تاریخ معاصر ایران، مملو از اتفاقات و حوادث خرد و کلان اجتماعی و نیز تلاشهای مضاعف برای جبران کاستیها و عقب ماندگیهای حاصل از غفلت تاریخی تا پیش از مشروطه بوده و در این مسیر به صورت طبیعی در کارنامه خود، تجربیاتی از شکست و موفقیت به همراه داشته است. اما نکتهای که همواره همچون یک نیروی غیر ارگانیک و غیر سازنده و عمدتاً مخرب بر این رشد و تلاش دست اندازی کرده، دول خارجی میباشند. ایران به واسطه منابع طبیعی و موقعیت جغرافیای سیاسی (ژئوپلتیک)خود، همواره سرزمین وسوسه انگیزی برای نیروهای خارجی محسوب میشده و زخمهای زیادی بر تن خود به گواه این تاریخ پر فراز و نشیب حفظ کرده است. چه آن زمان که پرتغالیها بودند و سعی بر حاکمیت بر بخشی از آب و خاک این سرزمین داشتند، چه بعدها که چکمه پوشان روس و انگلیس آن را به دو نیم بین خود تقسیم کردند. و چه در تاریخ معاصر که دولت بر آمده از مردم و برای احقاق حقّشان، هدف کودتا قرار گرفت و سرنگون شد.
همه این وقایع تاریخی را میتوان با یک جمله توضیح داد که دولتها فقط و فقط حامی و به دنبال منافع خود هستند و این منافع است که تعیین میکند تا در عرصه امور داخلی دیگر کشورها دخالت کنند، نه خیر و صلاح جامعه هدف. این موضوع آسیبهای جبرانناپذیری به کشورهای مقصد وارد میکنند و چه بسا جنبشها یا حرکتهای تاریخی ملتی به دلیل دخالتهای خارجی در نطفه خفه شده و هیچ گاه به سرانجام نرسیده. این دخالتها و تضاد در منافع، همواره چالشی پیش روی اراده ملتهای مظلوم در سرتاسر جهان بوده که چگونه هم قائم به ذات و متکی بر خود باشند و هم در راه رسیدن به خواسته خود تلاش کنند و به حاشیه نروند.
حوادث اخیر جامعه ایران اتفاقی بود که خیلی سریع و در روزهای ابتدایی جولانگاه دولتهای خارجی شد و صدای تظلّم خواهی این ملت خیلی زود به صدای بلند این دولتها گره خورد و در آن گم شد. در این میان ولی باز همین مردم بودند که بینصیب ماندند و از هر طرف دعوا به سویی کشیده شدند و به نامی متهم! زمان زیادی نگذشت تا رسانهها و دولتمردان خارجی به کف میدان حوادث ایران پا گذاشتند و عدهای به تصور اینکه این اقدامات قرار است حکم کاتالیزور برای زودتر به ثمر نشستن اعتراضات را داشته باشد، برای آنها فرش قرمز پهن و مشتاقانه از آنها استقبال کردند. گویی هنوز ما باید خود و صلاح ملک خویش را از دریچه آینه غربیها ببینیم و مشروعیت اعتراض و حق خود را از آنها بجوییم. کدام کشور و کدام ملتی بوده که با دخالتهای خارجی به سعادت برسد و رستگار شود؟
روان شاد سیمین دانشور روزی در جواب دعوت سفارتخانه آلمان برای پرداختن به مسئله سانسور در ایران گفته بود که رخت چرکهایم را در خانه همسایه نمیشویم! حالا ما نیز چارهای نداریم که فارغ از هر همسایه و آشنایی، یک تنه و متکی به خود تمام این کثیفیها را از دامن این مرز و بوم بشوییم. ما همان ملتی هستیم که بارها و بارها دست بر زانوی خویشتن گذاشته، همان که نشان داد برای ماندن و جلو رفتن، نیازی به تاتار و رومی و زنگی ندارد. ما را که خود صدایی به بلندای تاریخ داریم چه نیاز به بلندگوی اجنبی؟ مادامی که مرز بندی مشخصی با دخالت دیگران در مسائل داخلی خود مشخص نکنیم، محکوم به هزینه و فرصت سوزی خواهیم بود؛ پس زنده باد صدای ملت من.