تا حالا توی این موقعیت قرار گرفتن که افرادی با سواد کم، اعتماد به نفس بالایی داشته باشن؟ مثلا با یک یا دو جلسه آموزش بخوان یک معاملهگر موفق بشن و به بقیه در زمینه خرید و فروش سهام یا رمز ارز توصیه داشتهباشن؟ یا یک متخصص به دلیل سواد بالا در یک زمینه، در همه زمینههای تخصصی نظر میده و با اعتماد به نفس بالایی از چیزی که در اون تخصصی نداره حرف میزنه و نقد میکنه؟!
خبر بد اینه که همه ما کم و بیش درگیر این سوگیری شناختی بودیم، هستیم یا خواهیم بود. این سوگیری شناختی با نام اثر « دانینگ-کروگر» شناخته میشود که در آن مردم بر این باورند که توانایی بیشتری نسبت به سطح واقعی خود دارند.
نمودار زیر به منحنی دانینگ-کروگر معروفه و شامل ۳ قسمته:
۱) قله حماقت فرض کنید یک مهارت جدید دارید یاد میگیرید(مثل رانندگی). در ابتدای یادگیری تجربه ندارید اما با گذشت زمان فکر میکنید بر آن مهارت مسلط هستید و به سرعت به دنبال پیشرفت هستید. در این مرحله اعتماد به نفس شما بالاست.
۲)قعر نا امیدی کمی که میگذره متوجه میشید هنوز مهارت لازم و دانش کافی ندارید و به اعتماد به نفس کاذب خودتون پی میبرید. در این مرحله ناامیدی به سراغ شما میاد.در این مرحله بسیاری از افراد اون فعالیت رو رها میکنند.
۳) حرکت به سمت پایداری و پیشرفت کم کم با پشتکار، برنامهریزی و تلاش در اون مهارت مورد نظر پیشرفت میکنید و با افزایش تجربه اعتماد به نفس شما زیاد میشه. در این مرحله اعتماد به نفس بالا به دلیل مهارت بالاست.
علل به وجود آمدن این سندروم چیه؟
۱. فقدان خود آگاهی
۲. ارزیابی اشتباه از سطح مهارتها و دانش
۳. عدم شناسایی اشتباهات و کمبود مهارتها
چجوری میتونیم اثر دانینگ-کروگر را کمتر کنیم؟
۱. قبل از هر نتیجهگیری سریع، فکر کنید. همیشه قبل از نتیجه گیری، زمانی را برای تفکر در توانایی و مهارتهای خود اختصاص بدید. به این ترتیب می توانید از دست بالا گرفتن شایستگی و دانش خود جلوگیری کنید.
۲. پذیرش انتقاد در محل کار، پذیرش انتقاد و کار روی آن انتقادات بسیار مهم است و به پیشرفت شما کمک میکند.
۳.زیر سوال بردن دانش و مهارت با زیر سوال بردن مرتب دانش و مهارت خود و نتایجی که میگیرید، خودتون رو به چالش بکشید. این به شما کمک میکنه تا بفهمید چقدر اشتباه میکنید.
A little bit of knowledge can be a dangerous thing.