مدتها در پی «دلیل راه» مناسبی برای کارکردهای اصلی باشگاه نوآفرینی توسکانو میگشتم. در ماموریت کلی باشگاه موضوع جستن، یافتن و آنگاه هدایت استعدادهای بچههای خلاق و نوآور در کشاورزی و میان رشتههای آن آمده، اما موضوعات آن چندان روشن نیست.
در اواخر سال 1401 و نخستین سال راهاندازی رسمی باشگاه نوآفرینی توسکانو، رویدادی را با عنوان «کاهش ضایعات و تبدیل زائدات محصولات کشاورزی» با همکاری موسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی کشور برگزار کردیم که نخستین گام باشگاه برای تحقق چشم اندازش بود. از همان زمان موضوع «کاهش ضایعات محصولات کشاورزی» برای ما در باشگاه رنگ و بوی تازه ای یافت و رفته رفته با مطالعهی بیشتر ما را به سمت «اقتصاد چرخشی» هدایت کرد.
چندی قبل به ضرورتی دردناک عزیزی را در بیمارستانی بستری کردم. در حین مراقبت از ایشان دریافتم که اغلب بیماران غذای بیمارستان را نمیپسندند و یکسره آن را روانهی زباله دان میکنند. نان که اصلا قصهای جداست و حتی برایش سطلی جدا تدارک دیدهاند تا مردم نانهای بی کیفیت بیمارستان را در آن «تلانبار» کنند. دستمال کاغذی هم که معلوم است در بیمارستان به میزان زیادی استفاده میشود و میگویند راهی برای بازیافت آن نیست. و اما آب ... قصهی پر غصهی آب که موضوع روز ماست.
اینگونه بود که به سمت یکی از کاندیداهای محکم برون رفت از مشکلات رفتم و با اقتصاد چرخشی آشنا شدم. اکنون برآنم که با سلسله جستارهایی دربارهی اقتصاد چرخشی مساله را روشنتر کنم و با هم به سوی برگزاری یک رویداد ملی در این حوزه پیش برویم.
بگیر، بساز، بریز
نخستین متهم وضع موجود را اقتصاد خطی میدانند. وقتی از وضع موجود صحبت میکنیم نمیتوانیم به پیشرفتهای شگرف بشر در صد سال اخیر بی توجه باشیم. همه اینها هم حاصل اقتصاد خطی است. پس اقتصاد خطی سادهترین راه برای پیشرفتهای سریع و انقلابی آدمی در این کرهی خاکی با ظرفیتهای محدود طبیعی بودهاست. همانطور که در تصویر زیر میبینید کل فعالیت اقتصاد خطی در «بگیر، بساز، بریز» خلاصه میشود. برای مثال نفت را استخراج میکنیم (take) با آن وسایل پلاستیکی میسازیم (make) و سرانجام پس از مدتی استفاده آن را دور میریزیم (dispose). همین داستان در مورد وسایل دیگر مثل قطعات الکترونیکی، قطعات مکانیکی فلزی و غیر فلزی و غذا در سطوح متفاوت پیچیدگی تکرار میشود.
برونرفت از این وضعیت با حذف همهی پیشرفتهای انجام شده و بازگشت به زندگی ابتدایی انسان امری ناممکن است. پس نیاز به نگرشی (mindset) جدید است.