حروف مجموعهای از اشکال بیقاعده نیستند بلکه آناتومی مشخصی دارند. این آناتومی چیست؟ چه ساختارهای مشترکی در حروف میتوان یافت؟ عوامل هویتبخش و شکلدهنده به ساختار حروف فارسی چیست؟ حروف از چه اجزایی تشکیل شدهاند؟ اینها سؤلاتی هستند که پاسخ دادن به آنها درک بهتری از حروف فارسی به ما میدهد.
این مطلب را می توانید در وبسایت تایپوخط نیز در این لینک بخوانید
اگر به حوزههایی مانند فونت فارسی، تایپوگرافی، خط و خوشنویسی، دیزاین و طراحی گرافیک علاقهمند هستید میتوانید تایپوخط را در توئیتر، اینستاگرام، تلگرام و فیسبوک دنبال کنید.
نویسنده: معصومه مصلح
خط و نوشتار فارسی به لحاظ ساختار از یک سری قواعد و موازین مشخص پیروی میکند بدین معنا که حروف به لحاظ ساختار و شکل حرکتی دارای قواعد از پیش تعیینشده هستند. منظور از ساختار، آناتومی یا شکل حرکتی حروف است که در واقع حروف را از یکدیگر متمایز مینماید. برخی از عواملی که ساختار حروف را شکل میدهد عبارتند از: جهت شروع و ختم حروف یا زاویه قلمگذاری، شیوه قلمرانی و گردش قلم، سطح و دور، صعود و نزول، سواد و بیاض و قوت و ضعف.
لازم به ذکر است آناتومی خط نسخی که در ادامه تجزیه و تحلیل میگردد، خط نسخ کلاسیک یا سنتی نیست بلکه نسخی است که سادهتر شده و به عنوان الگویی برای طراحی تایپ استفاده میگردد.
چنانچه مغز یا مرکز (یا اسکلت) هر حرف استخراج گردد، ساختار حروف قابل مشاهده است بدینگونه که از یک سری حرکات افقی، عمودی، مورب و منحنی تشکیل شده است. مثلا حرف «الف» که به عنوان یکی از سادهترین حروف و یکی از معیارهای اصلی در تعیین اندازه سایر حروف به کار گرفته میشود، با نزول حرکت قلم از بالا به پایین نوشته میشود. حرف «ب» با نزول حرکت قلم، گردش قلم و با حرکت سطح و سپس با صعود قلم همراه است. سایر حروف نیز متناسب با آناتومی خط نسخ نوشته میشوند. یکی از عوامل تاثیرگذار در شناخت آناتومی حروف، شناخت جهت گردشهای قلم است. بدین معنا که اگر حروف را ساده کنیم، هر حرف از چند گردش قلم و چه نوع گردشی برخوردار است.
از دیگر عوامل تاثیرگذار در شناخت آناتومی یا ساختار حروف، شناخت هندسه آنهاست. حروف به لحاظ هندسه از فرمهای دایره، مثلث و مربع تبعیت میکنند. شناخت هندسه حروف در ایجاد رسایی حروف تاثیرگذار است و سبب تفکیک و تمایز بین حروف میشود. چنانچه ساختار هندسی حروف مشابه یکدیگر مانند «ط»، ـفـ، ـعـ، جـ» را خلاصه کنیم به یک سری مثلث خواهیم رسید که در آن جهت قرارگیری مثلثها با یکدیگر متفاوتند خصوصیتی که نشاندهنده تفاوت ساختار هندسی حروف از یکدیگر است.
یکی از مهم ترین اصول خوشنویسی سنتی، رعایت تناسب اندازۀ حروف نسبت به یکدیگر است. بدین معنا که اجزای یک حرف نسبت به خود و نسبت به حروف دیگر از نسبت معینی تبعیت کند. تناسبات در خوشنویسی سنتی به صورت قراردادی و از پیش تعیینشده است و معمولاً با نقطه قابل اندازهگیری است. قدما در بیان اصول مفردات به جهتِ آسانی، بنای حروف را بر نقطه نهادند و ابن مقله بنای حروف را بر مبنای دایره سنجید و در آن به میزان نقطه برای هر حرفی مقداری مقرّر کرد.
کرسی، خطی فرضی است که به منظور قرار گرفتن حروف در یک تراز مشخص به کار میرود و تعداد آن برحسب نوع خط و سلیقة کاتب تعیین میشود. صیرفی در «آداب خط» کرسی خط را به سه نوع «اعلی»، «اسفل» و «اوسط» تقسیم کرده و اصل را بر کرسی وسط قرار داده است و سبزواری به پنج کرسی اشاره می کند:
تغییر در اندازه کرسی، تعدد کرسی و محدود کردن کرسی از عوامل تاثیرگذار در ساختار خط است. نکته حائز اهمیت، تفاوتها و شباهتهای کرسیبندی در خطوط فارسی و لاتین است. در خط لاتین مانند خط فارسی، سه کرسی به کار گرفته میشود که عبارتند از اسندر (Ascender)، دیسندر (Descender) و خط پایه (baseline). اما آنچه کرسیبندی لاتین را از فارسی متمایز میکند، ارتفاع ایکس است که به منظور تعیین اندازه برابر برخی ازحروف لاتین به کار میرود. این در حالی است که در حروف فارسی و عربی چنین ارتفاع و میزانی وجود ندارد و حروف آزادانهتر بین کرسیها بالا و پایین میشوند و به نظر میرسد تلاش برای ایجاد ارتفاع ایکس در خط فارسی و عربی سبب حذف ظرافتهای حروف و اختلال در خوانایی شود.
زاویه قلمگذاری، یکی از ویژگیهای اصلی خط است که محور کتابت محسوب میشود و میزان آن براساس مقاصد کاتب و نوع خط متفاوت است. تعیین زاویه قلمگذاری با استفاده از نقطه و یا آغاز الف امکان پذیر است. زاویه قلمگذاری، همان چگونگی شروع قلم است که میتواند نسبت به خط کرسی باز یا بسته باشد و در اول حروفی مانند «الف»، «ب» و «س» قابل تشخیص است. ختم حروف نیز در پایین دوایر و ارسالها و دنبالههایحروف دیده میشود و شکل آن به نوع قلمرانی بستگی دارد به عنوان مثال ممکن است در برخی از خطوط با تمامی قلم و در برخی دیگر با نسبتهای کم قلم خاتمه یابد و اصطلاحاً با شمره همراه باشد.
به حرکات مسطح حروف چه در حالت عمودی و چه در حالت افقی سطح حروف گفته میشود و دور، حرکات مدوّر حروف است. سطح و دور یکی از عوامل تفکیک خطوط از یکدیگر است. به عنوان مثال خط بنایی تمامش سطح است و دوری در آن نیست. این درحالی است که خط نسخ و سایر اقلام ستّه از سطح و دور برخوردارند. واحد اندازهگیری سطح و دور براساس دانگ قلم است. سطح، حرکات راستی است که با قلم ایجاد میشود و دور در دوایر و حلقهها به نرمی صورت میگیرد.
به حرکت قلم از پایین به بالا صعود حقیقی و به حرکات قلم از بالا به پایین نزول حقیقی می گویند. چنانچه صعود قلم به شکل مورب باشد به آن صعود مجازی و اگر نزول قلم به شکل مورب باشد به آن نزول مجازی گفته میشود.
منظور از سواد همان سیاهی یا فضای مثبت حروف است و بیاض فضای منفی حرف است. رعایت آن در خط سبب زیبایی و تناسب خط است.
منظور از قوت، بخش قویتر حروف است و ضعف قسمتهای نازک حروف را شامل میشود. به عنوان مثال مواصلات و قسمت پایین دوایر نون و سین و... بیشترین پهنای خط را داراست و ضعفها اغلب در گردشهای قلم و ارسالها نمایان است. قوت معمولاً با بهرهگیری از تمام دَم قلم بر سطح کاغذ و ضعف با به کار بردن جزئی از دَم قلم و نیش قلم حاصل میگردد.
(1) لازم به ذکر است که در تعالیم و رسالات خوشنویسی عواملی مانند قوت و ضعف، سطح و دور، سواد و بیاض و صعود و نزول با عنوان اصول خوشنویسی معرفی شده و در این مقاله با عنوان عوامل شکلدهنده به ساختار حروف بیان شده است.