تنها تو خونه ام . شاید سال قبل یک اعتقادی داشتم . الان هیچی.تمام بلایای دنیا داره سرمن میاد. فقط مونده بود بچه ام مریض بشه. اونم یک مریضی صعب العلاج بنام صرع مقاوم به درمان. الان تقریبا دوسال شده که نتونستیم تشنج های ر کوچولو رو کنترل کنیم.ماه قبل 15 روز بیمارستان بودیم. حال بهم زن تر از پزشکا هم کسی نیست. همشون بی عرضه و بی مسئولیتن. نمیدونم چطوری با این تصمیم هایی که میگیرین شبا خوابشون میبره. ای کاش منم میتونستم کمی بی وجدانی اونا رو داشته باشم. چیزی برای بچه تجویز میکنه که من با یک سرچ ساده تو اینترنت یا هوش مصنوعی دیپ سیک به افتضاح بودن دارو ها و تداخلشون پی میبرم و دکتره نه. بی خیال
رفیق کوچولو تقریبا 5 سالش شده . دیگه با هزار استرس میخوایم پیش دبستانی ثبت نامش کنیم.ببینیم چی میشه.
بدجوری بی اعتقاد شدم. البته نه از ته دل. عین بچه ها قهر کردم.درست میشه. امیدوارم شرایط بهترشه. دیگه تحمل اینو ندارم که تو یک ماه از استرس 5کیلو لاغرشم.
لامصب قوی بودن سخته . قوی بودن آدمو داغون میکنه ....
داروهای رفیق کوچولوی من درشبانه روز. لوتیراستام 12 سی سی-کارمازپین 400 - والپرات رهاکین 600 و کلوبازام 1
