همگی استنلی کوبریک یکی از کارگردان های به نام سینما رو می شناسیم و اگه هم کسی هست که اونو نشناسه اسمش به گوشش خورده. کارگردانی با وسواس زیاد برای ساخت فیلم و دقت زیاد درجزئیات.
کوبریک رو با پایان های متفاوتش می شناسم و بین اهالی سینما هم فیلم هایش همیشه جنجالی بوده، از درخشش و اودیسه تا دکتر استرنج لاو و بقیه کارای این آمریکایی متفاوت.
مهارت کوبریک در ساختن فیلم های بی نظیر در دوره های مختلف از جمله جنگ سرد و پس از جنگ جهانی دوم سینما رو از این رو به اون رو کرد. دکتر استرنج لاو در اوج جنگ سرد و کل کل های بین ایالت متحده آمریکا و شوروی ساخته شد و هنوز هم یکی از بهترین کار های کوبریک هست.
زمانی که خلبان یکی از هواپیما های دستور گرفته برای انداختن بمب های چند مگاتنی به سمت شوروی در حرکت هست و کد لغو عملیات به آن نمی رسد و این خلبان هم که از کشتن لذت می برد با کلاه کابویی و با ذهنیت نابودی کمونیست، خودش و بمب اتم با هم دنیا رو نابود می کند. کوبریک با ساخت این فیلم به مردم نشون می دهد که چه افرادی در زنده بودن آنها نقش دارد. وقتی دنیا دارد نابود می شود افرادی در اتاق جنگ در حال مسخره بازی و بگومگو های بچه گانه هستند.....
اینکه کوبریک چقدر خوب ارتباط بین مردم و دولتمردان رو کشف و به ما نشون میدهد نشان از نبوغ این کارگردان هست.
تقابل انسان و تکنولوژی یکی از مفاهیم عمیق اودیسه فضایی است. زمانی که هال 9000 هم حس بقا مثل انسان ها پیدا می کند و در صدد نابودی فضانوردان هست. سال 1968 با اودیسه در دنیای سینما شناخته می شود. فیلمی که شاید از نظر بقیه ها خسته کننده باشد اما از نمادها و مفاهیم کارگذاشته شده در این فیلم نمیشه گذشت. منتقدان زیادی نمره منفی در زمان اکران این فیلم دادن اما زمان بهترین وسیله برای نمایان کردن یه اثر خوب هست.....
همچنان به پایان فیلم درخشش فکر می کنم و آن عکس دسته جمعی با حضور جک یخ زده در سکانس ماقبل پایانی. سکانس به سکانس و دیالوگ به دیالوگ این فیلم نکته دارد. مردی خوش قلب که جون خودش را بخاطر پسر و مادرش به خطر می اندازد تا اونا رو نجات دهد.
تئوری برای فیلم های کوبریک زیاد هست اما هدف همه فیلم های کوبریک یه چیز هست و اون هم
نشون دادن مشکلات جامعه و ذهنیت افراد دنیا در برابر مشکلات و وقایع دشوار زندگی هست.
جک اروم و نویسنده که به مرور قاطی میکند و به خانواده اش حمله میکند تا ژنرال بدبین به کمونیست و شوروی که دنیا رو نابود کرد..
متنم رو با جمله ای ازخودم تموم میکنم: "جنگ مثل پل معلق و شکسته ای است که یا ازش پرت میشی و یا ازش بازم پرت میشی ولی ایندفعه زخمی میشی. از این دوحالت خارج نیست و این تعریف جنگه.