در جغرافیای توسعه ایران، گاه با مناطقی مواجه میشویم که صورتمسئلهی آنها نه کمبود ظرفیت، بلکه تعلل در بهکارگیری آن است. بخش نیمبلوک، با مرکزیت خضری دشت بیاض، مصداق بارز همین مدعاست؛ منطقهای که سالهاست ارتقای آن به سطح شهرستان، از یک مطالبهی محلی فراتر رفته و به یک ضرورت انکارناپذیر برای توازن منطقهای بدل شده است.

قصه از آنجا آغاز میشود که یک منطقه، بر اساس شاخصهای عینی و رسمی، از استانداردهای یک «بخش» فراتر میرود. وجود صنایع استراتژیک و اشتغالزا همچون مجتمع فولاد قاینات و مجموعه الیاف شیشه Cheng You، فعالیت شرکتهای سهامی زراعی موفق که الگویی برای کشاورزی نوین در سطح ملی بودهاند و تراکم جمعیتی قابل توجه در دو شهر خضری دشت بیاض و نیمبلوک، همگی شواهد متقنی بر بلوغ این منطقه برای پذیرش مسئولیتهای یک واحد شهرستانی مستقل است.
این مطالبه، موضوعی مربوط به امروز و دیروز نیست. بیش از یک دهه است که پرونده ارتقای نیمبلوک پس از طی مراحل قانونی در سطح شهرستان و استان، به نهادهای تصمیمگیر در پایتخت سپرده شده است. اما این مسیر، به دلایلی که برای مردم منطقه هیچگاه به شفافیت کامل بیان نشد، با توقفی طولانی مواجه گشت. پرسش اساسی که ذهن هر ناظر بیطرفی را به خود مشغول میکند این است: چرا منطقهای با چنین ظرفیت اقتصادی و زیرساختی، باید در برزخ تقسیمات کشوری معطل بماند؟
ارتقا به شهرستان، صرفاً تغییر یک عنوان اداری نیست؛ بلکه بازتعریف ساختار مدیریتی برای آزادسازی پتانسیلهای موجود است. این امر به معنای استقرار ادارات مستقل، تخصیص بودجه متناسب با ظرفیتهای صنعتی و کشاورزی و مهمتر از همه، کوتاه شدن فرآیندهای بوروکراتیک برای مردم و سرمایهگذارانی است که امروز با ساختار فعلی دچار سردرگمی و اتلاف وقت و هزینه میشوند. توسعه پایدار، نیازمند ساختارهای اداری چابک و متناسب است و ساختار فعلی، دیگر پاسخگوی نیازهای نیمبلوکِ امروز نیست.
البته که هر فرآیند تحولی، ممکن است با برخی مقاومتها یا اختلافنظرهای داخلی مواجه شود. اما انتظار میرود که تصمیمگیران کلان، با نگاهی مبتنی بر اصول آمایش سرزمین و منافع عمومی، مسائل فرعی را در برابر یک ضرورت استراتژیک قرار ندهند. تداوم این وضعیت، جز فرسایش امید مردم و هدررفت فرصتهای توسعهای، نتیجهای در بر نخواهد داشت.
امروز، وظیفه ما، بازخوانی و مطالبه مستمر این پرونده و وظیفه مسئولان، پاسخگویی به این مطالبه منطقی و قانونی و صد البته، صداقت است. امید است که قفل این پرونده پس از سالها گشوده شود و شاهد آن باشیم که قطار توسعه در نیمبلوک، بر روی ریل واقعی خود، یعنی «شهرستان شدن»، به حرکت درآید.