میگویند هنر رویاها است، نه هر رویایی، رویای زنانه و باز نه هر زنی، زنان بلوچ! سوزندوزی است دیگر، هنری ظریف که نسبت کمتری با روحیه مردانه دارد. اما مردانگی میخواهد و اتفاقا آنچه توریستها و هنرمندان و کارشناسان هنر و صنایع دستی غرب را به تعجب واداشته و آنها را به خشوع در برابر محصولات این هنر واداشته است، همین ایستادگی، مردانگی و پایمردی زنان بلوچ و مشقتی است که در راه استمرار و زنده ماندن این هنر به خرج میدهند. توریستهای زیادی را به عینه دیدهام که از میزان هزینهای که زنان بلوچ باید از سلامت چشم و گردن و کمرشان خرج این هنر کنند، انگشت به دهان گرفتهاند و تمجیدهایی در حد پرستش فتیشیستی در برابر محصولات ظریف و زیبای سوزندوزی بلوچیها به زبان راندهاند.
آری بیگانهها و غریبهها بیشتر از ما میشناسندشان، هم سوزندوزی را هم زنان بلوچ و رویاهایشان را. آنها حتی بهتر از ما و مسئولان ما میدانند این زنهای رویاپرداز بلوچ دقیقا در حال انجام چه کاری هستند. زنانی غیور که تقریبا در بدترین شرایط حمایتی، هنوز با هنرشان وداع نکردهاند! وداعی تلخ با هنر که در جاهای دیگر، حتی مردترین مردان هنرمند ما به دلیل همان عدم حمایتها، از تلخیاش بینصیب نبودهاند و چه هنرها که بواسطه اینگونه وداعها ترک شده و به مرور از یاد رفته است.
لازم به گفتن نیست که حال سوزندوزی در گوشه جنوب شرقی ایران اصلا خوب نیست، وقتی حتی حال صنعتترین صنایع اقتصادی و تجاری و... ما خوب نیست. اما در این وضعیت اغما یا نقاهت، عدهای از زنان سرپرست خانوار در بمپور بلوچستان که سوزندوزی را به عنوان تنها راه معیشت خویش انتخاب کردهاند، دور هم جمع شدهاند و با سرپرستی «مهین محمدزاده» و چند نفر دیگر از فعالان فرهنگی و اجتماعی انسجام صنعتی و تجاری بیشتری به کارشان دادهاند.
مهین محمدزاده عکاس و فعال فرهنگی و اجتماعی بلوچ است که به گفته خودش بعد از مشاهده مشقاتی که در خصوص تولید محصولات فرهنگی و هنری سوزندوزی متوجه زنان بلوچ بوده، با دوستان و خانوادهاش تصمیم به حمایت خودجوش و مردمی از این هنر میگیرد. در ادامه این نوشته روایت او از کاری که زنان بلوچ در قالب شرکت «سهرین پل» (@sohreyn ) در حال انجامش هستند، را از زبان خودش میخوانید. محمدزاده در گفتوگو با خبرنگار مهر میگوید:
هنر سوزندوزی تنها هنر و منبع درآمد زنان بلوچستان است. بخشی از طرحهایی زنان بلوچ بر روی پارچهها میزنند برگرفته از الهاماتی است که از طبیعت میگیرند ولی برخی از آنها بواسطه رویاهای زنان بلوچ شکل میگیرد.
محصولات هنر سوزندوزی از قدیم بر لباسهای زینتی بلوچها بوده است و به عنوان نمادی فرهنگی در بلوچستان واجد اهمیت است. در دوره پهلوی دوم این هنر و محصولات هنری آن بسیار مورد توجه بود و اگر به کاخ نیاوران بروید با بسیاری از لباسهای زنانه مواجه میشوید که بر انها هنر دست زنان بلوچ نقش بسته است.
من قبلاً عکاس بودم و همه تلاشم نشان دادن سبک زندگی و آداب و رسوم و رنجهای مردم بلوچستان در قالب تصویر بود. اما وقتی به روستاهای دورافتاده بلوچستان میرفتم تا تصاویری را از زندگی دختران و زنانی ثبت کنم که برای بسیاری از ایرانیان انسانهایی فراموششده بودند، میدیدم این زنان و دختران با همه هزینهها و آسیبهایی که این هنر برای سلامتشان دارد، با جدیتی مثال زدنی این هنر را رها نکردهاند و در ضمن آن تلاش میکنند درآمدی از این راه فرهنگی وهنری کسب کنند. در این شرایط با دوستان و خانوادهام تصمیم گرفتیم تا حد ممکن تلاش کنیم این هنر و محصولاتش را وارد بازار کنیم و محصولات مختلف تولید شده توسط این زنان کفش، دستبند، شال، روسری و... را تولید کرده و بفروشیم. ویزگی این مصحولات فرهنگی و هنری این است که در کنار ظرافت هنری و زیباییشان، کیفیت خیلی بالایی هم دارند و میتوانند جایگزین بسیار بهتری برای کالاهای وارداتی بیکیفیت باشند.
ما در حال حاضر با حدود 30 نفر از دختران نوجوانان و زنان بیسرپرست در بمپور از توابع ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان کار میکنیم و شرکتی را با عنوان «سهرین پل» که به معنای «سرخترین گل» و یکی از طرحهای معروف سوزندوزی است به ثبت رسانده و در حال حاضر هم به دنبال ثبت برند آن هستیم.
اصل کار هنری و تولید محصول در اینجا با خود این زنان و دختران هنرمند است و کارهای اداری و سازماندهی و فروش و بازاریابی را من و یکی از دوستانم بر عهده داریم. بیشتر این زنان و دختران در روستاهای دورافتاده هستند و ارتباط زیادی ندارند و ما به نوعی کانال این ارتباط هستیم تا بتوانند هنر و محصولان فرهنگیشان را به مخاطبان و خریداران عرضه کنند. از طرقف دیگر ما مواد اولیه سفارشها را برایشان تهیه میکنیم و به آنها میرسانیم تا مانعی برای تولید نداشته باشند؛ آنها هم تولید میکنند و ما میفروشیم و سود فروش این محصولات را به آنها میدهیم.
اولین اولویت ما در این کار، همکاری با زنان بیسرپرست و سرپرست خانوار بوده است؛ البته از نظر هنری هم کیفیت دوخت برایمان بسیار مهم بود تا اگر برندی به ثبت رسید کیفیت این کار بهترین تبلیغ برایش باشد. اگر فعلا دایره کار ما محدود است ولی اگر فروش بالا برود، قطعا کار را گسترش خواهیم داد و زنان و دختران بیشتری را در آن شرک خواهیم کرد. حتی اینجا زنان بسیاری هستند که در زندانها به کار سوزندوزی مشغولند و ما دوست داریم با آنها ارتباط بگیریم و تولید را افزایش دارده و فروشمان را هم بیشتر کنیم.
همه کارکنان ما در حال طی مراحلی بیمهشدن هستند و به زودی بیمه میشوند و اداره میراث فرهنگی شهرستان هم قول مساعد برای پشتیبانی داده است.
مسئله این است که ما توان و سرمایه بسیار محدودی داریم و قطعا نمیتوانیم حجم زیاد زنان و دخترانی که به این هنر اشتغال دارند را پوشش دهیم. در اینجا تعداد بسیار زیادی از زنان هستند که در این عرصه فرهنگی و هنری کار میکنند، و این تعداد کثیر هنرمند، حمایت نمیشوند و توجه از سوی مسئولان استانی و کشوری به این هنر واقعا کم است. اگر هم بخواهد توجهی به هنرهای دستی و صنایع فرهنگی شود معمولا این توجهات به استانهایی مانند اصفهان و یزد و شیراز و... صورت میگیرد و معمولا استانی مانند استان ما از این توجهات بینصیب است.
متاسفانه با این حجم وسیع از ارتباط در جهان جدید، اینجا همچنان منطقه محروم و دورافتادهای است، اگر مردم و توریستها به این سمت میآمدند، این هنر، محصولاتش و هنرمندان بلوچ خیلی بیشتر از اینها شناخته میشدند. الآن اگر به اصفهان و میدان امام بروید، همه به سمت صنایعدستی میروند، ولی ما در زاهدان حتی یک بازارچه عرصه هنرهای دستی و صنایع فرهنگی و هنری نداریم! در این شرایط است که ما به طور خودجوش سعی میکنیم هم صنایعدستی استانمان را نشان دهیم و هم درآمدی برای این بانوان هنرمند در استانمان ایجاد کنیم.
البته با این وضعیت اقتصاد، شاید نشود و نتوان امید زیادی داشت ولی ما امیدمان را از دست نمیدهیم و انشاءالله موفق خواهیم شد. ما باید سلیقه مردم را پیدا کنیم و راههایی هم برای ارسال این آثار واقعا زیبا و هنرمندانه به خارج از کشور پیدا کنیم. تجربه ما نشان داده که سوزندوزی در خارج از کشور خیلی بیشتر از داخل است. امروزه در تهران و دیگر شهرهای بزرگ معمولا خریداران و مصرفکنندگان بیشتر به دنبال خرید برندهای خارجی هستند و به تولیدات داخل کشور که حتی ممکن است به مراتب کیفیت بهتری نسبت به محصولات خارجی داشته باشد، توجهی ندارند. در حالی که مصرف کالای خارجی بار و تاثیر فرهنگی خودش را دارد و مصرف کالای داخلی هم تاثیرات مثبت فرهنگی خودش را. وظیفه همه ما تقویت فرهنگ بومی خودمان است و این موضوع را میتوانیم با اصلاح الگوی خرید و مصرفمان محقق کنیم.
امسال سال حمایت از کالای ایرانی است ولی متاسفانه توجهی به کالای داخلی نمیکنیم. ارگانها به یک شکل، مردم هم به شکل دیگر. الان اگر همین سوزندوزی رواج پیدا کند و خریدار داشته باشد، حداقل میتوان ارتباطات فرهنگی بسیاری بین این استان با دیگر مناطق ایجاد و فرهنگ این استان را به دیگران معرفی کرد. اولین قدم ما این است که بلوچستان و این هنر زیبایش را به مناطق دیگر اعم از مناطق داخلی و خارجی نشان دهیم. اما قطعا برای ما بهتر است این معرفی بیشتر و زودتر در داخل ایران صورت بگیرد.
چرا مردم ما کیفیت محصولات سوزندوزی زنان بلوچ را با برندهای عموما فیک و چینی موجود در بازار مقایسه نمیکنند تا ببینید یک رومیزی سوزندوزی شده چطور سالیان سال دوام میآورد و با هیچ چیز خراب نمیشود حتی با شستوشو؟ چگونه است که سوزندوزیهای این زنان در عین اینکه در نهایت ظرافیت خلق شده، اما تارکش نمیشود و از بین نمیرود! با وجود همه اینها مردم ما به شیوهای عجیب و غریب همچنان به دنبال طرحهای صنعتی و ماشینی ساخت چین هستند!
خود من بسیار دیدهام توریستهای زیادی را که از خارج کشور به این منطقه آمدهاند و وقتی با این محصولات آشنا شدهاند، آنقدر از این هنر خوششان آمده که نمیتوانستند از آن دل بکنند! به یاد دارم یکبار که به کارگاهی در یک روستا آمده بودند، میگفتند شما دارید از گردن و چشم کل بدنتان مایه میگذارید هنری را خلق میکنید که واقعا بینظیر و ارزشمند است و اگر چنین چیزی را در هر جای دنیا داشتیم، میزان حمایت از آن، بیشتر از میزان حمایت از دیگر هنرها بود.
مطمئن باشید کسانی که در این هنر کار میکنند، بعداً گردندرد و چشمدرد و کمردرد میگیرند! چون هم چون مدام باید به صورت خمیده کار کنند، هم ظرافت کار آنقدر زیاد است که قوای چشم را آرام آرام تحلیل میدهد و از بین میبرد. با این حال ما میبینیم که در داخل کشورمان ارزشی برای این هنر قائل نیستید. متأسفانه محروم بودن استان ما در همه بخشها خود را نشان داده است و شما میبینیم که هنر سوزندوزی ما اصلا به اندازه ترمهدوزی و پتهدوزی دیگر استانها شناخته شده نیست.
هدف من همواره این بوده که به نوعی عظمت بلوچستان و به طور خاص زنان بلوچ را به دیگران نشان دهم، آن دیدگاه منفیای که در خصوص آنها شکل گرفته را از ذهن مردم پاک کنم. پیشتر از این کار عکاسی میکردم و با این راه سعی کردم این تصاویر مثبت از اینجا را انعکاس دهد، اما حالا وارد صنایع دستی و هنرهای دستی اینجا شدهام تا هنر دست این زنان را به دیگران نشان دهم. این هم یک حس ناسیونالیستی نیست، بلکه میبینم چون واقعا زیبا و فاخر است و میتواند به عنوان یک هنر عالی در کشور مطرح شود.
از طرف دیگر، زنان این منطقه واقعاً نیاز دارند و در این منطقه هیچ درآمدی غیر از این کار برای آنها وجود ندارد. برخی از این روستاها هزار کیلومتر تا نخستین مرکز شهر فاصله دارند و هیچ راه دیگری برای بروز و ظهور خویش و کسب درآمد ندارند. فقط و فقط این هنر هم خدادادی زنان اینجاست که میتواند معیشتشان را تامین کند؛ هنری که از کودکی دختران اینجا با آن آشنا میشوند و میدوزد و میدوزند و میدوزند.
این زنان هنرمند قطعا نیازمند حمایت هستند؛ ما به طور خودجوش خودمان از همینجا کار حمایتی از این زنان هنرمند را شروع کردیم، و هنوز هیچ حمایتی از هیچ سازمانی نرسیده است. من و شریکم «خانم اسپندار»، سرمایه اندکی را به عنوان سرمایه اولیه گذاشتیم و شروع کردیم. برای وام هم اقدام کردهایم ولی میگویند اعتباری وجود ندارد! تنها چیزی که به آن امید داریم فروش محصولات هنری و فرهنگی این زنان هنرمند است. اگر سازمانها از ما سفارش بگیرند و یا مردم برای هدیهها دادن و مصرف اجناس تزئینی به محصولات داخلی توجه کنند، و مسئولا استانی برای اهدای هدیه به مهمانان استانی از وزرا و وکلا و غیره گرفته تا مهمانان همایشها و غیره از این محصولات استفاده کنند تقریبا مشکلات این هنرمندان مهجور مانده حل خواهد شد.
چرا ما برای هدیه دادن از صنایع دستی استفاده نمیکنیم، در حالی که هزینه زیادی هم ندارد. هزینه هنر سوزندوزی نسبت به بسیاری از صنایع تزئینی و فانتزی دیگر کمتر است و ما امیدواریم که روزی این هنر و محصولات هنری و فرهنگی مورد توجه مردم و مسولان قرار بگیرد تا هم درآمدی برای زنان هنرمند استان باشد، است و هم فرهنگ استان ما به دیگر مناطق معرفی شود.