زاویه تابش خورشید ، وزن و ذره ذره وجودش که از منظر های مختلف میشود آن را بررسی کرد که اگر بخواهیم تمام این عناصر تشکیل دهنده آن را نام ببریم تقریبا بی نهایت خواهد بود و تمام این بینهایت تشکیل دهنده این یک سیب در یک لحظه خواهند بود و این ، بدین معناست که این یک غیر قابل تکرار و منحصر به فرد است.
این فقط در مورد یک سیب بود که در مقایسه با انسان دو رتبه پایین تر است (سیب یک گیاه است و رتبه بعدی که بالاتر از گیاه قرار میگیرد حیوان است و رتبه بالاتر انسان است).
در رتبه حیوان متغیر های بسیار بیشتر و پیچیده تر خواهند بود و در رتبه انسان پیچیدگی ها و ذرات تشکیل دهنده و .... بینهایت برابر بیشتر است.
از موارد بالا بگذریم اما واقعا ریاضی از واقعیت ها صحبت میکند یا از موضوعات قراردادی و ایا این موضوعات قراردادی واقعا میتوانند در عالم واقعی کاربرد واقعی داشته باشند ؟ (شاید از نظر کلیات شاید، ولی از منظر جزئیات چطور و آیا جزئیات چقدر تاثیر گذار هستند؟)
حالا از شما میخواهم که در جای خالی علامت <=> بگذارید . یک ...... یک.
سوال واقعی این است یک چی ؟
اینکه یک سیب با یک انسان مقایسه شود که اصلا منطقی نیست حتی یک سیب با یک حیوان اما ایا یک سیب با یک سیب برابر است. نه برابر نیست به هیچ عنوان . همین طور یک انسان با یک انسان دیگر برابر نیست و اصلا قابل مقایسه نیستند. این موضوع در ظاهر هم قابل رویت هست اما نمی دانم چرا نمی خواهیم درک کنیم . آیا به چشم نمی بینیم هیچ دو اثر انگشت ، هیچ دو رنگ چشم هیچ ژنتیک هیچ ..... چیز دو نفر مثل هم نیست ؟
از این بالا تر آیا یک انسان در یک لحظه همان انسان در لحظه بعد است ؟ خیر انسانی که عمر و زمان بر او میگذرد بسیاری متغیر ها در او تغییر می کند. پس حتی یک با خودش برابر نیست همه چیز در یک لحظه منحصر به فرد است و تمام عالَم در لحظه بعد یک عالَم متفاوت با لحظه قبل است. چقدر منحصر به فرد و چقدر عجیب.!
مثال فوتبالی : جناب مسی را در نظر بگیرید که در یک موقعیت خاص پا به توپ میشود تک به تک با دروازه بان و گل . ایا جناب کریستین رونالدو هم مثل جناب مسی عمل میکنه ؟ حتی جناب مسی در بازی بعدی در همین موقعیت اگر دقیقا همین موقعیت پیش بیاید( به احتمال یک در بی نهایت ) همین عمل را انجام میدهد ؟ و اگر فرض شود که بله دقیقا همین عمل را انجام دهد ایا مسی که دوبار یک عمل را انجام داده با مسی که یک بار یک عمل را انجام داده مثل هم است ؟ واقعا مثال قانع کننده ای بود.
همین طور که ذرات تشکیل دهنده هیچ موضوعی با موضوع دیگر برابر نیست ، کاری که توسط یک موضوع انجام میشود با موضوع دیگر متفاوت است. پس هر کدام از ما در نظام کلی افرینش ماموریت منحصر به فرد خودمان را داریم. قرار نیست که مثل دیگران باشیم و مثل دیگران فکر و عمل کنیم وقتی به این بلوغ فکری برسیم تازه به خط شروع رسیده ایم.
پس اگر قرار است فکر کنیم و اگر قرار است عمل کنیم باید مثل خودمان عمل کنیم و به اصطلاح از روی دست دیگران نگاه نکنیم. من خودم هستم و هیچ کس دیگر مثل من نیست پس کاری که من انجام میدهم مثل خودم انجام میدهم.
من مقداد ترابی باید اعتراف کنم ریاضی را دوست نداشتم و تمام سعی خود را کردم که اصول اولیه ریاضی از بنیان بکنم. ولی خب من مثل خودم فکر میکنم. پس یک با یک برابر نیست و یک با یک جمع نمیشود و ضرب و تقسیم هم نمیشود و از این مهمتر انترگرال ، رادیکال و خیلی چیزهای دیگر که خدا رو شکر اسمشان هم به یادم نمی آید ..... پس فیزیک و شیمی هم که بر پایه ریاضی محسباتشان انجام میشود هم زیر سوال رفته و دنیا رفته رفته جای بهتری برای زندگی کردن خواهد بود انشالله. (همش کار خودشونه )
جدای از شوخی میشود خیلی راحت تر زندگی کرد ، در لحظه بود ، بدون محاسبات ، و این رو باور کرد که من در این لحظه منحصر به فرد و تکرار نشدنی قرار دارم پس باید ....
جای خالی را شما پر کنید شما چطور فکر میکنید ؟