امروز داخل لینکداین متوجه شدم که «آدام گرانت» یک خبرنامه راه انداخته. آبونمان شدم و در همان صفحه اول با دیدن یک پاراگراف میخکوب. متن زیر را بخوانید شاید شما هم احساس مرا داشته باشید:
"It's like going into a very cold lake... You put your foot in, you take it out... It’s still too cold. You think, 'Am I gonna do this or not? No? Yes. No. Yes.' That goes on for a while. And then you, if you're going to do it, you run in screaming."
به فارسی میشه:
مثل رفتن داخل یک دریاچهی خیلی سرده... اول پایتان را میگذارید داخلش، پس میکشید...هنوز خیلی سرده. با خود فکر میکنید، «آیا میخوام اینکار را انجام بدهم؟ نه؟ بله. نه. بله" لحظاتی همینجوری ادامه میدهید. و سپس، اگر هنوز میخواهید که این کار را بکنید، جیغزنان میدوید داخل آب.
البته هیچی مثل فهمیدن متن انگلیسی آدم را هیجان زده نمیکنه. اول فکر کردم که «آدام گرانت» این متن را نوشته اما بلافاصله زیرش نوشت «مارگارت آتوود». نویسندهی کانادایی کتاب «سرگذشت ندیمه». معجزهی قلم یک نویسندهی حرفهای.
«آتوود» در پاراگراف بالا حس پشت گوش انداختن و غلبه بر آن را توصیف کرد. پشت گوش انداختن (procrastination) به ویژه وقتی کار مهم و بزرگی را انجام میدید بسیار پیش میاد. امروز و فردا کردن برای انجام کارها که در میان اغلب مردم رایج است.
این روزها که مساله دورکاری به عنوان یک راه حال برای گذر از بحران «کرونا» مطرح شده افراد بیشتری بااین موضوع روبرو میشوند. «آدام گرانت» در مقاله خودش با توجه به تجربیات «آتوود» چند راهکار را ارائه میکنه:
داشتن فهرست انجام دادنیها (to do lists) خیلی مهمه ولی از اون مهمتر لیست انجام ندادنیهاست (not to do list). شبکه های اجتماعی، قصه های پیش پا افتاده، سریالهای تلویزیونی «صدمن ی قاز» همه جزو «انجام ندادنیهاست.
همانطور که جلسات را در تقویم یادداشت میکنید، انجام دادنی ها را نیز یادداشت و زمانبندی کنید.
اگر وقت کمتری داشته باشید کمتر کارها را پشت گوش می اندازید.
پیشنهاد میکنم در خبرنامه عضو شوید و اگر دوست داشتید من را هم در لینکداین دنبال کنید.
https://www.linkedin.com/in/mokhtari21/