یه مثال اصیل قدیمی هست که میگه :
" آنچه که قابل اندازه گیری نیست ٬ قابل مدیریت هم نیست "
و قطعاً برای پیشرفت در هر چیزی باید بتوان اون رو مدیریت ٬ و براش برنامه ریزی کرد !
برای اندازه گیری هر چیزی ما به یک معیار نیاز داریم ٬ معیار اندازه گیری وزن ( گرم ) ٬ معیار اندازه گیری قد ( متر ) و.....
ولی توی کسب و کار چی ؟ میتونیم بگیم ما چند کیلو گرم موفق بودیم ؟ چند متر چطور ؟ قطعا اینها همه عنواین جوک طوری بیش نیست که به متن اضافه شده ٬ ولی بدون شوخی معیار اندازه گیری توی موفقیت یا شکست یک کسب وکار چیه ؟
باید به حضور شریفتون برسونم که ما معیار مشخصی برای اندازه گیری موفقیت/شکست هر کسب وکار نداریم ٬ و اینجوریه که شما باید برای هر مسئله تون یک معیار اندازه گیری خاص تعیین کنید !
بزارید براتون یه مثال بزنم تا کاملا متوجه این موضوع بشید :
همبرگر های مک دونالد هر چی بیشتر فروش برن ، بیشتر به سود شرکت مادر و از طرفی ساعت های خاص رولکس باید کمیاب و کم فروش باشن تا از ارزششون مخصوصاً تو بازار آزاد کم نشه !
حالا اگه براتون سوال پیش اومده " چطور باید برای موفقیت کسب و کارمون سنجه ها ( یا همون متریک ها) رو پیدا و مشخص کنیم ؟ " من براتون یه راهنمای قدم به قدم ساده و کارآمد این پایین نوشتم 👇🏻 :
۱- هدف خودتون رو تعریف کنید : میخواید چه چیزی رخ بده ؟
این هدف میتونه میزان رضایت بیشتر مشتری ٬ فروش بیشتر یک دسته بندی محصول خاص ٬ افزایش بهره وری کارمنداتون و هر چیز دیگه ایی باشه ( اگر هدفتون از قانون SMART پیروی کنه که دیگه نور علی نور 🤠 )
۲- سیگنال های خودتون رو مشخص کنید : چه چیزی رو میخواید اندازه گیری کنید ؟
این سیگنال میتونه چیزای مختلفی باشه و یجورایی خودتون باید پیداش کنید ! مثلا برای میزان رضایت فروش میتونید بعد از اینکه مشتری ازتون خرید کرد براش اسمس بره و ازش بخواید توی نظرسنجی شرکت کنه و نظرشو بگه ! یا اگر فروشگاه حضوری دارید و خودتون فروشنده نیستید ، در فروشگاه وایسید هر کی اومد بیرون خفتش کنید و ازش نظرسنجی کنید 😂😂
پ.ن : اینو شوخی کردم ولی میتونید مثلا رندوم هر ۱۰ تا مشتری یکی به عنوان تارگت انتخاب کنید و به ازای تخفیف یا هدیه کوچک یا حتی یک صحبت صمیمانه ازش نظرشو بخواید !
پ.ن ۲ : متاسفانه شوخی نکردم و یه مدت یکیو ( که اصلا دومادمون نیست ) میشناختم که هر بعد ظهر میرفت در مغازش و با این روش مشتریاشو ، مخصوصا مشتری های خانومشو فراری میداد 🤣
۳-سنجه خودتون رو بسازید : به زبان ساده یه محدودیتی (مثلا محدودیت زمانی) رو بیارید رو کار :/
بعد از اینکه سیگنال های خودتون رو مشاهده و رصد کردید ٬ این سیگنال باید به عنوان صورت وارد یک کسر شود ٬ و برای مخرج نیز باید یک محدودیت تعیین کنید !
مثلا میزان فروش در یک ماه ! یا تعداد مشتریان ناراضی به کل مشتریان .
بریم یه مثال کامل از این راهنما که در دنیای واقعی پیاده شده ببینیم :
برای یک همبرگری (مثلا مک دونالد) تعداد فروش بیشتر هدفش هست ٬ پس سیگنال یا چیزی که میتونه باهاش بسنجه کارو میتونه تعداد همبرگر های ثبت شده و پرداخت شده به صورت حضوری و در نرم افزار حسابداریش باشه ٬ و برای اینکه بتونه اون رو بسنجه یک واحد زمان ٬مثلاً ماه رو اضافه میکنه و سنجه نهاییش میشه تعداد خرید همبرگر های این ماه . حالا اون میتونه این سنجه رو طی ماه های گوناگون رصد کنه تا بفهمه مثلاً مردم تو چه ماه هایی کمتر همبرگر میخورن ! ( البته من به شخصه هر ماه ٬ چه تو سرما چه تو گرما ٬ آی زلیخا آی زلیخا)
در نتیجه ماه هایی که مردم کمتر همبرگر میخورن رو میاد تخفیف جذاب میزاره ٬ و ماه هایی که بیشتر میخورن رو تبلیغات مضاعف !
حالا اگر این قضیه رو تلاش کردید پیاده سازی کنید ولی نتونسید قاطعانه تصمیم بگیرید که باید چه چیز هایی رو تو کسب و کارتون بسنجید ، باز هم یه راه حل وجود داره !
یسری چهارچوب یا فریم ورک هایی هستن مثل فریم ورک HEART (برای نرم افزار هاست) که اینکارو برای شما خیلی راحت تر میکنن .
توضیح راجب این فریم ورک دیگه در قالب این مقاله نمی گنجه برای همین بیشتر از این ادامه نمیدم ولی اگر خواستید میتونید همین زیر کامنت بدید تا باهم حل و فصلش کنیم !
امیدوارم این آموزش بدردتون خورده باشه و بتونید با پیاده سازی سنجه ها توی کسب و کارتون باعث موفقیت بیش از پیش توی کسب و کارتون بشید !
مرسی که این مقاله رو خوندید ❤️
من رضا هستم ، یه مدیر محصول تازه نفس از تیم لایفو !