همه چیز با یک جرقه شروع شد، وقتی برای اولین بار اسمم را کنار گذاشتم و حسی تازه درونم زنده شد. محمدتقی… متیو. این فقط یک اسم نبود؛ انگار لایهای از وجودم را بیدار کرده باشم که مدتی بود گم شده بود. اسمم به "متیو تروث" تغییر کرد، ترکیبی از نوستالژی و معنای عمیق، انگار قصهای تازه برای خودم ساختم. هر حرف از این نام برایم معنایی خاص داشت، هر کلمهاش مثل نشانی از راهی بود که در زندگی باید طی کنم.
از همان لحظه که «متیو» را انتخاب کردم، حس کردم این اسم گمشدهای از وجودم را زنده کرده. متیو یعنی هدیهای از طرف خدا، یعنی لطف و بخشش. این نام مرا به جایی عمیق و نرم در درونم وصل میکند، به بخشی از خودم که همیشه مهربان و دستگیر بوده. وقتی متیو را میشنوم، انگار بارها سبکی و سنگینی این نام را حس کردهام.
و بعد میرسیم به «تروث»، حقیقت. این کلمه برای من فقط یک اسم نیست؛ مثل پیوندی است به شفافیت و صداقت. در تمام زندگی، از پیچیدگیها و بازیهای ذهنی فرار کردهام و همیشه دنبال یک شفافیت خالص بودهام. تروث، یادآور همان شفافیتی است که هیچ وقت خودم را از آن دور ندیدم، حتی وقتی دنیا سعی داشت مسیرم را عوض کند.
یک جور حس نوستالژی هم به امتی دارم؛ همان مخفف محمدتقی که از کودکی همه با آن صدایم میزدند. حالا امتی تبدیل به متیو تروث شده، اما این بار با انتخاب خودم، با معنایی که خودم برایش ساختهام، نه دیگران. این بار نیازی ندارم که توضیح بدهم؛ انگار همه چیز به همان سادگی خودش را نشان داده. متیو، جهانیتر است و برای دیگران هم قابل فهمتر، و همین، باعث میشود بینیاز از هر توضیح اضافه باشم.
جالب است که این نام را فقط بیرون از خانواده استفاده میکنم. انگار یک هویت عمومی برای خودم ساختم که مرا بیرون از خانه نمایندگی میکند، اما در خانواده همان محمدتقی میمانم؛ ریشهای که به فرهنگ و اصالت قدیمی پیوند خورده. هر دو نام معنای خاص خودشان را دارند و انتخاب اینکه کجا از کدام استفاده کنم، حس آزادی خاصی به من میدهد. مثل اینکه دوباره از نو خودم را تعریف کرده باشم.
شاید اگر مصفا اینجا بود، این انتخاب را نوعی از خودشناسی میدانست؛ یک رهایی از زوائد ذهنی. او میگفت که نامها و هویتهای اعتباری، مثل قابی هستند که ذهنمان را اسیر میکنند. حالا من این قالب را خودم ساختهام؛ چیزی فراتر از یک برچسب. هویتی است که از خودم برای خودم ساختهام.
این اسم تازه، یادآور مسیری است که همیشه به سمت حقیقت، عشق و خدمت به دیگران در حرکت بودهام. شاید بیشتر از هر چیز، متیو تروث برای من مثل یک آینه است؛ هر روز به خودم یادآوری میکند که در مسیر صداقت و شفافیت باقی بمانم، که همیشه به زندگی با نگاهی بدون قضاوت نگاه کنم.
در میان این لایهها، از زاویه دیدهای مختلف هم به این تغییر نگاه کردم؛ شاید از نظر روانشناسی فرویدی، این تغییر نام یک جستجو باشد برای یافتن هویتی تازه. به دنبال رهایی از نقشهای اجتماعی، مثل نمادی از تلاش برای چیزی عمیقتر از خودم.
از دید یونگ، این میتواند سفری نمادین به سمت خویشتن باشد. یونگ معتقد بود که در هر کدام از ما آرکیتایپهایی وجود دارند که ما را به سوی شناخت عمیقتر هدایت میکنند. شاید متیو بازتاب همان آرکیتایپ خردمند در من باشد، هدیهای از طرف خدا، و تروث هم تجلی جستجوگری که در پی حقیقت است.
تفکر انتقادی هم از من میپرسد که آیا این انتخاب واقعاً از خود من است یا صرفاً تحت تأثیر جامعه و فرهنگ؟ آیا این تغییر فقط برای متمایز شدن بوده یا برای کشف خودی تازه؟
و از نگاه مصفا، این تصمیم همچنان میتواند یک هویت ذهنی دیگر باشد، یک قالب تازه که اگر حتی از آن هم بگذرم، شاید به حقیقت نزدیکتر شوم.
"بسیاری از آنچه ما در ذهن خود به عنوان حقیقت میپذیریم، تنها زوائد فکریاند. برای رسیدن به آرامش، باید این زوائد را کنار بگذاریم و خود واقعیمان را بازشناسیم." - محمدجعفر مصفا
در نهایت، این تغییر نام برای من هنوز هم سفری است در جریان؛ سفری به سوی یافتن خویشتن در میان نقدها و سوالها، در میان پرسشهایی که شاید جواب قطعی هم نداشته باشند.