ویرگول
ورودثبت نام
таснйм(تسنیم)
таснйм(تسنیم)برای نوشتن حرف هایی که نمیشود همه جا گفت (به امید روزهای زیباتر)
таснйм(تسنیم)
таснйм(تسنیم)
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

من‌جمله بدبختی های«بزرگ شدن»

خداوکیلی فکر نمیکردم رشد کردن و بزرگ شدن انقد سخت باشه!

احتمالا تو کودکی یه بارم که شده فکر کردیم به اینکه اووو اگه بزرگ بشم چقدر خوب میشه و انتظار کشیدیم برای اینکه بزرگ بشیم و تصورمون این بود که بزرگسالی چقدر میتونه خفن و عالی باشه. ولی متاسفانه به محض اینکه یکم وارد جهان بزرگسالان شدیم، تازه فهمیدیم که...خیر...بزرگسالی اصلا پدیده ی جالبی نیست!

بزرگسالی شبیه به فنا رفتنه(در واقع خودشه)

چون آدم وقتی بزرگ میشه، متوجه میشه همه چیز ایده آل و گوگولی نیست، قرار نیست همیشه خوش بگذره، قرار نیست همیشه همه چیز مطابق میل ما پیش بره، همیشه دو نفر آدم نیستن به نام مامان و بابا که بخوان کمکمون کنن از پس سختیامون بر بیایم، باید همزمان که داریم از بدبختیامون گریه میکنیم، خونه رو هم جارو بکشیم چرا چون شب مهمون میخواد بیاد. وقتی داری از درد دلت موقع پریود مینالی و هورمون هات، روانی ت کردن باید خوشرو باشی بخندی و تو اجتماع باشی. بزرگسالی پدیده ی به شدت مزخرفیه!

از بزرگسالی مزخرف تر نوجوانیه!

چرا؟

(الان باز یه عده میخوان بیان بگن نهههههههههه دوران نوجوانی خیلی خوبه خوش میگذره فلان. اونارو ترجیح میدم که...اصلا بیایید در موردش حرف نزنیم!!)

چون دقیقا نمیدونی که چی هستی. نمیدونی که الان بزرگسالی یا کودک. الان جوانی یا خردسال. نوجوان دیدگاهش هم بزرگسالانه ست هم کودکانه. خیال پردازه ولی تحلیلگر حرفه ای ای هم هست. نمیتونه همه ی کاراشو خودش انجام بده ولی نمیتونه که کلا هم وابسته باشه. کلا یه دوره ی سنی بلاتکلیف خیلی مسخره ایه!

از وقتی فهمیدم دارم بزرگ میشم، یه عذاب دائمی تو وجودمه که میگه نهههههههه من نمیخوام بزرگ شم. ولی...
به خودم گفتم بیا منطقی فکر کنیم...
واقعا میشه از گذر زمان فرار کرد(بقول اون آهنگه اسمش نمیدونم چیه میشه از تقویما در رفت؟؟)
واقعا میشه تا ابد کودک موند؟؟
کودکی با همه ی خوشی هاش...با همه ی قشنگیاش رفته...
تا کی سوگوار چیزی باشم که رفته؟

بزرگسالی با همه ی سختیاش، با همه بیچارگی هاش، یه امر ناگزیره. نیست؟

و اینکه ما انسانیم! قدرت اینو داریم که نه به طور کامل ولی..

حداقل بخشی از شرایطمون رو تغییر بدیم!قدرت اینو داریم که رشد کنیم، پیشرفت کنیم، به سختی ها عادت کنیم خودمونو با محیط اطرافمون سازگار کنیم، یاد بگیریم، اشتباه کنیم و دوباره اصلاحش کنیم، بخوریم زمین و دوباره بلند شیم.
درسته که نمیشه ازین زندون فرار کرد ولی میشه که دیوارشو نقاشی کشید....
درسته که نمیشه از راه های سخت نگذشت، ولی میشه که از همین چیزای سخت، چیزای خنده دار ساخت...
زندگی سخته. همه مون اینو میدونیم. خدا هم حتی گفته که بشر در رنج آفریده شده(سوره ی بلد آیه ی 4)

ولی با همه ی این سختیا...میشه یه نور کوچیکی پیدا کرد. یه نوری که بخواد یکم، حتی یکم هم که شده زندگیمونو روشن کنه.

نظر شما چیه؟به نظر شما چی میتونه باعث بشه که حتی یکم هم که شده، زندگیمون روشن بشه؟

بزرگسالینوجوانیسختی
۲
۰
таснйм(تسنیم)
таснйм(تسنیم)
برای نوشتن حرف هایی که نمیشود همه جا گفت (به امید روزهای زیباتر)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید