ویرگول
ورودثبت نام
Use it or Lose it
Use it or Lose it
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

بزرگترین دشمن دانش، جهل نیست، توهم دانش است.

Image
Image
بزرگترین دشمن دانش جهل نیست، توهم دانش است. — استیون هاوکینگ

بعضی از وقتا متخصصین یک رشته به گمان خودشون مسائل یک رشته دیگه ر. حس میکنن که خوب درکشون میکنن و یا خوب بلدن تحلیلش کنن. در صورتی که تنها دارن با مدل ذهنی خودشون خارج از محدودیت‌های اون موضوع فکر می‌کنن.

سال ۲۰۱۲ اومدن یک تحقیق جالبی رو انجام دادن که توی این تحقیق میومدن در یک مدرسه راهنمایی(متوسطه) به بچه‌ها یک مسأله ریاضی می‌دادن، و خب بهشون می‌گفتن فرض کنید داخل یک کِشتی ما ۲۶ تا بُز داریم و ۱۰ تا هم گوسفند، حالا شما حساب کنید که سن ملوان اون کِشتی چقدره؟! جالب بود که ۷۵% درصد از اون بچه‌ها جواب هاشون رو به صورت عددی تحویل دادن! یعنی بدون اینکه شکی کنن یا تعجب کنن که اصلاً ورودی‌های مسأله هیچ ارتباطی به سوال اصلی نداره. موضوع وقتی جالب میشه که از یکیشون می‌پرسن چطوری تونستی جواب این مسأله رو ۳۶ بدست بیاری؟

پاسخ می‌ده که، این کاریه که همیشه باید توی این مسائل انجام بدیم، دو تا عدد داشتیم، و هر دو رو جمع کردم! تازه این مسأله آسونی بود و من تونستم سریع تمومش کنم.

پس در نتیجه مهمه که در هر زمینه، شواهد و مهارت کافی رو بررسی و مطالعه کنیم، برای اینکه بتونیم یک نتیجه‌گیری برسیم. این داستان رو تعریف کردم براتون که بتونیم درک درستی از توهم دانش و یا همون اثر دانینگ-کروگر داشته باشیم.

معمولاً افرادی که دچار این نوع سوگیری میشن افرادی هستند که از توهم برتری آگاهیشون حتی رنج هم می‌برن، و به اشتباه توانایشون رو خیلی بیشتر از چیزی که واقعیت داره می‌دونن. به عبارتی دیگه این جور آدما اعتماد بنفسی بیش از اندازه روی آگاهی و توانایی خودشون دارن در نتیجه باعث میشه که اصلاً نتونن دیدگاه‌های مختلف رو بررسی و پذیرش کنن.

یادمون نره که منظور ما این نیست که آدم‌ها حق ندارن در مورد چیزی که تخصصشون نیست نظر بدن، نه مشکلی نیست خیلی خوبه که این اتفاق بی‌افته، همه می‌تونن به موضوعات مختلف فکر کنن و به هر حال یک نظری داشته باشن، اما همیشه موقع ابراز نظر هامون باید مراقب باشیم که داریم با چه میزان دقتی در اون مورد صحبت می‌کنیم.

برای اینکه جلوگیری کنیم از این مسئله تا دچار این سوگیری نشیم، سعی کنیم که خوب مطالعه کنیم، دیدگاه‌های مختلف رو در اون زمینه رو بررسی کنیم، منابع مختلف رو مطالعه و تحلیل کنیم و در صورت نیاز از منابع خوب در حرفامون استفاده کنیم و تا زمانی که مطمئن نشدیم در مورد مسأله‌ای، قطعی و صد در صدی نظر ندیم.

یک نکته دیگه هم که یادتون نره به خاطر داشته باشید این هست که ما آزادیم که وقتمون رو اونطوری که دوست داریم استفاده کنیم، توی هر زمینه‌ایی که بهش مشتاقیم، اما خب همیشه هم لزوم نداره نتایجی که بدست میاریم رو انتشار بدیم. مثلاً نیوتون هم وقت‌های زیادی رو برای کتاب‌های مقدس و شیوه‌های کیمیاگری گذاشته و خب اون زمان کنجکاو بوده که در این مورد بدونه، واقعاً هم بهش علاقه‌مند بوده، حتی در اسنادی که موجود هست از نیوتون، به راحتی شوق و اشتیاقش قابل مشاهده هست، اما خب هیچ وقت در موردشون چیزی انتشار نداده.

خیلی از موضوعات که در رشته خودمون هم هستن، بدون پاسخ موندن، مثل قضیه آخر فرما که یک موضوع توی ریاضیاته، اما مدت‌ها ریاضی دان‌ها نمی‌دونستن شواهدشون برای حل کردن این مسأله، کمه یا مهارت و ابزار هاشون. برای همین شما خودتون تصور کنید که اگر خارج از شاخه تخصصی ما باشه و بدون رعایت کردن قواعد واردشون بشیم اوضاع چطوری می‌تونه باشه.

خیلی از سؤالاتی که توی علم مطرح میشه، بعضی وقتا اصلاً مشخص نیست که برای دقیقاً چه رشته‌ای هست، مثلاً ممکنه اول کمی فلسفی به نظر برسه بعد همینطور رفته رفته تبدیل به یک موضوع در فیزیک بشه، و این موضوع فواید جالبی هم داره. مثل زمانی که فیزیک کوانتوم شکل گرفت، خب با شکل‌گیری فیزیک کوانتوم، کلی سؤال جدید در شیمی، زیست‌شناسی و... مابقی رشته‌ها شکل گرفت و برخی اوقات هم سؤالات قدیمی به شیوه‌ها و نگرش‌های جدید پرسیده می‌شد.

به قول ‌تری تائو ریاضیدان بزرگ، در ریاضیات گاهی از اوقات می‌تونیم حدس بزنیم که احتمالاً بعضی از مسائل به زودی قابل حل نیستند چرا که ابزار‌های مناسبی برای حلشون هنوز وجود نداره.

در نهایت، ما باید شک کنیم، که آیا به میزان کافی در مورد اون مسأله آگاهی داریم؟ و آیا مسیر درستی برای پاسخ دادن به اون سؤال میدونیم؟ و بعضی اوقات بریم با چند تا متخصص توی اون رشته صحبت کنیم و نظرشون رو هم بپرسیم. در آخر این صحبت هم باید بدونیم که علم همیشه بر اساس تصمیم جامعه علمی جلو میره، که بهش اِجماع(توافق) گفته میشه. همیشه این جامعه علمی هست که تلاش می‌کنه‌ ایده‌های جدید رو قبول و یا رد کنه. در واقع این کار برای حفظ و حراست خود علمه، اما خب با وجود این مسأله هم، همیشه جامعه علمی هم تصمیم‌های درستی نگرفته، بعضی اوقات ممکن بوده یک سری مسائل رو کم اهمیت یا بی‌اهمیت جلوه بده.

مثل موضوع لودوینگ بولتسمانه، که نظریه‌اش در زمانی که زنده بود جدی گرفته نشد و خودکشی کرد، اما خب بعد از مدت کوتاهی متوجه اهمیت کارش شدن و الان بولتسمان رو به عنوان یکی از بزرگان فیزیک آماری می‌شناسن.

علم نیاز به شهادت نداره، بالاخره حقیقت بر ملا میشه! – دیوید هیلبرت

References :

Wikipedia.org
Psychologytoday.com
Tandfonline.com
Indiana.edu
اثر دانینگ کروگرمدل ذهنیسوگیری شناختیتوهم داناییتوهم دانش
Neuroscientist, Neuroanthropologist
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید