توی صد و پنجاه سال اخیر بخاطر پیشرفت های شگفت انگیز در بهداشت و سلامت جامعه میبینیم که در اکثر کشورها امید به زندگی از 40 سال به هشتاد سال رسیده. اما در نمودارهای افزایش امید به زندگی که از گردآوری داده های سراسر دنیا بدست اومده میبینیم که در بخش هایی از قرن بیستم کاهش شدیدی در امید به زندگی دیده میشه.
مثلا همونطور که در تصویر هم مشاهده میشه، در سالهای 1918 تا 1920 بخاطر دو موضوع جنگ جهانی اول و آنفولانزای اسپانیایی یهویی کلی از امید به زندگی آدمای سراسر دنیا کاسته میشه. مردم با دیدن مرگ افراد روحیه شون رو از دست میدادن ولی در اصل عبارت Life Expectancy به میانگین سن مرگ یک جامعه گفته میشه و در معنی لغوی هیچ ارتباطی با مسائل و آسیب های روانی حاصل از فجایع آورده نشده.
یعنی روحیه آدما و روانشناسی حاصل از برخورد با فجایع در مفهوم امید به زندگی انگار دیده نشده ولی از نظر ما خیلی تاثیرگذاره و اثرش تا سالها باقی میمونه و مدتها طول میکشه یک جامعه بعد از مواجهه با یک معضل بزرگ بهبود پیدا بکنه.
طبق مطالعه ای که در سال 1991 انجام شده برآورد کردن چیزی بین 24 تا 39 میلیون نفر از آنفولانزای اسپانیایی که در سال 1918 شروع شد، جان باختند. شاید فکر کنید که چطور این تعداد آدم توی تقریبا دوسال مردن ولی بقدری اثراتش وخیم و فجیع بوده که باورتون نمیشه جاهای دور افتاده ای مثل ساموئا، آلاسکا و حتی جزایر اقیانوس آرام که چندان ارتباطی با جهان مدرن نداشتند، از این بیماری در امان نبودن. حالا خودتون فرض کنید با پاندمی کرونا در عصر ارتباطات چقدر تلفات میتونه خطرناک باشه اگه قرنطینه ای صورت نگیره.
نرخ مرگ و میری که الان برای نوع مشابه آنفولانزای اسپانیایی برآورد شده چیزی بین 300 تا 500 هزار نفر درسال هست که 5هزارم درصد از مرگ و میرهای سالانه کره زمین رو شامل میشه. اما جمعیت جهان در سالی که پاندمی مهلک رخ داد کمتر از دو میلیارد نفر بود (1.8 میلیارد نفر). این یعنی نرخ کشتار این ویروس درمقیاس با الان هجده برابر بیشتر بوده. مطالعات دیگه ای گفتن که نرخ رشد جمعیت جهان قبل سال 1918 حدود سیزده میلیون در سال بوده. یعنی سالی سیزده میلیون نفر داشته به جمعیت اضافه میشده و یکهو با ظهور این ویروس کشنده در کمتر از دوسال 30 تا 40 میلیون نفر میمیرن. تعداد زیادی هم در جنگ جهانی اول میمیرن. با این تفاسیر شروع قرن بیستم مواجه میشه با قتل عامی بزرگ یکی بدست انسان، دیگری به دست طبیعت.
با این وجود چون نرخ افزایش جمعیت 13 میلیون در سال بوده و در تقریبا دوسال 35 میلیون میمیرن، بایستی نرخ جمعیت بعد از پایان پاندمی به سطح صفر برسه اما میبینیم که توی نمودارها نرخ امید به زندگی کاهش فوق العاده شدیدی رو توی خودش میبینه چون عملا متوسط عمر ساکنین کره زمین دستخوش این بحران ها میشه و زمان میبره تا از نظر روحی احیا بشه.
یکی از نکاتی که پاندمی کرونا رو با پاندمی آنفولانزای 1918 متفاوت کرده تاثیرگذاری بیماری روی سنین مختلفه. توی 1918 عمدتا بچه ها و جوانان دچار بیماری میشدن و میمردن ولی کرونا تاثیرش روی سیستم های ایمنی ضعیف و سنین بالاتره. پس میشه یکی دیگه از علل رشد دیرهنگام امید به زندگی در اون سالها رو مردن جوانان یک جامعه عنوان کرد. فرض بگیریم نصف جمعیت جوان باشند و نصف جوان ها بمیرن. خب الان یک سوم جمعیت ما جوانه که زنده مونده و باید با ترس به زندگی ادامه بده، از طرفی دو سوم جمعیت پیر محسوب میشه و عده زیادی از این جمعیت ممکنه در سالهای نچندان دور فوت کنند. پس بخاطر همین طول میکشه که دیاگرام life expectancy برگرده به روال قبلیش.
از مشکلاتی که باعث شد آنفلونزای اسپانیایی این مقدار کشته بده عدم دسترسی به اطلاعات کافی توسط مردم بود و اینکه خیلی از دولتها مثل ایالات متحده روی انتشار درست اطلاعات سرپوش میگذاشتن و مانع اطلاع رسانی درست میشدند. چیزی که الان هم در بعضی کشورهای جهان سوم در رابطه به پاندمی کرونا داره اعمال میشه. یه مورد دیگه که در سال 1918 باعث اون نسل کشی شد عدم دسترسی مناسب به دارو بود و خیلی از داروها کشف نشده بود.
از بحث کلی دور نشیم درمورد تاثیرات محیط روی امید به زندگی صحبت می کردیم و دیدیم که چقدر فجایع جهانی روی میزان رشد این مفهوم تاثیر گذارند. حالا توی نمودار زیر میبینیم که رشد این شاخص در کشوری مثل ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم چقدر افت کرده و به عدد متوسط سی سال رسیده. اما ژاپنیا سرتق تر از این حرفا بودن انگار و کمتر از یک دهه امید به زندگیشون رو بهبود دادن و برگشتن به روال طبیعی. چیزی که توی دیسیپلین کاری و اجتماعیشون گویا هست و عامل این جهش تاریخی بوده.
از اون طرف میبینیم مثلا کشوری مثل آفریقای جنوبی در اوایل قرن بیست و یکم یک افت قابل توجهی در امید به زندگی مردمش دیده میشه. توی یکی از منابع دلیل این افت رو اینجوری توضیح داده: شیوع ویروس ایدز و بیماری سل در این سال باعث مرگ و میر زیادی در آفریقای جنوبی شد که عده زیادی منجمله مادران باردار رو شامل میشد. این تلفات روی کشته شدن حین تولد نوزادان هم بی تاثیر نبود و به طبع تا چند سال میانگین امید به زندگی رو پایین کشید.
اما به طور کلی روند بهبود سلامت و بهداشت فردی و اجتماعی منجر شد که میانگین سن مرگ و میرها توی کل دنیا بالاتر بره و الان طبق نمودار زیر میبینیم که از صد و پنجاه سال قبل در انگلستان شانس زنده ماندن یک فرد در سنین بالاتر رو به افزایشه و برآورده میشه توی سالهای پیش رو این میزان بیشتر هم بشه.
یعنی کسی که در سال 1851 میلادی زندگی میکرده احتمالا 40 درصد ممکن بوده به شصت سالگی برسه ولی الان این شانس مساوی 95 درصده. یا برای دوره 1930 تا 1950 اگه توی انگلستان زندگی میکردید احتمال اینکه هشتاد سالگی رو ببینید حدود 55 درصد بوده ولی الان این شانس بالاتر از 85 درصده. پس امیدوار باشیم؟
جواب ما همیشه اینه: بله.
جدای از اینکه پاندمی اخیر کرونا با مسائلی مثل ارتباطات جمعی گسترده همراه شده و ما اختراعی جذاب مثل اینترنت در دست داریم که میتونیم باهاش به راحتی باهمدیگه ارتباط بگیریم تا حوصله مون سر نره (و ازین بابت خیلی خوشحالیم چون فکر کنید این اتفاق بیست سال پیش می افتاد و ما هیچ کدوم نه موبایلی داشتیم نه اینترنتی به این صورت بود و کاملا روانی میشدیم!). از طرفی کلی پیشرفت پزشکی داریم و نسبت به صد سال پیش دیگه تحت تاثیر قرار نمیگیریم. پیشرفت های خوبی هم توی روانپزشکی کردیم و روانشناسی مثبت گرا که دکتر سلیگمن توی دهه های اخیر راه انداخت میتونه کمک بکنه تا از این چالش بزرگ رد بشیم و دوران پسا کرونا رو سالم سپری کنیم. مثل همون چیزی که ما توی رو به اوج میگیم، همه چیز برای بهتر شدن اوضاع مهیاست مگر اینکه خودمون نخایم.
مرسی که خوندید.
---------------------------
منابع مورد استفاده:
https://ourworldindata.org/spanish-flu-largest-influenza-pandemic-in-history