آرمان دانشگاه تهران
آرمان دانشگاه تهران
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

«ما را به کجا می‌برند؟!»


ملتها حاصل تجربه مشترکند: غم مشترک، شادی مشترک، اضطراب مشترک، رویای مشترک سرنوشت مشترک و... و از دل این اشتراکات، یک جمعیت به ملّت تبدیل می شود و البته نابودی این اشتراكات، آغاز فروپاشی ملّی است.

تقلّای بدخواهان برای تحریم ورزش ایران، از قضا کاملا هدفمند و هوشمندانه بود. ورزش ملّی یکی از مهمترین بسترهای خلق تجربه مشترک است. مهم نیست ورزشکاری با پرچم ایران قهرمان میشود یا شکست میخورد، مهم این است

که قهرمانی یا شکست او، جمعی را به یک حس مشترک می رساند. برای تضعیف یک ملّت و حرکت دادنش به سمت فروپاشی، باید آنها را فاقد تجربه مشترک کرد.

حزن ملّی یکی از کلیدی ترین ابزار ها برای خلق تجربه مشترک است.زلزله بم یک تراژدی و غم انتهاناپذیر بود؛ مرگ نزدیک به چهل هزار نفر در یک سپیده دم حادثه بزرگی است امّا همین غم از قضا انسجام آفرین بود؛ تجربه ای مشترک بود، حسی مشترک.

چندپارگی جامعه ایران (که شرح عللش خارج از این بحث است)، عملا امکان تجربه جمعی را تضعیف کرده است و حزن جمعی به جای خلق تجربه مشترک، ابزار توبیخ شده است. از متروپل تا مرگ مهسا امینی و حمله تروریستی شاهچراغ، حزن مایه طرد شده است. (به ادبیاتی که علیه سلبریتی ها در واکنش ندادن به این وقایع استفاده شد، دقّت کنید.)

قبل از سیمای عریان داعش و عملیاتی همانند آنچه در شیراز اتفاق افتاد، ایران با یک تروریسم رسانه ای مواجه است، تروریسمی که حالا در فقدان یک رسانه واقعا ملّی، مرجعیت پیدا کرده و روایت قالب را خلق می‌کند! تروریسم رسانه ای که تنها تشویق به خشونت نمی‌کند بلکه ملّت را به سمت بیگانگی می‌برد و تجربه ها و ارزش های مشترکش را نابود می‌کند. یک روز تجزیه سرزمینی را نرمالایز می‌کند و روز دیگر تحریم و تجاوز نظامی خارجی را. یک روز ترور را توجیه می‌کند، روز دیگر هم‌ذات پنداری با تروریست ها را. تاریخ را تحقیر می‌کند. به اسطوره ها تردید و تشکیک وارد می‌کند و در مقابل تمام اینها نفرت فروشی می‌کند!

در این تروریسم رسانه ای، حزن جمعی به دیگری ستیزی ختم می‌شود، به همینی که درآن غرق شده ایم !

در این فضا، سیاست خیابانی برخلاف

روایت های سانتی مانتال مجازی روز به روز بیشتر به سمت نسخه مطلوب رسانه های تروریستی حرکت می کند (حجم استفاده از نارنجک دست ساز و تلفات جانی نیروهای امنیتی در تجمعات، شمایلی از شروع یک جنگ خیابانی دارد و

دور از ذهن است که مواجهه با چنین وضعیتی با پینت بال و گاز اشک‌آور ادامه پیدا کند.)

جدای از وجه فیزیکی خشونت، حضور آلت جنسی مردانه در شعارهای زن محورترین تجمعات تاریخ ایران، غلظت بیشتری پیدا کرده و در این فضا احتمال اینکه وضعیت موجود به سمت نزاع های عمومی برود زیاد

است.(حمله به روحانیون و زنان محجّبه و متقابلا حملاتی برعکس).

حالا با این عینک و چنین چشم اندازی به حادثه تروریستی شیراز نگاه کنید:

تروریسم رسانه ای همانطور که انتظار می‌رفت، یار کمکی تروریسم میدانی بود و همه اهتمام خود را بر تثبیت گزاره «کار خودشونه» متمرکز کرد. گزاره ای که حکایت از یک سناریو،

برای به دست آوردن بهانه سرکوب کامل اعتراضات داشت.

رسانه های رسمی هم همانطور که انتظار می‌رفت پا به پای روایت مطلوب خارجی حرکت

کردند! معترضین را در هر سطحی شریک تروریست ها و باعث و بانی قتل عام زوّار شاهچراغ معرفی کردند و حزن جمعی و انزجار

مشترک نسبت به تروریسم خارجی که بدون گزینش همه را به رگبار می بندد، جایش را به ادامه توبیخ و گروکشی داد. یا باید با معترضین بود با همدرد قربانیان حادثه!

فهم همزمان و تعادل بخشی به امنیت(ثبات) و عدالت(تغییر)، گمشده آشنای سیاست ایران است. در چنین فهمی، ثبات با سرکوب و انکار تغییر محقّق نمی‌شود. امنیت نیز صرفاً وجهی قهرآمیز ندارد. از بین رفتن تجربه جمعی و حس مشترک نسبت به وقایع بیرونی، امنیّت و ثبات را تضعیف می‌کند. ادبیاتی که به راحتی کسر بزرگی از معترضان را شانه به شانه تروریست خارجی می‌نشاند، تکمیل کننده تقسیم بندی های تروریسم رسانه ای است و این مواجه امکان حس مشترک، انزجار مشترک، ترس مشترک و نهایتاً چشم انداز مشترک را از جامعه می‌گیرد.

مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران(آرمان)؛ جهت ارتباط با ما به آیدی@ut_edalatkhahi_admin در تلگرام پیام دهید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید