یه بزرگواری به شوخی میگفت وقتی هوا خیلی گرم باشد و جایی سایه نباشد، خر ها از خاکی میرن رو آسفالت چون فکر میکنن سایه است.
شنیدن این جمله و نگاه به وضعیت این روزها کافی بود تا کلی "مردک خر" بیبینم؛ فارغ از جنسیت های 600 گونه این روزها. فکر کنم یکی از آرمانهای اصلی فمینیستها هم در این قضیه کاملا محقق شده بود. بعضی زنها هم داشتن برای کسب مقام "خرترین مردک خر" تلاش میکردند.
البته شاید جناب خر در این حد هم خر نباشد اما به وفور است "مردک خر"هایی که در نبود سایه به دنبال آسفالت میروند و نمیفهمند که هر گردی گردو نیست. هر سیاهی روی زمین سایه نیست. سایه ذاتا چیز دیگریست. اصلا مشک آن است که خود ببوید نه آن که شبیه سایه باشد.
البته این که سایه چیست و آسفالت چیست مهم است. اما بحث دیگری هم هست که به نبود سایه میپردازد. اصولا چرا یک "مردک خر" باید آنقدر سایه نبیند که به آسفالت پناه ببرد؟ حال این "مردک خر" متعلق به 60 سال پیش باشد یا 60 روز پیش. بالاخره که بار کج به منزل نمیرسد و هر کسی که کلاه خود را قاضی کرده این را میداند.
تا این پست بیشتر از این خر تو خر نشده، سر خر را کج کنم تا بحث جمع شود. هر بحثی 2 سمت دارد و یک "مردک خر" به یکی از این 2 سمت گوش نمیکند. وقتی هم سعی داری با او مکالمه کنی انگار داری "یاسین به گوش خر میخوانی".
اصلا صلاح مملکت خویش خسروان دانند. شاید هم ندانند. اصلا به ما چه! خر ما از کرهگی دم نداشت. فقط خواهشا "مردک خر" نباشید. تعدادشان به سرعت در حال افزایش است و بریتانیا نمیتواند این همه پاسپورت صادر کند. (منبع: اصول خرشناسی از یک سایت نامعتبر)