در قسمت قبلی، کمی دربارهی لباس نظامی ایرانیان و اهالی بینالنهرین به عنوان اولین استفاده کنندگان از این گونه البسه صحبت کردیم. در ادامه سخت به سیر تکامل آن در غرب رسید. البته در ادامه مجددا به شرق باز خواهیم گشت. در ادامه با این مطلب جالب از سوی تیم تولید محتوای فروشگاه اینترنتی یونکس همراه باشید.
گفتیم که در اولین برخوردهای نظامی غرب و شرق، نخستین چیزی که موجبات تعجب طرفین شد، تفاوت نوع زره و ملزومات نظامی آنان بود. البته چنین امری یک طرفه به شمار نمیرفت. بنا به ادعای هرودوت، ایرانیان بیاندازه از زرههای بیآستین و درخشان ارتش مصر خوششان آمده بود و به استفاده از آنان علاقه داشتند.
البته برای اهالی شبهجزیرهی غربی اوراسیا قبول این تغییرات زمان زیادی طول کشید. چنانچه همچنان در قرون ششم تا هفتم میلادی هنوز میتوانیم رد جنگجویانی موسوم به برزرک را پی بگیریم. این یک اصطلاح نوردیک برای وایکینگها بود که در میدان نبرد، کاملا برهنه و تحت تأثیر مواد روانگردان میجنگیدند. با این وجود زمانی که بادهای تغییر در سرزمینی شروع به وزیدن کند، کسی را یارای مقاومت در برابر آن نخواهد بود.
اولین تغییرات عمده در لباس، مربوط به اروپای مسیحی بود. واضح است که پیروان مؤمن این دین نمیتوانستند مانند کافران رومی یا اتروسکایی از نیمتنههای بیپوشش استفاده کنند. همچنین با شروع حرکت مرکز تمدن اروپا به سمت شمال و غرب، هوای سرد نیز آنان را مجبور به پوشیدن شلوار کرد.
در این دوران چندین نبرد بزرگ اروپایی رخ داد که موجب گشت سربازان شروع به پوشیدن زرههای آهنین کنند. این نبردها شامل سرکوب بزرگ کاتارها در فرانسه از سوی کلیسا، تهاجمات وایکینگها و همچنین جنگهای صدساله میان انگلستان و فرانسه بود.
بهترین این زرهها را جنگجویان موسوم به شوالیهها در اختیار داشتند. این لباسها شامل نیمتنه، کلاهخود، زانوبند، ساقبند، دستکش و بسیاری قطعات دیگر بود. نکتهی بزرگی که موجب دردسر در استفاده میشد، سنگینی لباس و محدود ساختن حرکت جنگاور در میانه میدان بود.
در سالهای پس از قرون پانزده با رواج و نخستین طلیعههای رنسانس، استفاده از باروت در جنگها فراگیر شد. با ورود توپ به جنگها دیگر جایی برای این زرهها و یا شوالیهها وجود نداشت. شکست وحشتناک و مرگ فرانسیس اول، پادشاه فرانسه در نبردی میان شهسواران و ارتش مجهز به توپ امپراتوری مقدس روم در نیمهی قرن شانزده خود نویدبخش (یا انذاردهندهی) چنین تغییری بود.
اثر بزرگ این موضوع را میتوان حتی در ادبیات و نخستین رمان مدرن، یعنی دنکیشوت دید. در این رمان، یک مرد متوهم و مالیخولیایی به دنبال زنده کردن سنتهای شوالیهگری در کاستیل انتهای قرن شانزدهم است.
در نسلهای بعدی لباس نظامی، استفاده از زرههای سنگین فلزی کاملا بلاموضوع شد. زیرا هیچ زره کاربردیای نمیتوانست جلوی سرب گداخته را بگیرد. در عوض، لباسهای ارتشی جدید، متأثر از جریانات رنسانس و زیباییشناسی باروک و رمانتیسیسم گشته، مبدل به مانتوهایی زیبا شدند. البته به جای مانتو در برخی ارتشها از کت استفاده میشد.
در قسمت بعدی درباره لباس های نظامی جدید و نیز روند اهمیت یافتن استتار آنان (کاموفلگ) صحبت خواهیم کرد. با مطالب مجله ویرگول فروشگاه اینترنتی یونکس همراه باشید