در رابطه با اتفاقات اخیر، موضوع اصلی پوشش اجباری و غیراجباری نیست؛ بلکه بحث بر سر انتخاب یکی از این دو مسیر است؛ مسیرهایی که هرکدام الزامات خود را دارند. همانطور که شما اگر توسعه غربی را پذیرفتید، دیگر نمیتوانید بگویید که اینجایش را میخواهم ولی بقیه بخشهایش را نه. وقتی آن را پذیرفتید باید منتظر عوارض آن نیز باشید. آن وقت عادلانه نیست که برای پذیرش توسعه غرب فرش قرمز پهن کنی ولی عوارضش را سرکوب کنی!
اصل توسعه، تغییر بافت انسانی است؛ به طوری که با توسعه همراه شود. در توسعه سرمایهداری، چون هدف رشد دائمالتزاید تولید است، در صدد است انسانی تربیت کند که عواطف، مهارتها، انتخابها و آگاهیهایش متناسب با نظام سرمایهداری باشد. اگر به دنبال مصرف بیرویه است، باید انسان مصرفی تربیت کند، باید میل به مصرف را در او بیشتر کند تا رشد سرمایه اتفاق بیفتد و زنجیره ایدئولوژیک تکمیل شود.
طبیعتا پوشش زنان هم باید متناسب با این روند باشد. اگر آنها را به عرصه اشتغال بیاوری و بعد بگویی که جاذبه های زنانه باید صرف تبلیغ کالاهای مصرفی شود؛ پس باید عواطف و هنجارهای متناسب با آن را نیز شکل بدهی. شما اگر دو سه قرن اخیر را ببینید، به هیچ وجه این برهنگیای که الان در غرب وجود دارد، در هیچ کجای دنیا یافت نمیشد. این واقعه محصول سرمایداری در دوران جدید است.
این پوشش غربی امروزه، از پیامدهای نظام اقتصادی غرب است. فقر فرهنگی که در نظام سرمایهداری موجود است، به صورت پوشش امروزی آن درآمده است و درواقع باید گفت که فقر طبقاتی و بدحجابی دو روی یک سکهاند.
مهمترین منبع تولید ثروت به گفته غربیها، نیرویانسانی است. حال سرمایههای انباشته شده در درون این نیروی انسانی که در لایههای پنهانش قرار دارد، همچون سوخت فسیلی استخراج شده و به ثروتی بالفعل تبدیل میگردد. سپس این ثروت در طی یک مکانیزمی به اقلیت منتقل میشود. بنابراین سرمایهداری با ایجاد طبقات، امکانات اکثریت را به نفع اقلیت مصادره میکند. چهره فرهنگی این ماجرا میشود پوشش غربی، میشود عریانگرایی. یعنی از جاذبههای زنانه برای تولید ثروت باید استفاده کرد؛ کمااینکه از نیروی کار، فکر و توان فیزیکیاش هم باید استفاده کرد.
اگر کسی میخواهد با فقر سرمایهداری مبارزه کند، باید با الگوی پوشش آن هم مبارزه کند. جنبشهای فمینیستی با وجود انحرافاتی که داشتند، یک ضلع کارشان همین بود. البته بعدها از این موضوع فراتر رفتند و به نظریه عبور از جنسیت رسیدند. امروزه در غرب میگویند که شما نباید از ضمیر زنانه یا مردانه برای افراد استفاده کنید تا زمانی که خود افراد انتخاب کنند. حتی در مطالعات باستانشناسی هم میگویند که نگویید این فرد زن بوده یا مرد چون معلوم نیست خودش انتخاب کرده یا نه! واقعا جالب است؛ ضدارزشها را ارزش میکنند و برایشان مجموعهای از دانش را نیز فراهم میکنند.
حجاب، اصل در ایمان و کفر نیست و اصل در انقلابی و غیرانقلابی بودن هم نیست؛ ولی از فروعات و واجبات دینی و جزئی از سبک زندگی دینی و اسلامی است و همچنین جزو لبه درگیری تمدنی هم میباشد. البته ما آن را تبدیل به لبه درگیری نکردیم بلکه غرب این کار را کرده زیرا بانوان باحجاب ما بزرگترین ضربه را به آنها زدند. زنان سرزمین ما با اعمال خود نشان دادند که میشود در مسیر پیشرفت بود اما پوشش اسلامی هم داشت.
در برخورد با مسئله حجاب دو چیز را باید رعایت کرد: اول اینکه حجاب را نباید غیرتمدنی معنا کرد و دوم اینکه اگر میخواهیم بیحجابی را اصلاح کنیم باید با ریشههای آن مقابله کرد. و اما آن ریشهها چیست؟ ۱- مبارزه با تحقیرشدگی جوانان در ساختارهای شهری و الگوهای اقتصادی که بر پایه هنجار های غلط برخاسته از علوم انسانی مدرن میباشند. ۲- مبارزه با شبکههای سکولار جهانی و منطقهای ۳- مبارزه با ساختارهای ترویجدهنده فرهنگ بیحجابی. به تعبیر دیگر راه اصلی مقابله با منکر، مقابله با اقامهکنندگان آن است. در هر دورهای به هرحال یک شرّ اساسی داریم که باید با آن مقابله کنیم. شرّ اصلی هر دوره فرعون و هامان و قارون و بلعم باعورا های هر دوره ( ۴ ضلع امت حضرت موسی(ع) ) هستند.
برای رسیدن به فرهنگ ظهور باید از این فضای ظلمانی عبور کنیم و انشاءالله عبور خواهیم کرد.