اکوسیستم گردشگری
اکوسیستم گردشگری
خواندن ۱۳ دقیقه·۴ سال پیش

ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود...

امیرحسین زندی/ فعال گردشگری




نوشتن از اکوسیستم گردشگری ایران - این مهجور خسته‌ی بی‌پناه - آن هم در اوضاع و احوالی چنین بلاتکلیف و نابه‌سامان شاید دوای درد مزمن‌اش نباشد اما بر این باورم که نوشتن و اشتراک‌گذاری دغدغه‌ها و ایده‌ها شاید کمترین کاری‌ست که می‌توانیم در مسیر هم‌اندیشی و یافتن راه‌حل‌های کاربردی برای عبور از بحران‌های متعدد پیش رو انجام دهیم.امروز عملگرایی در فضای گردشگری کشور در پایین‌ترین سطح ممکن سال‌های اخیر قرار دارد و در موقعیتی به سر می‌بریم که حتی کف‌گیر شعارهای پوچ و همیشگی و دل‌خوش‌کن مسئولان هم به ته دیگ خورده!گویی همه، تنها نظاره‌گریم؛ نظاره‌گر انهدام و اضمحلال بنیان گردشگری و میراث فرهنگی کشور.

که بودها نابود می‌شوند و ما توان مدیریت و بهره‌برداری اصولی از داشته‌ها و ظرفیت‌های بالقوه‌مان را نداریم؛ و گویی تماشاگران ناتوان و بی‌ایده‌ی زمانه‌ایم...

پس به تاریخ تیرماه سنه‌ی ۹۹ خورشیدی این یادداشت را در سه پرده‌ی «دیروز، امروز و فردا» می‌نویسم تا شاید تلنگری باشد برایمان و اندکی همه‌مان را به فکر وادارد...

نگارنده نه سخنگوی صنف است و نه نماینده‌ی هیچ فرد، تشکل و یا حزبی! این نوشتار تنها واگویه‌ی بخشی از مصائب و تجربه‌زیسته‌ی شخصی‌ست.

پرده‌ی نخست؛ دیروز

نام پرطمطراق ایران‌زمین از دیرباز تاکنون با نام جاده‌ی ابریشم و کاروانسراها و چاپارخانه‌های تاریخ گره خورده است و وجود راه‌های ارتباطی بسیار در این مسیر گواهی‌ست بر این ادعا که گردشگری و جهان‌گردی در این مرز و بوم، قدمتی دیرینه و کهن دارد. اما چرا این نکته از دیدگاه نگارنده این‌قدر حائز اهمیت است؟

ایران، سال‌های متمادی و در دوره‌های مختلف - از خدماتی که هخامنشیان و سلوکیان و اشکانیان در حیطه‌ی راه‌سازی و ایجاد پل ارتباطی میان ایران و کشورهای اطراف ارائه کردند تا توسعه‌ی مراودات و مبادلات تجاری در زمان حکومت صفویه - تلاش کرده است که ظرفیت‌ها و جاذبه‌های بالقوه‌ی خود را در قالب مقصد گردشگری قابل تأملی در جهان تثبیت کند. کمی جلوتر بیاییم؛ نگاه کنید به نام نخستین سازمان گردشگری کشور که در سال ۱۳۱۴ خورشیدی در وزارت داخله‌مان به تصویب رسیده است؛ «اداره‌ی جلب سیاحان خارجی و تبلیغات»!

درست در زمانه‌ای که اصطلاحاً تجدد و مدرنیته به پایتخت وارد می‌شود و دولت ایران قواعد گردشگری را به‌شکلی رسمی و قانون‌مند برای جهانگردان تعریف می‌کند، از واژه‌های پرمعنایی همچون «جلب» و «تبلیغات» در نام و عنوان آن بهره می‌برد. از مفهوم این واژه‌ها نمی‌توان به‌سادگی گذشت.

در واقع می‌توان گفت که گردشگری ایران از همان بدو تولد رسمی خود، ماهیت وجودی خود را بر ورود گردشگران خارجی به داخل کشور بنا نهاده و همواره ارزآوری و جذب سرمایه‌های خارجی برای ساختار گردشگری و جهانگردی‌مان مهم تلقی می‌شده است.

تأکید می‌کنم که آنچه در این پرده می‌خوانید با هدف تاریخ‌نگاری نگاشته نشده؛ بلکه تنها تلاشی‌ست برای یادآوری چند رویداد و بزنگاه تاریخی خاص در راستای توجه دادن به روندها، کنش‌ها و واکنش‌هایمان در طول مسیری که نتیجه‌اش امروز در برابر دیدگانمان است!

مثلاً اینکه از سال ۱۳۱۹ که نخستین آژانس جهانگردی و مسافرتی ایران با عنوان «ایران‌تور» در تهران تأسیس شد قریب به ۸۰ سال می‌گذرد؛ هشتاد سال! در درازای این مسیر ۸۰ ساله چه کرده‌ایم و چه بر ما گذشته است؟

کشوری چهارفصل با قدمت دیرینه‌ی تاریخی، تنوع آب‌وهوایی شگفت‌انگیز، محیط‌زیستی نادر و ۲۴ اثر ثبت‌شده در فهرست میراث جهانی یونسکو، امروز بر کدام سکوی بین‌المللی ایستاده است؟

بد نیست این نکته را هم اضافه کنم که به گزارش انجمن جهانی اقتصاد، ایران به دلیل ارزش پایین سوخت و ارزان بودن هتل‌های آن یکی از مهم‌ترین مقاصد گردشگری جهان است؛ در حالی که آنچه پیش روی ماست، تنها سبد خالی گردشگری کشور است.

تحقیقات بازار اقتصادهای برجسته‌ي جهان نشان می‌دهد که گردشگری و صنعت توریسم دنیا در سال ۱۹۸۰ میلادی ۳۰ درصد از سهم اقتصاد جهانی را به خود اختصاص داده که در سال ۲۰۱۶ این رقم به ۴۵ درصد افزایش یافته است؛ پیش‌بینی می‌شود که تا سال ۲۰۳۰ میلادی تا ۵۷ درصد نیز صعود کند؛ و این بدین معناست که تا سال ۲۰۳۰ با رقمی بیش از یک میلیارد نفر گردشگر بین‌المللی روبرو خواهیم بود.

پرسش: سهم ما از این رقم یک میلیاردی چقدر بوده است؟

با یک پاسخ خیلی ساده روبرو هستیم؛

تقریباً هیچ! با چنین برنامه‌ریزی و چنین شرایطی نه سایت تخت جمشید و چغازنبیل و تخت سلیمان به رونق گردشگری‌مان کمکی می‌کنند و نه میدان نقش جهان و پاسارگاد و ... به دادمان خواهند رسید!

ولی آیا واقعاً با این همه پتانسیل قابل اتکاء موجود (تاریخی و طبیعی)، ایران امروز نباید یکی از مقاصد پربازدید گردشگری جهان می‌بود؟ کجای راه را اشتباه رفته‌ایم؟

در شیوه‌ی برنامه‌ریزی‌مان؟ در نظام کلی سیاست‌گذاری‌های گردشگری‌مان؟!

در ساختار قوانین و قواعد دست‌وپاگیر بالادستی‌مان؟!

آیا وقت آن نرسیده است که قوانین و سیاست‌های گذشته با نگاه به آینده اصلاح و بازنگری شوند؟

پرده‌ی دوم؛ امروز

شیوع بیماری کرونا جهان را به زانو درآورده و گردشگری به‌عنوان یکی از آسیب‌پذیرترین کسب‌وکارهای جهان با چالش‌های بسیاری روبرو شده است. رخداد تلخ و ناگواری که تا مدت‌ها صنعت توریسم همه‌ی دنیا را درگیر خواهد کرد؛ اما پرسش اینجاست که؛

۱- آیا در طول این سال‌ها نظام گردشگری کشورمان هرگز آمادگی مواجهه با بحران را داشته است؟!آیا هیچ‌گاه برنامه‌ریزی و استراتژی مشخصی برای مقابله با وقایع غیرمترقبه داشته است؟!

۲- آیا نظام حاکم بر اکوسیستم گردشگری کشور تا به حال هیچ چتری برای حمایت و پشتیبانی از خانواده‌ی بزرگ خود گسترده است؟!

پاسخ هر دو پرسش بالا مانند روز روشن است. بدون نیاز به الصاق هیچ توضیح اضافه‌ای، پاسخ هر دوی آن‌ها با قاطعیت «خیر» است. اما بد نیست برای ثبت در تاریخ و تنویر اذهان عمومی به چند نکته‌ی ساده در این‌باره اشاره کنیم؛

همه می‌دانیم که ویروس کرونا تا مغز استخوان تمامی کسب‌وکارهایمان رسوخ کرده؛ خصوصاً در حوزه‌ی گردشگری. تا اینجای داستان که بر کسی پوشیده نیست و در دشواری راه با همه‌ی جهان در شرایط یکسانی به سر می‌بریم؛ موضوع آنجا متفاوت می‌شود که سازمان‌ها و ارگان‌های ذی‌ربط گردشگری و جهانگردی در همه جای دنیا بلافاصله تمهیداتی را برای پشتیبانی و حفظ و نگه‌داشت فعالان و کنشگران متخصص خود در مسیر مبارزه و مقابله با بحران در نظر می‌گیرند و بسته‌های حمایتی خود را به اشکال مختلف به گروه‌های مورد نظر تزریق می‌کنند اما نهادهای اصطلاحاً حمایتی ما تنها نظاره‌گرند! این شاید تنها انتظار آژانس‌ها و تمامی فعالان حرفه‌ای صنعت توریسم است که دولتشان در شرایط سخت حامی آن‌ها باشد و در کنارشان قرار بگیرد. آیا این انتظار و توقع بی‌جایی است؟

همه می‌دانیم که ویروس کرونا تا مغز استخوان تمامی کسب‌وکارهایمان رسوخ کرده؛ خصوصاً در حوزه‌ی گردشگری. تا اینجای داستان که بر کسی پوشیده نیست و در دشواری راه با همه‌ی جهان در شرایط یکسانی به سر می‌بریم؛ موضوع آنجا متفاوت می‌شود که سازمان‌ها و ارگان‌های ذی‌ربط گردشگری و جهانگردی در همه جای دنیا بلافاصله تمهیداتی را برای پشتیبانی و حفظ و نگه‌داشت فعالان و کنشگران متخصص خود در مسیر مبارزه و مقابله با بحران در نظر می‌گیرند و بسته‌های حمایتی خود را به اشکال مختلف به گروه‌های مورد نظر تزریق می‌کنند اما نهادهای اصطلاحاً حمایتی ما تنها نظاره‌گرند! این شاید تنها انتظار آژانس‌ها و تمامی فعالان حرفه‌ای صنعت توریسم است که دولتشان در شرایط سخت حامی آن‌ها باشد و در کنارشان قرار بگیرد. آیا این انتظار و توقع بی‌جایی است؟

به نظرم می‌رسد که یک مثال ساده و روشن از شیوه‌ی رفتار دولت با کارآفرینان و فعالان حوزه‌ی گردشگری‌مان کافی‌ست تا پرده‌ی دوم نوشتارم را جمع‌بندی کنم؛

پُر واضح است که آنچه نگاشته‌ام نه حاصل شنیده‌های نگارنده است و نه برآمده از شایعات پراکنده در فضای مبهم و بلاتکلیف و پیچیده‌ی این روزها؛ من به‌طور واقعی در اتمسفر گردشگری ایران و جهان تنفس می‌کنم و هرآنچه می‌نویسم حاصل تجربه‌زیسته‌ی حقیقی‌ام در اکوسیستم صنعت گردشگری‌ست.

کشورهایی مانند ترکیه و بسیاری از مقاصد مشهور توریستی جهان در جریان شیوع بیماری کرونا با استراتژی و برنامه‌ریزی به‌موقع خود توانستند بسته‌های تشویقی و تسهیلاتی را در اختیار فعالان و کارآفرینان حوزه‌ی گردشگری قرار دهند تا شرایط بر آن‌ها کمی سهل‌تر شود و بتوانند بحران پیش‌آمده را مدیریت کنند. معافیت مالیاتی، بیمه‌ی بیکاری، وام‌های بدون بهره و بسیاری موارد دیگر که اگر در کشور ما نیز عملیاتی می‌شد، هر کدام به تنهایی می‌توانست زخم‌های ناسور کسب‌وکارهای زیان‌ده امروز این حوزه را کمی التیام بخشد، اما دریغ! دریغ و افسوس که اکوسیستم گردشگری ایران در پی بی‌مسئولیتی و بی‌برنامه‌گی متولیانش در سراشیبی نابودی جدی‌ست و مسئولان امر تنها تماشاگران منفعل پیکاری هستند که بازنده‌ی آن از پیش معلوم است. وعده‌هایی که هیچ‌کدام به سرانجامی نرسیدند. شعارهایی که هیچ‌کدام عملی نشدند! حتی وعده‌ی تسهیلات و وام ۱۲ درصدی آن‌ها به آژانس‌های مسافرتی که نه تنها هرگز محقق نشد بلکه تمامی مالیات‌ها و بیمه‌ها را درست سر وقت و بدون در نظر گرفتن شرایط کرونایی حاکم بر کشور از آژانس‌ها گرفتند...

وقتی درآمدی نیست و حمایتی هم در کار نیست، تنها راه جلوگیری از زیان بیشتر، تعطیلی‌ست. آژانس‌ها و مراکزی که تا همین چندی پیش، پیش‌قراولان ارزآوری و توسعه‌ی صنعت مهجور توریسم کشور بوده‌اند، امروز چاره‌ای جز پایین کشیدن کرکره‌ی بنگاه اقتصادی خود نمی‌بینند. مگر برای کسی مهم است؟

چند روز پیش، معاون گردشگری طی بخشنامه‌ای به آژانس‌های مسافرتی اعلام کرد: «اگر می‌خواهید تعطیل کنید، تعطیل کنید؛ نیازی نیست که به ما اطلاع دهید»! (نقل به مضمون)

حرفی نمی‌ماند؛ زبان قاصر است از این همه الطاف و مهر و مسئولیت‌پذیری متولی گردشگری کشور!

پرده‌ی آخر؛ فردا

منابع زیرزمینی‌مان در حال تمام شدن است که اگر هم نبود، تحریم‌های بی‌رحمانه و سخت این سال‌ها یادمان داده که نباید روی آن حسابی باز کنیم. صنایع‌مان در اغما به سر می‌برند. تولیدکنندگان‌مان حال و روز خوبی ندارند. تعطیلی متوالی بنگاه‌های اقتصادی و تعدیل نیرو و منابع انسانی تنها راه‌کار باقی‌مانده‌ی صنعتگران و صاحبان کسب‌وکارهایمان شده. اقتصادمان نزار است...

آیا وقت آن نرسیده که لااقل در دوره‌ی توقف و رکود بازارهای جهانی و سلطه‌ی لاجرم بیماری کرونا برای آینده‌ی گردشگری‌مان برنامه‌ریزی کنیم تا نقشه‌ی راهی در مسیر پیش رو داشته باشیم؟

مگر نه اینکه نتیجه‌ی همه‌ی مطالعات و پژوهش‌های جهانی گواهی می‌دهند که معضل اشتغال در کشورهای اصطلاحاً در حال توسعه را می‌توان از طریق توسعه‌ی صنعت توریسم حل کرد؟

مگر نه اینکه گردشگری، موتور محرک توسعه‌ی اقتصادی و کارآفرینی دنیاست؟

آمارها نشان می‌دهند که تنها در سال ۲۰۱۷ میلادی صنعت توریسم به‌طور مستقیم ۶/۲ تریلیون دلار و قریب به ۱۱۹ میلیون شغل ایجاد کرده است. و با در نظر گرفتن تأثیرات گسترده و غیرمستقیم آن، می‌توان گفت بالغ بر ۳/۸ تریلیون دلار به اقتصاد جهانی کمک کرده و ۳۱۳ میلیون شغل پشتیبانی شده است؛ این یعنی تقریباً یک‌دهم کل مشاغل دنیا.

صنعت توریسم پس از صنایع نفت و خودروسازی در رده‌ی سوم صنایع جهان است و طبق آمار بانک جهانی، هشت درصد از کل گردشگران جهان متعلق به خاورمیانه است؛ یعنی تقریباً ۱۰۲ میلیون نفر.

این همان نکته‌ی کلیدی و قابل تأملی‌‌ست که در پرده‌ی نخست این نوشتار بدان اشاره کردم که سهم ما از رقم بیش از یک میلیارد نفر گردشکر جهان چقدر است؟!

طبق سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ (۲۰۲۵)، سهم ایران از تعداد گردشگران جهانی بایستی از 09/0 درصد در سال 1383 به 1/5 درصد در سال 1404 (پایان چشم‌انداز ۲۰ ساله) افزایش یابد؛ یعنی چیزی در حدود ۲۰ میلیون نفر توریست. و سهم ایران از درآمد گردشگری جهانی از 07/0 درصد در سال 1383 به دو درصد در سال 1404 رشد یابد؛ به‌گونه‌ای که ایران در سال 1404 خورشیدی (2025 میلادی) سالانه قریب به 25 میلیارد دلار از محل گردشگر ورودی درآمد کسب کند.

اما آیا دستیابی به اهداف سند افق 1404 میسر خواهد شد؟

آیا بدون برنامه‌ی مدون، بدون سرمایه‌گذاری مناسب در این حوزه، بدون تبلیغات رسانه‌ای بین‌المللی، بدون استقرار نظام جامع آماری، بدون وابستگی تصمیم‌گیری‌ها به نفت و بدون استراتژی واحد و ساختارمند می‌توان به اهداف این چشم‌انداز دست پیدا کرد؟

هیچ ساختار و سیستم نظام‌مندی بر توسعه‌ی صنعت توریسم کشور حاکم نیست!

خوب است وضعیت گردشگری کشور را از درون بازنگری کنیم؛ کمی بیندیشیم...

اگر جانی باقی بماند و از بحران کرونا عبور کنیم، برنامه‌ی بعدی‌مان چیست؟

قرار است که به کدام بخش از داشته‌ها و توانمندی‌هایمان ببالیم؟

در پرده‌ی نخست این نوشتار به سابقه و تاریخ گردشگری‌مان اشاره کردم تا یادمان بیاید که در چه جایگاهی بوده‌ایم؟ و امروز...

آقایان مسئول! آنچه گفتم و نوشتم شاید به مذاق‌تان خوش نیاید اما لطفاً کمی بر آن تأمل کنید.

ما را که به خیرتان امیدی نیست؛ لااقل بعد از ریزش یکان‌یکان من و مایی که برای گردشگری کشورمان سال‌ها زحمت کشیدیم، کمی به آینده و آنچه پیش‌تر و برای آیندگان اتفاق خواهد افتاد بیندیشید.

از ما که گذشت؛ راه اما ادامه دارد. وقت آن رسیده است که ساختار فکری نفت‌محورتان را تغییر دهید و کمی به فکر گردشگری خسته‌ی کشور باشید! بازاریابی گردشگری کشور را ساختارمدار کنید. دیر است!


وقت آن رسیده که برای ورود به بازار گردشگری جهان، استراتژی هدفمندی تدوین کنید. دیر است!

نظام ساختاری فعلی تنها به بی‌راهه می‌بردمان؛ شاید راه برون‌رفت از این وادی پرخطر کمک گرفتن از افراد جوان، خلاق، ایده‌پرداز و نوآور باشد. تنها یک نقشه‌ی راه نوآورانه و جسورانه می‌تواند نجات‌دهنده‌ی این کشتی درهم شکسته باشد؛ به آینده‌پژوهان خردمند کشورمان اعتماد کنید؛ راه را به شما نشان خواهند داد.

زیاده عرضی نیست؛ باقی بقای صنعت مهجور و بی‌رمق و بی‌پناه ایران‌زمین.

امید که رستگار شویم...

شهریور ماه ۱۳۹۹ خورشیدی

گردشگریسفرصنعت گردشگریصنعت توریسمجهانگردی
این صفحه به منظور نقد و بررسی اکوسیستم گردشگری ایران ایجاد شده است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید